انسانِ جاری

حرف هایی از جنس طلبگی

انسانِ جاری

حرف هایی از جنس طلبگی

انسانِ جاری
۰۹
بهمن
۰۱

علامت توبه‌ی مقبول

س ۳: ما از کجا بدانیم که خداوند توبه‌ی ما را پذیرفته است؟

ج: یک علامت خیلی واضح و روشن دارد؛ هر وقت بعد از توبه دیدی که گناه نمی‌کنی، توبه‌ات قبول است؛ امّا اگر گناه می‌کنی، اصلاً توبه نکرده‌ای. پس یک علامت روشن و قطعی دارد.[۱] توبه کرده‌ای که چه کنی؟ گناه نکنی. پس وقتی دوباره گناه می‌کنی، معلوم است توبه نکرده‌ای؛ لذا قبول هم نیست. امّا اگر ترک گناه را بعد از توبه ادامه دادی، علامت این است که توبه‌ات قبول است و گناهان گذشته را هم خدای متعال محو کرده و بخشیده است. هر کس خودش می‌تواند محاسبه کند و ببیند اگر باز هم گناه می‌کند، توبه نکرده است. اگر گناه نمی‌کند، مسأله را جدّی گرفته و توبه کرده است. خدای متعال در قرآن کریم اعلام کرده است: من دو طایفه را دوست دارم؛ یکی کسانی که اهل تقوا هستند: «فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ»؛[۲] خدا آدم‌هایی را که گوش به حرف خدا می‌دهند، دوست دارد، دوم: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ»؛[۳] خدا کسانی را که هر بار گناه می‌کنند توبه می‌کنند، دوست دارد. برای این‌که گناه‌کاران به سوی خدا بیایند و کمتر گناه کنند.

 

موانع توبه

س ۴: چه چیزی باعث می‌شود که آدم در توبه تصمیم ضعیف بگیرد؟ موانع توبه چیست؟

ج: عمده‌اش همان عادت است. انسان به گناه عادت کرده است و دلش نمی‌آید دفعهً تصمیم قطعی بگیرد و دیگر گناه نکند. آن مقدار که دلش می‌آید و تصمیم می‌گیرد، پنجاه یا شصت درصد است؛ چهل درصد را تصمیم نمی‌گیرد و از همان چهل درصد زمین می‌خورد. امّا اگر عادت نباشد، جور دیگر می‌شود. این عادت خیلی مهم است و بعد هم علاقه. انسان به لباس‌های بدنش علاقه دارد. اگر در خیابان جلوی شما را بگیرند بگویند: «آقا، لخت شو، لباس‌هایت را بده»، چقدر تصمیم می‌گیرید ندهید؟ این‌قدر مسأله مهم است که امام صادق علیه السلام فرمودند: «مَنْ قُتِلَ دُونَ مَالِهِ َ بِمَنْزِلَهِ الشَّهِیدِ»؛[۴] اگر کسی در مقام دفاع از مالش کشته شود، شهید است. یعنی جدی تصمیم می‌گیرید و از اوّل نمی‌گویید: بابا ارزش جانم بیشتر از این‌ها است؛ بدهم؛ بدهم برود.» این‌طور نیست؛ بلکه تا می‌توانید، دفاع می‌کنید، چون به آن علاقه دارید. علاقه‌ای که ما به لباس‌مان داریم، به تقوا و دینمان نداریم. این است که تقوا را به راحتی زیر پا می‌گذاریم ولی حاضر نیستیم لباسمان را به راحتی بدهیم. لذا دعوا می‌کنیم، می‌زنیم، می‌خوریم تا مثلاً فرار نکنیم و ندهیم. خدا مرحوم آقای طباطبایی را رحمت کند. ایشان نقل می‌کردند: زمانی که روس‌ها آمده بودند و آذربایجان را اشغال کرده بودند، روس‌ها فقیر بودند و شب‌ها وقتی خلوت می‌شد به خیابان‌ها می‌آمدند و آدم‌ها را لخت می‌کردند.

شبی از شب‌های محروم و صفر، یک آقای روضه‌خوان، آخر شب از روضه به خانه‌اش بر می‌گشت که یکی از سربازهای روسی جلویش را گرفته بود که لخت شو. اتّفاقاً این آقا به در خانه‌شان رسیده بود بود. او عبایش را روی زمین پهن می‌کند و هر چه دارد، داخل آن می‌ریزد و به جای این‌که به سرباز بدهد، از بالای دیوار به داخل خانه می‌اندازد و سرباز روسی می‌ماند چه کند.

به هر حال آن مقدار که به لباس‌مان، به پول‌مان و به دنیایمان علاقه داریم، به دین و ایمان و تقوایمان علاقه نداریم. این علامت آن است که ما ضعیف تصمیم می‌گیریم و الّا اگر به اندازه‌ی لباس‌مان تصمیم بگیریم، تقوایمان را زود از دست نمی‌دهیم؛ طول می‌کشد؛ مقاومت می‌کنیم؛ دفاع می‌کنیم. این موضوع باعث می‌شود که نوع ما وقتی تصمیم به توبه می‌گیریم، زمین می‌خوریم. ولی چاره‌ای نیست؛ واجب شرعی است که دوباره، سه باره، چهارباره توبه کنیم و آن را رها نکنیم. بالاخره وقتی خدا ببیند ما می‌خواهیم توبه‌ی واقعی کنیم و راست می‌گوییم، به ما کمک می‌کند؛ این‌جا خدا کمک می‌کند و توبه‌ی واقعی واقع می‌شود.

امکان توبه

س ۵: آیا درست است که سن به چهل سالگی برسد دیگر آدم تغییر نمی‌تواند بکند؟

ج: انسان تا هشتاد سالگی هم تغییر می‌کند؛ امّا دیگر سخت است. اگر انسان چهال سال کاری را انجام داد، برایش عادت می‌شود و تغییرش مشکل می‌شود، امّا شدنی هست. خیلی‌ها در پنجاه سالگی یا شصت سالگی برگشتند و توبه کردند.

س ۶: عادت‌های غلط و رفتارهای زشت را که پس از چهل سال شاکله و قالب ما را ساخته چگونه و با چه وسیله‌ای برطرف کنیم؟

ج: کم کم شروع کن، بر خلاف عمل کن، درست می‌شود. همان‌طور که دیوار را چیده‌ای و بالا آورده‌ای، آجر را دانه دانه بردار، تمام می‌شود. دیوار چه جوری بالا می‌رود؟ آجر را روی هم می‌گذاریم، دیوار بالا می‌رود. اگر دیوار کج رفت چه کار کنیم؟ باید آجر را دانه دانه برداریم پایین بیاییم درست می‌شود. امّا چون عادت کرده‌ای، دلت نمی‌آید. شروع کن، إن‌شاءالله درست می‌شود. چهل سال که سهل است، صد سال هم که عادت کنی، اگر خلاف آن عمل کنی، عادت ضعیف می‌شود.

س ۷: امکانش هست که آدم چهل روز خوب مراقب خودش باشد دیگر تا آخر عمر راحت باشد و آن ملکه برایش حاصل شود؟

ج: نه، با چهل روز درست نمی‌شود.

شکستن توبه

س ۸: روایتی از حضرت رضا علیه السلام نقل شده که فرمودند: هر کس مرتب توبه خود را بشکند «کَالْمُسْتَهْزِئِ بِرَبِّهِ»[۵] است، این یعنی چه؟

ج: مگر نمی‌گوید دیگر گناه نمی‌کنیم؟ این‌که دوباره گناه می‌کند، یعنی چه؟ این‌که به خدا می‌گوید «گناه نمی‌کنم»، راست نمی‌گوید؛ جدّی نیست؛ مسخره است. شما می‌خواهی گناه کنی ولی می‌گویی «گناه نمی‌کنم»!

س ۹: این قصد بر ادامه‌ی گناه مانند استهزاء است یا این‌که انسان بنا بر گناه ندارد و بعد گناه می‌کند؟

ج: این‌که به خدا می‌گویی «دیگر گناه نمی‌کنم»، امّا می‌خواهی گناه کنی، همان استهزاء است.

 

تبدیل گناهان

س ۱۰: «مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ»،[۶] چه عملی به تبدیل سیئات به حسنات تسریع می‌بخشد؟

ج: توبه. گناه‌کار اگر توبه کرد، خدا می‌گوید: «به عنوان تشویق، روی همه‌ی گناهان خط می‌کشم.» تا گناه‌کار زود برگردد و الّا اگر خدا در توبه را می‌بست، گناه‌کار می‌گفت: من که دیگر توبه‌ام قبول نیست؛ پس ده نفر بیشتر می‌کشم.» آیا این خوب است؟ این‌طور می‌شد.

توبه و تنبیه

س ۱۱: آیا بعد از توبه باید بدن را تنبیه کنیم؟

ج: نه؛ بار سوم و چهارم بدن به تنبیه عادت می‌کند. بدن شلاق‌خور است. امّا اگر تصمیم بگیری که گناه نکنی، از همه‌ی تنبیه‌ها بهتر است؛ امّا شیطان می‌گوید: «آن تصمیم را نگیر و هی خودت را بزن.» اگر بزنی، عادت می‌شود و دیگر فایده ندارد.

س ۱۲: این‌که قبلاً گناه کرده‌ایم، آیا الآن سرزنش کردن خودمان مطلوب است یا این‌که باید بگوییم گذشته گذشته است و باید به فکر آینده باشیم؟

ج: نه. فقط باید توبه کنی. این واجب شرعی است که تصمیم بگیری از الآن به بعد دیگر گناه نکنی. این وظیفه است. غیر از این وظیفه نیست. بعد هم جبران چیزهایی که جبران دارد، لازم است. اگر نماز نخوانده‌ای، باید قضا کنی. اگر روزه خورده‌ای، باید قضا کنی و کفّاره بدهی. اگر مال مردم خورده‌ای، باید پس بدهی. تصمیم بگیر از حالا به بعد دیگر گناه نکنی و از گذشته هم پشیمان شوی؛ همین کافی است. این توبه‌ی نصوح است إن‌شاءالله.

علم به گناه

س ۱۳: آیا لازم است برای توبه بدانیم چه گناهی انجام داده‌ایم؟

ج: لازم نیست. از هر گناهی که انجام دادهای، توبه کن. بعد از آن هم واجب است یاد بگیری که گناه چیست که دیگر اشتباهاً انجام ندهی. گذشته‌ها را خدا می‌بخشد. امّا واجب شرعی است که گناهان و واجبات را یاد بگیریم. اگر یاد نگیریم، گاهی واجبات را ترک می‌کنیم و گاهی محرّمات را مرتکب می‌شویم. یکی از واجبات شرعی یادگیری وظایف و تکالیف شرعی است.

س ۱۴: این‌که مستحبّ است در آداب دعا و توبه قبل از این‌که شروع کند، گناهانش را یکی یکی به یاد بیاورد برای خدا بشمارد، این چه اثر تربیتی دارد؟

ج: اثرش این است که برای انسان ابتهال می‌آورد. انسان می‌بیند خودش گناه کرده است و شرمنده می‌شود؛ لذا بیشتر و دقیق‌تر توبه می‌کند تا هیچ گناهی نکند؛ لذا امتیازش زیاد است.

س ۱۵: قبلاً فرموده‌اید: بعضی از گناهان انسان را بیش از شصت سال عقب می‌اندازد؛ آن‌ها چه گناهانی هستند و راه علاجشان چیست؟

ج: مقصود ماهیت گناه نیست. گاهی اثر یک گناه خیلی بد و سخت است و گاهی نه. به شرایط طرف بستگی دارد. گاهی انسان به کسی ظلم می‌کند که شرایطی دارد که اگر این ظلم نسبت به شخصی که آن شرایط را ندارد، انجام بگیرد، آن اثر را ندارد؛ مثلاً این فرد خرد می‌شود و ضایع می‌شود و همه چیزش را از دست می‌دهد؛ امّا دیگری طوریش نمی‌شود. این‌ها اثر می‌گذارد

س ۱۶: آیا درست است می‌گویند که بعضی از گناهان را وقتی انجام دادی تا آخر عمر توفیق توبه پیدا نمی‌کنی؟

ج: نه؛ چنین گناهی نداریم. هر گناهی بکنید، درِ توبه باز است. از بت‌پرست‌ها بدتر که نداشته‌ایم. آن‌ها انسان کشته بودند؛ دزدی کرده بودند؛ زنا کرده بودند و هر کاری که بگویی، کرده بودند؛ حرام‌زاده هم بودند؛ امّا انسان خوبی شدند. اگر توبه کنیم، درست است. اگر عقل کار کند و انسان را وادار به توبه کند، کار تمام می‌شود.

س ۱۷: اگر گناه کبیره‌ای را چند سال قبل انجام داده باشیم و الآن توبه کرده باشیم ولی چند نفر از آن گناه مطلع باشند، آیا خداوند این گناه را بر دیگران پوشیده قرار می‌دهد؟

ج: اگر شما واقعاً توبه کرده‌ای و اعمالت در جامعه عوض شده است، دیگران هم می‌فهمند و فکرشان بر می‌گردد. امّا اگر برنگردد، معلوم می‌شود شما هنوز برنگشته‌اید؛ لذا دیگران هنوز آن باور را نسبت به شما دارند و الّا خدا از اذهان پاک می‌کند و زود فراموش می‌شود.

رفع اثر گناه

س ۱۸: آثار سوء گناهان گذشته آیا به نحوی قابل جبران هست که این فرد اگر توبه کرد، مثل کسی که از اوّل اصلاً گناهی نکرده، قابلیت رشد داشته باشد؟

ج: گناهان دو نوعند: گاهی حکم خاصی ندارند و گاهی حکم خاصی دارند؛ مثلاً وقتی توبه کردی، باید روزه‌ها را قضا کنی. این‌ها سر جایش هست و اگر می‌خواهی بدون این‌ها توبه کنی، توبه نیست. آثار سوء سر جایش هست. امّا اگر به اندازه‌ای که امکان دارد، شروع به قضا کردی و از حالا به بعد هم شروع به اطاعت فرمان کردی، همه چیز درست می‌شود إن‌شاءالله. اگر کاسه مردم را شکستی، باید جبران کنی. اگر درِ گوش مردم زده‌ای، باید بروی او را راضی کنی. این‌ها از آثار توبه‌ی واقعی است؛ امّا اگر توبه کردی و این‌ها را جبران نکردی، فایده ندارد.

س ۱۹: تصاویری از گذشته در ذهن ما مانده که گاهی تجسّمش می‌آید و ما را اذیت می‌کند. برای آن‌که آن خاطرات و تصاویر از بین برود، چه کنیم؟

ج: تصاویر خوبِ جدید که بیاید، تصاویر بد در زیر آن پنهان می‌شود و دیگر نمی‌آید. شما سعی کنید اعمال صالحه را به عنوان وظیفه انجام دهید، تصاویر این اعمال صالحه بر آن‌ها غالب می‌شود و فراموش می‌شوند.

س ۲۰: آیا کسی که خیلی گناه کرده، اگر تصمیم بگیرد می‌تواند مانند سلمان فارسی (ره) بشود؟

ج: به صورت کلی بله؛ اگر گناه را کنار بگذار و توبه کند، راه خدا باز است. خدا به هیچ کس نمی‌گوید: «نه.» مگر مسلمانان زمان پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله همه بت‌پرست نبودند؟ آیا خدا گفت: «چون شما بت‌پرست هستید، زنا کرده‌اید، شراب خورده‌اید، انسان کشته‌اید، نیایید؟!» یا این‌که گفت: «قتل‌هایتان هم هیچ؛ همه را زیر پا بگذارید و بیایید.» این‌ها بدتر از آن‌ها که نیستند. خدا گفته است: «بیایید.» تمام شد. منتها همّت‌ها ضعیف است. امّا اگر کسی بیاید، عمّار (ره) می‌شود؛ ابوذر (ره) می‌شود؛ مقداد (ره) می‌شود؛ مقامش بالا می‌رود. مگر سلمان زرتشتی نبود؟ در پیری هم موفق شد و شد «سَلْمَانُ مِنَّا».[۷]

منبع: کتاب طریق بندگی، صفحات ۲۱۹ الی  ۲۲۵

  • بی نشان
۰۹
بهمن
۰۱

اهمّیّت نماز

س ۱: در آیه «اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاهَ إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ»[۱]، چرا «وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ» است و منظور چیست؟

ج: اگر یاد خدا نبود، نماز هم نمی‌خواندیم. یاد خدا کردیم که نماز خواندیم؛ بنابراین یاد خدا منشأ تمام کارهای خیر و خوب است. نماز یکی از آن‌ها است. امّا خود نماز انسان را از گناه باز می‌دارد. وقتی شما در نماز می‌گویی «إِیَّاکَ نَعْبُدُ»[۲] یعنی چه؟ یعنی فقط به حرف تو گوش می‌دهم؛ حرف خدا چیست؟ این است که گناه نکن. پس نماز «تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» است.

س ۲: آیا آیه‌ی «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»[۳] برای همه‌ی نمازهایی است که ما می‌خوانیم؟

ج: ماهیت نماز طوری تنظیم شده که انسان را از گناه کردن باز می‌دارد. مگر شما نمی‌گویید «إِیَّاکَ نَعْبُدُ»؟ این یعنی چه؟ یعنی تنها به حرف تو گوش می‌دهم. وقتی خدا فرمود: «نماز بخوان»، باید بخوانی دیگر. این‌طور انسان را به ترک گناه دعوت می‌کند.

س ۳: مگر نماز نخوانیم چه مشکلی پیش می‌آید؟

ج: اگر کسی نماز را با بی‌اعتنایی عمداً ترک کند، از اسلام خارج شده است، مگر آن‌که تنبلی کند و واجب بودن نماز را قبول داشته باشد و بگوید: «خوابم سنگین است؛ می‌خوابم.» امّا اگر نماز را سبک بشمارد و باور نداشته باشد که نماز یک برنامه‌ی مفید و سازنده است و آن را ترک کند، با کفّار یکی می‌شود.[۴]

س ۴: اگر هنگام اذان به حرم رفتیم و موقع نماز بود، اوّل زیارت کنیم یا نماز بخوانیم؟

ج: اوّل نماز بخوانید، بعد إن‌شاءالله زیارت کنید.

 

س ۵: اگر نماز را اوّل بخوانیم بی‌احترامی به ایشان علیه السلام نیست؟

ج: نخیر؛ اگر بی‌احترامی به خدا نشود، مابقی‌اش درست است. هر وقت اذان را شنیدید، اوّلین وظیفه‌ی شما حکایت اذان است؛ در روایت آمده است که هر کس اذان دیگری را به دنبال او حکایت کند و بگوید، خدا به مالش برکت می‌دهد. بعد هم برود نماز را بخواند. ضمناً جلب رضایت حضرت علیه السلام هم شده است؛ چون ایشان علیه السلام هم می‌خواهد مؤمنین در اوّل وقت نماز بخوانند. وقتی نماز اوّل وقت را خواندیم و بعد به زیارت رفتیم، زیارتمان چرب‌تر قبول می‌شود؛ هم خدا و هم ایشان علیه السلام می‌پسندند.

خانواده و نماز

س ۶: همسر بنده اهل نماز نیست؛ لذا تصمیم گرفته‌ام یک مدت نمازها را در خانه بخوانم تا فضای نماز حاکم شود، چون اگر تذکّر بدهم بدشان می‌آید، آیا این کار صحیح است؟

ج: شما چرا تحقیق نکرده ازدواج کرده‌ای؟ چرا نپرسیدی نماز می‌خواند یا نه؟ تازه فهمیدی؟! خودت مقصّر هستی. اوّل باید تحقیق می‌کردی. در ازدواج استخاره غلط است؛ استخاره از آینده خبر نمی‌دهد؛ از دورن هم خبر نمی‌دهد؛ تحقیق کنید و ببینید آیا او از نظر دین درست است یا نیست. اگر خوب بود اقدام کنید. ممکن است بعداً سرطان هم بگیرد؛ زیر ماشین هم برود؛ دعوایتان هم می‌شود؛ همه‌ی این‌ها هست. امّا باید نماز و روزه و حجاب و این مسایلش محفوظ باشد. دیگر الآن باید کاری کنید که او نماز بخواند. شما مقصّر و مسئول هستید؛ باید پیش خدا جواب دهید؛ اگر هم بچّه‌دار شوید، بچّه‌هایتان بی‌نماز می‌شوند.

س ۷: اگر به خاطر این‌که فضای نماز حاکم شود در خانه نماز بخوانم خوب است؟

ج: عیبی ندارد؛ بخوان. ولی آن بنده‌ی خدا را با خودت به مسجد ببری بهتر است تا با نماز آشنا شود.

س ۸: رفت و آمد با خانواده‌هایی که اهل نماز هستند مؤثّر است؟

ج: بله؛ البتّه مسجد بهتر است تا نماز را به جماعت بخوانند.

اثر ترک نماز

س ۹: گاهی اتّفاق می‌افتد که در فامیل، تارک الصلاه داریم. در روایات هم تعابیر خیلی شدید آمده[۵] که اصلاً با تارک الصلاه ارتباط نداشته باشید و پول خواستند، به آن‌ها ندهید یا تشییع جنازه‌شان شرکت نکنید. این در حالی است که از لحاظ اجتماعی مجبوریم روابطی با آن‌ها داشته باشیم. با تارک الصلاه در جامعه‌ی امروزی چطور می‌توانیم برخورد کنیم؟

ج: جامعه‌ی امروز و دیروز ندارد. مبارزه با منکر یکی از کارهای بسیار مفید است. اگر مردم به دستورات دین عمل می‌کردند و ارتباطشان را با بی‌نماز ترک می‌کردند، او مجبور بود برگردد و نماز بخواند؛ امّا اگر یک نفر این کار را بکند و دیگران نکنند، اثرش منفی است؛ بنابراین این موضوع برای کلّ مسلمانان است که اگر دیدند کسی روزه می‌خورد یا نماز نمی‌خواند، رابطه‌شان را با او قطع کنند، این کار اثر می‌گذارد؛ امّا اگر یک نفر قطع کند و بقیه وصل کنند، فایده ندارد. امروزه این‌طور است؛ یکی قطع می‌کند و دیگران قطع نمی‌کنند؛ لذا اثر نمی‌کند.

استعانت از نماز

س ۱۰: مراد از آیه شریفه‌ی «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ وَ إِنَّها لَکَبیرَهٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ»[۶] چیست؟

ج: زندگی انسان به شکلی است که همیشه مشکلاتی در آن هست. برای شاه و گدا و متوسط و خوب و بد مشکلات دارد؛ بیماری، بی‌پولی و دشمنی دارد؛ همه این‌ها هست، در مقابل این‌ها چه کنیم؟ آقا یقه‌ی خود را پاره کنیم یا زندگی را قطع کنیم و یا صبر کنیم و حوصله کنیم تا این موج عبور کند و برود. خدا می‌گوید: «باید صبر کرد که اگر صبر کنی، آن مشکلات رد می‌شود؛ نماز هم بوان که بهتر بتوانی صبر کنی.»

نماز انسان را از مصیبت و بلا منصرف کرده و متوجّه خدا می‌کند و یادش را در دل حاضر می‌کند. امّا استعانت به صبر کار آسانی نیست و هر کسی نمی‌تواند به راحتی صبر را به کار بگیرد. لذا خیلی‌ها بی‌صبری می‌کنند و خودشان و دیگران را دچار مشکلات زیادی می‌کنند؛ مگر کسانی که در برابر فرمان خدا نرم، خاضع و خاشعند و به حرفش گوش می‌دهند؛ امّا هر کسی نمی‌تواند.

س ۱۱: آیا مراد از «الصّلاه» در آیه این است که در موقع سختی به صورت خاص، نماز خاصی بخواند یا همان نماز روزانه را بخواند؟

ج: در روایت هست که وقتی مشکلی برای امیر المؤمنین (ص) پیش می‌آمد، دو رکعت نماز می‌خواندند و به «صلاه» استعانت می‌کردند.

حضور قلب

س ۱۲: لطفاً برای تحصیل حضور قلب در نماز راهنمایی بفرمایید؟

ج: نفس امّاره در طول زندگی در دوران قبل از بلوغ، آزادی داشته و هر کاری خواسته، کرده است. قوای پنج‌گانه‌اش چیزهایی را شیرین و خوشمزده تشخیص داده و بعد انجام داده است و دیده خوشمزده و خوب است؛ لذا دنبال آن‌ها می‌رود. حالا که بالغ شده، خدا می‌خواهد او را محدود کند امّا نفس امّاره مزه‌ی آن‌ها را چشیده و همیشه می‌خواهد دنبال آن برود. در این صورت انسان نماز هم که می‌خواند، دنبال چیزهایی که دوس دارد می‌رود. چرا هیچ وقت دنبال خدا نمی‌رود؟ چون ایمانش به خدا ضعیف است؛ تقوا را ادامه نداده است و ایمانش در همان حد پایین مانده است. ایمان در حد پایین باعث می‌شود که نفس امّاره دنبال چیزهایی که خودش دوست دارد، برود؛ لذا شما نماز می‌خوانی برای این‌که به خدا توجّه داشته باشی؛ امّا او دنبال چیزهایی که دوست دارد می‌رود.

بنابراین حضور قلب در نماز امکان ندارد الّا این‌که انسان تقوا را ادامه دهد؛ نه یک هفته و دو هفته و یک سال و دو سال؛ زمان رعایت تقوا یک چلّه نیست. از اوّل سن بلوغ تا آخر عمر، زمان رعایت تقوا است. خدا حتّی روز آخر عمر را هم اجازه دزدی نمی‌دهد و می‌گوید: در طول عمر باید گناه نکنی.» اگر ما موفق شدیم تقوا را ادامه دادیم، ایمان شیئاً فشیئاًً بالا می‌رود. وقتی ایمان بالا رفت، یعنی عظمت و بزرگی خدا در نظر ما بیشتر جلوه می‌کند و نفس به طرف او می‌رود؛ و الّا به زور نمی‌شود نفس را به طرف خدا برد؛ چون میانه‌اش با خدا خوب نیست. خدا می‌خواهد نفس را محدود کند ولی او می‌خواهد آزاد باشد. کسانی که می‌خواهند آزاد باشند، با کسی که می‌خواهد آن‌ها را محدود کند، بَدَند؛ چون او می‌خواهد محدودش کند و به اعتبار آن از خیلی لذائذ محرومش کند.

هر نوع محدودیت متوجّه نفس امّاره شود، بدش می‌آید. خدا می‌خواهد آن را محدود کند. قبلاً چون هنوز بچّه بود، مکلّف نبود؛ واجب و حرامی نداشت، آزاد بود و کارهایی می‌کرد؛ امّا الآن وقتی انسان به سن بلوغ رسید، بدنش قوی شده است، عقلش شکوفا شده است، نمی‌تواند آزاد باشد؛ الآن اگر بخواهد تکلیف نداشته باشد، دست به یک کارهایی می‌زند که خطرزا است. حالا دیگر این‌جا باید روی کارها قالب بگذاریم؛ این‌جا است که خیلی از کارها را می‌توانی انجام دهی، امّا نباید انجام بدهی. این را هم عقل تأیید می‌کند و هم دین.

علّت این‌که مسلمانان قرآن را قبول دارند امّا به حرفش گوش نمی‌دهند و مرتکب گناه می‌شوند، همین است. نفس امّاره عادت به گناه کرده و حاضر نیست خودش را محدود کند. این ریاضت بزرگ اسلام است. ریاضت بزرگ اسلام همین است که ما نفس امّاره را که می‌خواهد گناه کند و عادت به گناه کرده، محدود کنیم. این بزرگترین ریاضت است؛ چون یک روز دو روز نیست؛ باید حالا حالاها ریاضت کشید.

رابطه‌ی حضور قلب و ایمان

س ۱۳: فرموید: «حضور قلب در نماز، اثر ایمان است» یعنی اگر کسی حضور قلب نداشت، یعنی اهل گناه است؟

ج: قطعاً بله؛ باید از طریق ترک گناه ایمان را تقویت کند، آن وقت حضور پیدا می‌شود. ارزش خدا پیش او کم است؛ چون کم است، مسایل مادی و مالی ارزش پیدا می‌کند و لذا انسان می‌رود دنبال چیزی که علاقه‌ی بیشتری به آن دارد. هر چیزی در نظر انسان ارزشمند شود، او به دنبالش می‌رود. لذا در نماز به دنبال چیزهایی است که برایش ارزش دارد و دنبال خدا نمی‌رود.

مراتب حضور قلب

س ۱۴: این حضور قلب هم مراتب دارد؟

ج: بله؛ بعضی‌ها مبتدی هستند، بعضی‌ها متوسط و بعضی‌ها منتها. این‌ها با هم خیلی فرق دارند. مراتب دارد؛ کسی که تازه توبه کرده، یک جور حضور قلب دارد؛ کسی که دارد ادامه می‌دهد، جور دیگر است؛ و کسی که به آخر خط رسیده، جور دیگر است. پس این هم مثل خود ایمان است. آن‌که به آخر خط رسیده است جور دیگر است، آن هم مثل خود ایمان می‌ماند.

س ۱۵: همان مرتبه اوّل، هم متوقف بر ترک تمام گناهان است؟

ج: بله، همه‌ی گناهان را باید ترک کنید. هر چه گناه انجام بگیرد، آن را خراب می‌کند و لو کم باشد. گناه نمی‌گذارد ایمان رشد کند؛ لذا قهراً نمی‌توانید حضور قلب داشته باشید.

س ۱۶: پس آیا حضور قلب در نماز با ایمان ناقص حاصل نمی‌شود؟

ج: حضور قلب با ایمان کامل حاصل می‌شود؛ ایمان ناقص نمی‌تواند. ایمان به اندازه‌ای که ناقص است، علاقه به چیزهای دیگر دارد. نقصانش به خاطر همین است. بنابراین اگر بخواهد آن را جمع کند، باید ایمان بالا برود. ایمان هم بالا نمی‌رود الّا با ترک گناه. اگر کسی واقعاً بخواهد در نماز حضور قلب داشته باشد، باید گناه نکند تا ایمانش بالا برود. آن وقت خود به خود عقربه‌ی دلش به طرف خدا می‌رود. چون هر چیزی از نظر انسان ارزشمندتر شد، دل به همان سمت می‌رود. در اثر ترک گناه ایمان بالا می‌رود و وجود خدا ارزش بیشتری پیدا می‌کند و انسان بدون زحمت به آن سمت می‌رود. امّا اگر ایمان ضعیف باشد، به چپ و راست می‌زند و دیگر پیش خدا نمی‌رود.

س ۱۷: آیا میزان حضور قلب انسان در نماز نشان‌دهنده‌ی میزان پیشرفت انسان در سیر و سلوک است؟

ج: بله، امام صادق علیه السلام فرمودند: هر مقدار که نمازخوان در نمازش حضور قلب دارد، آن مقدار از نمازش پذیرفته و قبول است؛ مابقی‌اش نه. خودشان هم مثال زدند که نماز بعضی‌ها نصفش، و بعضی‌ها ثلثش قبول است، بعضی‌ها هم هیچ چیزش قبول نیست،[۷] چون از اوّل که الله اکبر می‌گویند، در بازار و دانشگاه و کارهای مادی می‌روند تا آخر. حضور قلب در نماز امکان‌پذیر نیست الّا با ترک گناه. اطاعت فرمان خدا در واجبات و محرّمات به شرط ادامه دادن آن، موجب ارتقای ایمان می‌شود. آن وقت آدم عقربه‌ی دلش خود به خود آن‌جا می‌رود و الّا علاقه‌اش در دنیا می‌رود و کاری به خدا ندارد؛ نماز می‌خواند ولی دلش این طرف و آن طرف است. این‌که امام صادق علیه السلام گفتند: «قبول نیست»، معنایش همین است. ایشان می‌خواستند مسلمانان و نمازخوان‌ها را ترغیب کنند که با ترک گناه ایمان را بالا ببرند. آن وقت خودت آن‌جا می‌روی.

 

ملازمه‌ی تقوا و حضور قلب

س ۱۸: قبولی اعمال از طرفی منوط به تقوا شده و از طرف دیگر منوط به قبولی نماز؟[۸] آیا بین تقوای کامل و حضور قلب در کلّ نماز ملازمه است؟

ج: نماز چون عبادت در برابر خدا است، باید انسان در نماز، متوجّه خدا باشد. آن آیه دوم[۹] که عرض کردم «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً»[۱۰]، این به عنوان تدبیر و مقدمه در خیلی از عبادات گنجانده شده تا آدم آشنا شود؛ و الّا آشنا نیست. انسان همیشه به یاد مسایل مادی است و فکرش به سمت آن میرود. نماز یکی از عبادت‌های بسیار مهم است. فرموده‌اند اگر بخواهید نمازتان در رشد ایمان اثر کند، حتماً باید ذکر خدا در آن باشد. پس اگر در نماز غافل باشید، اثر ندارد.

با نماز بدون حضور، واجب را انجام داده‌اید و جهنّم نمی‌روید؛ امّا ایمان سر جایش ثابت است و بالاتر نمی‌رود؛ مثل آدم‌هایی که پنجاه- شصت سال نماز می‌خوانند و روزه می‌گیرند، امّا هیچ رشد ایمانی ندارند؛ چون در کنار این اعمال، گناه هم می‌کنند. بنابراین باید نماز با ذکر خدا باشد؛ چون نماز عبادتی است برای خدا و به منظور ذکر خدا. عباراتی که در نماز گنجانده‌اند، همه حکایت از این مطلب می‌کند که باید با خدا حرف بزنیم. نمی‌شود انسان با خدا حرف بزند و از خدا غافل باشد. بنابراین اگر ما توانستیم درست حرف بزنیم، یعنی حضور قلب داریم و این مقدار نماز مقبول است و این حضور قلب مشروط به تقوا و ترک گناه است.

س ۱۹: گفته‌اند اگر نمازم را فرادی بخوانم با حضور قلب می‌خوانم، ولی وقتی با جماعت می‌خوانم حضور قلبم کمتر است یا بدون حضور قلب است؛ شما کدام را توصیه می‌فرمایید؟

ج: با جماعت بخوانید.

نماز جماعت

س ۲۰: خیلی وقت‌ها کارهای بنده با زمان نماز جماعت تلاقی می‌کند. آیا کار را قطع کنیم و در نماز جماعتی که در آن مکان برگزار شده است حاضر شویم یا این‌که با چند دقیقه تأخیر به نماز دوم برسیم؟

ج: کار را همان‌جا قطع کنید. نماز را بخوانید و بعد کار را ادامه بدهید.

س ۲۱: بعضی اوقات اگر بخواهیم به نماز جماعت برسیم یک مقداری دیر شده و فقط به نماز عشا جماعت می‌رسیم، امّا اگر خانه بمانیم نماز مغرب را اوّل وقت درک می‌کنیم. کدام بهتر است؟ مسجد برویم تا به نماز عشا جماعت برسیم یا منزل بمانیم؟

ج: به عشا مسجد برسید و جماع را درک کنید.

س ۲۲: بعضی‌ها در خصوص امام جماعت و احراز عدالت او خیلی دقّت می‌کنند. آیا این سخت‌گیری درست است؟

ج: باید در احراز عدالت دقّت کرد امّا خیلی نه. باید احراز کرد، امّا خیلی دقّت نه. آن آقا «خیلی» دقّت می‌کند، «خیلی‌اش» را بردارید، دقّتش خوب است.

س ۲۳: امام جماعت مسجد ما در قرائت نمازش اشتباه دارد یا اذکار نماز را در حالی که بدنش در حال حرکت است می‌گوید وظیفه‌ی ما در مقابل او چیست؟ می‌شود به او اقتدا کرد یا به او تذکّر بدهیم؟

ج: اگر امام جماعت یک‌جوری قرائت نماز را تلفّظ می‌کند که چون مأموم وسواسی است و گرفتار پاره‌ای از دقّت‌ها است به نظر او این امّا غلط ادا می‌کند، این اعتبار ندارد. امّا اگر واقعاً مأموم آدمی است که مبتلا به وسوسه نیست؛ طبق رساله حمد و سوره را قبول دارد و می‌خواند و امام جماعت حتّی طبق رساله همی نمی‌خواند، این‌جا حقّ ندارد به او اقتدا کند. اگر هم قرائت امام جماعت اشکال دارد می‌تواند به او تذکّر بدهد.

امّا ذکر در حال حرکت دو جور است: یک اذکاری در نماز وارد شده کهباید در حال حرکت گفته شود؛ مثل «بِحَوْلِ‏ اللَّهِ‏ وَ قُوَّتِهِ‏ أَقُومُ‏ وَ أَقْعُدُ»، این را گفته‌اند در حال حرکت بگو. سایر اذکار در حال سکون بدن است. امّا یک فصل هم باز کرده‌اند که ما در نماز هر نوع ذکری را می‌توانیم بگوییم؛ چه در حال حرکت و چه در حال سکون. تکبیر یکی از آن‌ها است؛ من می‌توانم موقعی که بلند می‌شوم تکبیر بگویم، امّا این تکبیر باید نیتش این باشد آن ذکری که در همه حال نماز می‌شود گفت را گفته است. آن ذکری که در حال سکون وارد شده آن را به آن نیت نمی‌شود گفت؛ اگر به آن نیت بخواهی در حال حرکت بگویی اشکال پیدا می‌کند.

س ۲۴: اگر از امام جماعت مسجدمان یک خطای اخلاقی مثل حبّ دنیا ببینیم چه کار کنیم؟

ج: حبّ دنیا فعلاً همه‌اش حرام نیست؛ حبّ دنیای حلال، حلال است، حرامش حرام است. بنابراین تا به حرام نرسیده است نمی‌توانیم بگوییم مرتکب گناه شده است. اگر حبّ دنیا باعث شود دروغ بگوییم، باعث شود پول بی‌مورد خرج کنیم، آن وقت دیگر در حرام رفته‌ایم. خطر پیش می‌آید. امّا تا در دل زندانی است، آن داخل است و بیرون نیامده طوری نیست. امّا این هم هست اگر آن‌جا باشد تا ابد حبس نمی‌تواند باشد بالاخره بیرون می‌زند. خدا گفته است تا ظاهر نشود عیب ندارد.

س ۲۵: اگر احتمال بدهیم امام جماعتی وسواسی است، پشت سر او نمی‌شود نماز خواند؟

ج: احتمال کافی نیست؛ یقین داری وسواسی است، مشکل می‌شود. در وضو، در غسل وسواس باشد، اقتدا کردن به او اشکال پیدا می‌کند، چون اسراف می‌کند.

س ۲۶: اگر امام جماعت ولایت فقیه را قبول نداشته باشد می‌شود به او اقتداء کرد؟

ج: اگر مؤمن است باید ولایت فقیه را طبق دستور امام صادق علیه السلام بپذیرد. این مسأله را ایشان فرموده‌اند؛ مسأله سیاسی نیست که ما با نظر سیاسی بپذیریم. ایشان فرمودند: حکومت فقط مخصوص فقیه عادل است. شما حق ندارید دنبال حکومت‌های دیگر بروید. ما هم اگر مؤمن باشیم می‌پذیریم. و اگر نباشیم قبول نمی‌کنیم.

س ۲۷: این امام جماعت عادل حساب می‌شود یا نه؟

ج: اگر جاهل است، عیبی ندارد؛ باید او را تفهیم کرد؛ امّا اگر عالماً و عامداً می‌گوید، نه؛ [عادل نیست]. این فسق است. او قبول کرده که شاه بیاید. چون آمریکا که نمی‌گذارد تخت و تاج بی‌کار بماند. بالاخره یک نفر را می‌گذارد. اگر شما ولی فقیه را گذاشتی که فَبِها، امّا اگر نگذاشتی، فوراً یک شاه می‌آورد و می‌گذارد. آن وقت شما با تمام کارهای شاه شریک خواهی بود.

س ۲۸: از این‌که تعدادی مؤمنین پشت سر یک نفر نماز جماعت بخوانند برای احراز عدالت او کافی است؟

ج: نخیر؛ بستگی دارد که چه اثری در شما دارد. از نظر دیانت و تقوا پیش شما در چه حدّی است؛ آن وقت باعث اطمینان در شما می‌شود و الّا هر کسی ایستاد و اقتدا کرد در حالی که آشنا به مسایل فقهی نباشد اطمینان ایجاد نمی‌کند. ممکن است ۳ نفر اقتدا کنند برای آدم کافی باشد؛ سه نفر آدم که پخته و آشنا به فقه و مسأله‌دان هستند؛ در این صورت آدم اطمینان پیدا می‌کند. امّا ممکن است صد نفر هم اقتدا کنند که افرادی عامّی، بی‌سواد، بی‌خبر باشند و اثر نکند.

س ۲۹: آیا مجرّد این‌که چند نفر عادل پشت سر شخصی نماز بخوانند، دلیل بر عدالت امام جماعت می‌شود؟

ج: نه، مگر این‌که بیننده از اقتدای این چند نفر این‌جور کشف کند و به دست بیاورد که این‌ها آدم‌های مسأله‌دان هستند و تا احراز عدالت نکرده باشند اقتدا نمی‌کنند. اگر یک همچنین مسأله‌ای پیش آمد کرد آن وقت درست است و الّا نه.

نمازهای مستحبّی

س ۳۰: آیا انجام بعضی از مستحبّات مثل نافله یا زیارت، منافات با تقوا و انجام واجب و ترک حرام دارد یا نه؟

ج: نه، بلکه این‌ها هم طبق دستور تقوا انجام می‌گیرد. خدا گفته است: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ»؛[۱۱] بنابراین انجام مستحبّات هم طبق دستور خدا است. امّا خدا واجب و حرام را قاطی با مستحبّ و مکروه نکرده است. بار بر نفس، سنگین می‌شود و نفس امّاره، آن را زمین می‌گذارد. خدا گفته است فقط واجب و حرام. این دورا لازم است که انجام دهیم و ما بقی واجب نیست. اگر توانستی این دو را تحویل منِ خدا بدهی، هر چه از مستحبّ و مکروه هم عمل کنی، مزد بیشتری می‌گیری؛ امّا اگر این دو را انجام ندهی و فقط مستحبّات را انجام دهی، هیچ اثری در رشد ایمان شما ندارد؛ یعنی خدا قبول نمی‌کند هر چند صحیح است.

اگر نماز شب بخوانی باطل نیست و صحیح است، امّا اثری در رشد ایمان ندارد چرا که گناه و معصیت، آن را از بین می‌برد. از این جهت گفته‌اند به خاطر این‌که بار سبک شود و نفس امّاره زیر آن برود، اوّل واجب و حرام را انجام دهید. اگر این دو را تحویل دهی به اضافه مستحبّات، مزد و پاداش، خیلی بیشتر می‌شود.

س ۳۱: مراد از حدیث «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِضِ» که در نهج البلاغه آمده، چیست؟

ج: گاهی انسان خسته است یا خوابش می‌آید یا بیمار است و نمی‌تواند درست نمازهای غیر واجب را بخواند. این عبارت می‌گوید: چون انسان آمادگی ندارد، همان واجبات کافی است؛ مستحبّات را ترک کن؛ امّا اگر مشکلی نبود هر دو را انجام بده.

س ۳۲: آیا به جا نیاوردن نوافل، استخفاف به نماز تلقّی نمی‌شود؟

ج: نخیر؛ اگر آنچه را که از دستورات واجب و حرام است رعایت کنیم، کاملاً درست است. در نتیجه کارت سبز بهشت را به انسان می‌دهند و موجب ارتقای درجه و مقام می‌شود.

س ۳۳: برای برآورده شدن حاجات، خواندن نماز جعفر طیّار (ره) چگونه است؟

ج: خوب است؛ امّا اگر گناه کنی، ممکن است حاجت شما عقب بیفتد.

جبران فرایض یا مستحبّات

س ۳۴: در روایت آمده که نوافل باعث می‌شود آدم در فرائض (نمازهای یومیه) اگر حواس پرتی و این‌ها داشته باشد، جبران بکند؟

ج: چه کسی می‌تواند موفق بشود که همیشه نوافل را به جا آورد؟ آدمی که نماز واجبش خراب است در نوافل هم گرفتار است لذا روش اصلی همان ترک گناه برای تحصیل حضور قلب در نماز است.

غفیله

س ۳۵: گاهی نمی‌توانیم نماز غفیله را با چهار رکعت نافله مغرب جمع کنیم، کدام افضل است؟

ج: نافله مغرب فضیلتش بیشتر است.

س ۳۶: درباره‌ی ثواب نماز غفیله بفرمایید.

ج: در روایت آمده: اگر روایتی درباره این‌که فلان عبادت و نماز یا روزه، فلان مقدار ثواب دارد، به شما رسید و شما به امید آن ثواب، آن کار را کردی و لو آن روایت را معصوم نگفته باشد، خدا آن ثواب را به شما می‌دهد؛ چون که کار خیر انجام داده‌ای.[۱۲] ماهیت نماز خوب است.[۱۳] نماز غفیله هم یکی از آن نمازها است. سند روایتش ضعیف است امّا اگر شما به این امید بخوانی که ثواب دارد خدا ثوابش را می‌دهد. نماز است؛ حمد و سوره است؛ توجّه به خدا است. در حدیث آمده: «الصَّلَاهُ خَیْرُ مَوْضُوعٍ ‏فَمَنْ شَاءَ اسْتَقَلَّ وَ مَنْ شَاءَ اسْتَکْثَرَ».[۱۴]

س ۳۷: آیا می‌شود در بین نماز مغرب و عشا دو رکعت نماز بخوانیم؛ هم به نیّت نافله و هم به نیت غفیله؟

ج: هم به نیّت‌های دیگر؟! آیا از دو متر پارچه می‌شود هم برای پدر کت و شلوار دوخت و هم برای پسر لباس دوخت و هم برای دیگران؟ نه؛ نمی‌شود. یکی به یکی باید خواند. اگر می‌خواهید به دیگری هم بدهید، دومی را انجام دهید و اگر می‌خواهید به سومی هم بدهید، سومی.

س ۳۸: نیّت نماز نافله کنیم و به کیفیت غفیله بخوانیم، چطور؟

ج: کسانی که بناست تقسیم کنند، بلدند و سرشان کلاه نمی‌رود. آن‌ها می‌گویند: شما دو رکعت نماز خوانده‌ای؛ مثلاً شما دو رکعت نماز مسحتبی خوانده‌ای؛ حالا ثوابش را به هزار نفر می‌خواهی بدهی عیب ندارد، به یک نفر هم بدهی طوری نیست؛ ولی شما دو رکعت نماز خوانده‌ای.

س ۳۹: اگر کسی بگوید: من با خدا طرفم می‌دانم؛ او کرمش زیاد است، چطور؟

ج: خُب بگو؛ از کرمش بگو؛ پس نماز نخوان؛ نماز همین است. برای بی‌نماز هم خدا کریم است؛ پس بگو بدهد. با دو رکعت نماز می‌خواهی چقدر قیچی کنی تا به همه برسد؟!

 

مقدار مستحبّات

س ۴۰: در طول روز غیر از واجبات چه مقدار برای مستحبّات وقت گذاشته شود و چه مستحبّاتی بیشتر سفارش می‌شود؟

ج: یکی از وظایف مهم طلّاب، درس خواندن است. آیا فرصت دارید اضافه بر درس خواندن، کارهای دیگر انجام بدهید؟ اگر درست درس بخوانیم، همین درس خواندن عبادت است. مهم‌ترین مستحبّات، تهجّد است که با درس جمع می‌شود. دوم، کمک‌های مادی به فقرای متدیّن به منظور احیای مسأله‌ی تقوا و ترک گناه است. انسان به اندازه‌ی امکاناتش باید از این دو بهره ببرد. فعلاً و ابتدائاً.

نماز ذی القعده

س ۴۱: این نماز خواندن و توبه و… که برای روز یکشنبه ماه ذی القعده وارد شده، این تأثیری در ترک گناه دارد؟

ج: نه؛ تا تصمیم نگیری، اگر هر روز هم این عمل را انجام دهی، باز هم گناه خواهی کرد. این‌ها اگر باعث شود تصمیم به ترک گناه بگیرید، بله درست می‌شود. غالباً این مستحبّات به این منظور است. اعمال زیادی هست که ماهیتش این است که انسان را به ترک گناه دعوت می‌کند. اگر تصمیم گرفتیم، درست می‌شود و الّا اگر فقط بخوانیم، فایده ندارد.

س ۴۲: آیا در هر یکشنبه ماه ذی القعده خوانده شود یا این‌که فقط یک بار کافی است؟

ج: فقط یک بار کافی است. ۴ رکعت است؛ ۲ تا دو رکعتی است؛ منتها فرقش با ۲ تا دو رکعت این است که در این نماز بین دو رکعت سلام ندارد و مثل نماز ظهر است با یک سلام.

نافله یا صلوات

س ۴۳: ثواب نماز نافله بیشتر است یا ثواب صلوات؟

ج: خود صاحبان صلوات گفته‌اند: نافله آدم را به قرب چه کسی می‌رساند؟ «مَا زَالَ الْعَبْدُ یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّوَافِلِ»،[۱۵] صلوات فرستادن به خاطر شنیدن همین حرف‌ها از حضرات معصومین علیهم السلام است.

نماز شب

س ۴۴: لطفاً مقدار درباره‌ی نماز شب بفرمایید؟

ج: آیا نماز روز درست شده است؟ نماز شب بعد از روز است. باید اوّل نماز روز را درست کنیم؛ إن‌شاءالله. اگر روز وظیفه را انجام دادیم و گناه نکردیم، نوبت به شب می‌رسد. اگر موفق شدیم نیم ساعت- سه ربع مانده به اذان صبح، بلند شویم و نماز شب را بخوانیم، خیلی خیلی غنیمت بسیار بزرگ مادی و معنوی است. منتها یک شرط دارد و آن این است که کنار آن، گناه نگذارید. اگر گناه گذاشتید، دود می‌شود و به هوا می‌رود و هیچ فایده‌ای ندارد. شما زحمت کشیده‌اید امّا بهره نمی‌برید. بنابراین سعی کنیم گناه نکنیم و بعد إن‌شاءالله بهترین عبادت، تهجّد و نماز شب است.

۴۵: آیا تصمیم جدی بر ترک گناه بدون کمک گرفتن از بعضی از مستحبّات مهم مثل نماز شب امکان دارد؟

ج: بله، خود تصمیم جنسش یک جوری است که خدا آن را مؤثّر قرار داده است. شما بخواهی گناه نکنی، می‌توانی. این بهانه است، و الّا گناه می‌کنی. امّا خود تصمیم به تنهایی اگر انجام بگیرد، خدا هم کمک می‌کند.

کیفیت نماز شب

س ۴۶: کیفیت نماز شب و وَتر چگونه است؟

ج: نماز وتر یک رکعت بیشتر نیست. آخرین نماز در نماز شب که از همه فضیلتش بیشتر است، کدام است؟ نماز نافله‌ی صبح است. این آخرین نماز است. نماز وتر آخرین نماز نیست. وتر از شفع فضیلتش بیشتر است. شفع، همان دو رکعت قبل از وتر است. نافله صبح از همه افضل است. اگر باور کنیم از همه مهم‌تر است، ترکش نمی‌کنیم. وقتی نماز شب را خوانده‌ایم و تا این‌جا آمده‌ایم، خسته نمی‌شویم و رها نمی‌کنیم و به دنبال آنچه فضیلتش بیشتر است می‌رویم. لذا از این نظر گفته‌اند فضیلت نافله صبح از همه بیشتر است.

مستحب مؤکّد است انسان قبل از نماز صبح که وقت نماز شب است، بیدار شود. ثلث آخر شب اسمش سحر است. در سحر مستحبّ است انسان چند رکعت نماز نافله به نام نافله شب بخواند. ابتدا چهار نماز دو رکعتی است که نافله‌ی شب است. بعد از این هشت رکعت، یک نماز دو رکعتی به نام شَفع و بعد یک نماز یک رکعتی به نام وَتر. چرا یک رکعت بخواند؟ زیرا آن اذکاری که باید در قنوت وتر بخوانیم، جای یک رکعت حساب شده است. آن اذکار زیاد است. لذا گفته‌اند: به جای یک رکعت، آن اذکار را انجام دهید. آن مهم است. بعد هم نافله‌ی صبح را بخوانید. و لو صبح نشده می‌شود نافله را خواند،[۱۶] که دوباره در معرض ترک قرار نگیرد. و امّا اذکار نماز وتر عبارت است از: هفتاد بار «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ»، بعد چهل مؤمن را دعا کنیم؛ بعد هم هفت بار بگوییم «هَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِکَ مِنَ النَّارِ»[۱۷]، بعد هم سیصد بار بگوید: «اَلعَفوَ اَلعفوَ».[۱۸] این نماز وتر است.

س ۴۷: برای کسی که می‌خواهد شروع به نماز شب خواندن کند، خواندن نماز وتر به تنهایی کافی است؟

ج: اگر وقت نباشد و انسان نمی‌تواند همه‌ی نماز شب را بخوانده، چاره‌ای نیست. وتر مهم‌ترینش است. امّا کم کم باید اضافه کند و خودش را از همه‌ی آن محروم نکند. کلّ آن، نیم ساعت بیشتر وقت لازم ندارد. بخصوص وقتی شب‌ها بلند است و انسان می‌تواند بلند شود. امّا اگر حالا شروع نکند و به عادت بگذارند، تابستان که شب‌ها کوتاه می‌شود کار مشکل می‌شود.

س ۴۸: آیا یازده رکعت نمازِ شب در یک ربع با بی‌حالی اثری هم دارد؟

ج: بله؛ یکی از آثارش این است که انسان عادت به ترک آن نمی‌کند و دوام پیدا می‌کند. خود این مسأله است. چون اگر آن را ترک کنیم، آهسته آهسته بار دوم هم می‌آید؛ بار سوم هم می‌آید و همین‌طور بعد از مدتی نماز شب ترک می‌شود. اوّلین اثر آن این است که عادت به نماز خواندن می‌کنم؛ منتها بی‌حالی یک شب یا دو شب است؛ کم کم درست می‌شود؛ إن‌شاءالله.

س ۴۹: اگر استغفارها و قنوت را نگوییم یا به تعداد کمی بگوییم، خیلی از فضیلت نماز شب از دست می‌رود؟

ج: مقداری که می‌توانی بخوانی، بخوان. اگر وقت اقتضا می‌کند که همه را بخوانی، بخوان. اگر نه، آن آخری را بخوان؛ باز هم وقت بود، شروع کن قبلی‌ها را بخوان؛ دو رکعت شفع را بخوان؛ بعد برو آن چهار رکعت دیگر را بخوان.

آمادگی برای نماز شب

س ۵۰: برای بیداری و تهجّد و نماز شب چه کنم؟

ج: باید زود بخوابی. اگر انسان کسری خواب داشته باشد، نمی‌تواند بلند شود. پس باید شب زودتر بخوابد. اگر هم نیاز به خواب داشت، گفته‌اند قبل از ظهر کمی بخوابد که به نام خواب قیلوله است. در این صورت آن کسری جبران می‌شود. زیاد پای تلویزیون ننشین؛ چشم خسته می‌شود و به خواب زیاد احتیاج دارد، لذا نمی‌تواند بلند شود شما می‌خواهی تا ساعت دو بعد از نصف شب که فیلم نشان می‌دهند، بنشینی و نماز صبحت هم قضا نشود! حتماً قضا می‌شود؛ اگر شب کوتاه شد، حتماً باید زودتر بخوابی و غذای چرب و چیلی هم نخوری؛ چون خواب را سنگین می‌کند. اگر این کارها را مراعات کردی به انضمام ترک گناه، بیدار می‌شوی؛ إن‌شاءالله.

س ۵۱: سال‌ها است که دوست دارم بیداری نیمه شب داشته باشم، امّا موفق نمی‌شوم و خوابم سنگین است، خیلی که دعا می‌کنم نماز صبح هم قضا می‌شود؟

ج: [سؤال کننده] راست گفته است دیگر. کسی که خوابش سنگین است، باید دو کار بکند. یکی این که شب‌ها زود بخوابد و دیگر این‌که شب غذای چرب و چیلی نخورد. اگر بخوابد، خوابش شدت پیدا می‌کند. اگر راست می‌گویی و می‌خواهی بیدار شوی، مقدمات را فراهم می‌کنی؛ یعنی هم زود می‌خوابی و هم غذا را سبک‌تر می‌خوری. در این صورت درست می‌شود. امتحانش مجانی است. البتّه می‌گوید، امّا راست نمی‌گوید که می‌خواهد بیدار شود.

س ۵۲: چرا در مورد نماز شب و قرائت قرآن سستی می‌کنیم؟ راهنمایی کنید.

ج: لابد در انجام واجب و ترک حرام کاهل هستی که این‌طور شده است. اگر در این دو، جدّی بودی، مشکل پیش نمی‌آمد. نماز شب فراتر از انجام واجب و ترک حرام است. چون واجب نیست و ما خودمان با میل و رغبت انتخابش می‌کنیم، اثرش خیلی بیشتر است. لذا در باب قرب نوافل در «کافی» روایات مخصوصی است که نفسش گرم و بلند است. به هر حال نفس امّاره نمی‌خواهد انسان با خواندن نماز شب قدم‌هایش در مخالفت با شیطان بلندتر شود؛ لذا تنبلی می‌کند و بهانه می‌آورد. آن‌جا هم باید «أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ»[۱۹] پیش آید تا انسان بتواند این موانع را برطرف کند، و الّا محروم می‌شود.

س ۵۳: زمانی که مجرد بودم نماز شب من ترک نمی‌شد؛ ولی حالا خیلی وقت‌ها قضا می‌شود؟!

ج: اگر تازه ازدواج کرده، طبیعی است. کمی بیشتر طول نمی‌کشد و بعد همه چیز سر جای خودش قرار می‌گیرد. در اوایل ازدواج، برنامه‌اش کمی به هم می‌خورد؛ امّا بعد کم کم آب‌ها از آسیاب که افتاد، سر خانه‌ی اولش می‌رود؛ مدتش کوتاه است. مرحوم علّامه طباطبایی –خدا رحمتش کند- فرمودند: دو سه ماه بیشتر طول نمی‌کشد و درست می‌شود؛ نباید ترسید. ازدواج مشکل عمده را حل می‌کند؛ مشکلات دیگر آسانتر می‌شود إن‌شاءالله.

س ۵۴: آیا چهل مؤمنی که در نماز شب دعا می‌شود، لازم است مرد باشند؟

ج: بله، زن باید بعد از چهل تا باشد. بار زن‌ها سبک‌تر از مردها است. چون مردها عقل‌شان و بدنشان قوی‌تر است. نفس امّاره هم از این دو استفاده می‌کند و لذا گرفتاری‌شان زیادتر است. گفته‌اند به داد این‌ها برسید و دعا کنید؛ زن‌ها بارشان سبک‌تر است.

س ۵۵: یعنی خدا زود برای زن‌ها جبران می‌کند؟

ج: زود؛ گذشت و عفو به آن‌ها زیادتر می‌شود؛ ضعیف هستند.

س ۵۶: هنگام سحر، قرآن خواندن بیشتر فضیلت دارد یا نماز شب و دعا؟

ج: نماز شب. دعا بعد إن‌شاءالله. بعد از نماز صبح، قرآن.

س ۵۷: اگر در سحر نمازهای قضا را بخوانیم، بهتر است؟

ج: اگر نماز قضا دارد، آن را بخواند. اگر روز فرصت ندارد و فقط آن وقت می‌تواند نماز قضا بخواند، عیبی ندارد. نماز قضا مقدّم است. آن را بخوان. وقتی تمام شد، بعد نماز شب بخوان. امّا اگر روز می‌توانی قضا را به جا آوری، شب نماز شب بخوان.

 

ملازمه نماز شب با تقوا

س ۵۸: اگر کسی برخی شب‌ها برای نماز شب خواب بماند این نشانه‌ی بی‌تقوایی است؟

ج: کلّیت ندارد؛ ولی گناه روز در ترک نماز شب مؤثّر است. انسان اهل خواب است؛ جوان است؛ خسته می‌شود. معمولاً اگر از این نوع مسایل نباشد، انسان بیدار می‌شود، ولی گناه در روز، به پای انسان زنجیر می‌بندد. امیر المؤمنین علیهم السلام به کسی که گفت: «چرا موفق به نماز شب نمی‌شوم؟» فرمودند: « أَنْتَ رَجُلٌ قَدْ قَیَّدَتْکَ ذُنُوبُکَ»؛[۲۰] گناهان به پایت زنجیر بسته است. گناه را ترک کن، درست می‌شود إن‌شاءالله.

س ۵۹: اگر شبی توفیق نماز شب حاصل شد آیا می‌توانیم این‌طور تلقّی کنیم که در طول روز گناهی مرتکب نشده‌ایم و خدا را شکر کنیم؟

ج: نه؛ از هیچ کاری نتیجه نباید بگیریم. توفیق نصیب شده که نماز شب خواندی، امّا چیزی را در آن حساب نکنید؛ سپاسگزاری کنید ولی نتیجه‌گیری نکنید. برای نتیجه‌گیری زود است.

س ۶۰: آیا اگر نماز شب قضا شد حتماً گناه کرده‌ایم؟

ج: نه؛ گاهی انسان خسته است و کم خوابیده است؛ امّا به طور کلی گناه در ترک نماز شب مؤثّر است.

س ۶۱: آیا کسی که تعدادی از نمازهای شب او قضا شده، می‌تواند به مقامات عالیه برسد یا این‌که یک منافعی از او فوت شده که دیگر جبران نمی‌شود؟

ج: اگر گناه نکند، توفیق هست؛ امّا اگر گناه کند و نماز شب هم بخواند، موفق نمی‌شود. گناه، پدر انسان را در می‌آورد.

س ۶۲: انسان به تجربه می‌بیند کسانی که از عباداتی مثل نماز اوّل وقت و جماعت و نماز شب مراقبت نمی‌کنند، در تقوا هم موفق نمی‌شود. آیا این درست است؟

ج: این معلوم می‌شود که تصمیم ندارد واجبات را انجام دهد و محرّمات را ترک کند؛ لذا به این‌جا می‌رسد. اگر تصمیم داشته باشد، مرتب انجام می‌دهد.

س ۶۳: این‌که فرمودید: «مرتب»، یعنی این‌که حتّی نماز اوّل وقتش را هم درست می‌کند؟

ج: بله دیگر.

قضای نماز شب

س ۶۴: اگر نماز شب فوت شود، جبران دارد؟

ج: بله؛ دستور داده‌اند قضا کنید.

س ۶۵: وقتی چهار رکعت نماز شب را خواندیم بعد اذا صبح شد، بقیه‌ی نماز شب اداء است؟

ج: شما بخوان؛ گفته‌اند ترک نکن.

منبع: کتاب طریق بندگی، صفحات ۲۲۵ الی  ۲۴۲

  • بی نشان
۰۹
بهمن
۰۱

س ۱: چرا دعا کنیم؟

ج: دعا یعنی خواستن از خدا و اظهار حاجت و نیاز به خدای متعال. این واقعیتی است که خیلی از انسان‌ها آن را زیر پرده مخفی می‌کنند و اظهار نمی‌کنند؛ امّا خدا می‌خواهد اظهار شود؛ یعنی ما باور کنیم که محتاجیم و نیازمندیم. این موضوع را نمی‌شود پنهان کرد. خدا دوست دارد که ما غنا و بی‌نیازی و را اظهار کنیم و نیاز و احتیاج خودمان را هم اظهار کنیم.

برای اظهار این نیاز، دعا بهترین وسیله است؛ لذا اصل دعا واجب است. به قول فقهای قدیم در نماز یک بار دعا واجب است. آن زمان کسانی که دعا نمی‌کردند، منشأش استکبار بود. آن‌ها خودشان را بزرگتر می‌دیدند از این‌که اظهار حاجت کنند. مثل خیلی از افراد حال حاضر که به آن‌ها بر می‌خورد و می‌گویند: با این ثروتی که داریم، با این پست و مقامی که داریم، و با این‌که همه چیز داریم، برای چه دعا کنیم؟

 

ترک دعا کلاً علامت استکبار است. لذا خدا تهدید کرده و فرمود: کسانی که خودشان را بزرگتر از این می‌دانند که دعا کنند و اظهار احتیاج به من کنند، «إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی‏ سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ»؛[۱] روز قیامت در اثر همین استکبار و ترک دعا، گرفتار عذاب جهنّم خواهند شد. دعا مخّ عبادت است.

س ۲: با توجّه به این‌که خداوند دانای به همه اسرار است معنای دعا کردن چیست؟ خدا که اسرار را می‌داند؟

ج: بنا شد که فلسفه‌ی دعا چه باشد؟ اظهار فقر من و اظهار بی‌نیازی خدا؛ این اصل آن است، منتها خدا دیده بدون عامل، کسی نمی‌آید این‌ها را اظهار کند، لذا گرفتارش می‌کند یا مریضش می‌کند و سرطان می‌گیرد؛ لذا این در و آن در می‌زند. این به خاطر آن است. امّا اگر انسان این کار را قبول می‌کرد و می‌گفت، چه بسا این گرفتاری‌ها لازم نبود. امّا انسان زیر بار نمی‌رود. در حکمت خدا چاره‌ای نیست جز این‌که او را گرفتار کند تا به خدا لبیک بگوید.

س ۳: آیا نمی‌شود آن چیزهایی را که خدا می‌خواهد با دعا بدهد، بدون دعا می‌داد؟

ج: نه؛ باید دعا کنی که محتاج بودن اظهار شود. اگر این حاصل نشود، اوضاع خیلی خراب می‌شود؛ خدا نمی‌دهد؛ الّا این‌که شما مجبور شوی آن را درست کنی و حاضر شوی به خدا بگویی: «من ندارم و تو داری.» آن وقت به شما می‌دهد.

س ۴: خدا احتیاج ندارد ولی ما سر تا پا احتیاجیم. ما بدون این وظایف درست نمی‌شویم؛ نه فردمان اصلاح می‌شود و نه جامعه‌مان؛ لذا این را برای ما درست کرده نه برای خودش. ما باید ظلم نکنیم و باید حقّ کسی را پایمال نکنیم. اگر نکردیم، جامعه ما جامعه انسانی است و اگر کردیم، جامعه حیوانات می‌شود.

بنابراین تمام چیزهایی که خدا فرموده: «انجام بده واجب است و ترک کن حرام است»، برای اصلاح انسان‌ها است، نه برای اصلاح خودش؛ خودش که احتیاج ندارد که ظلم کند و مال کسی را بخورد. همه‌ی این صفات برای ما است؛ صفت ما مال مردم‌خوری است؛ خونریزی است؛ ظلم است. در آدم‌ها همه چیز پیدا می‌شود. صدام هم پیدا می‌شود.

اگر انسان بخواهد اصلاح شود، بدون نماز نمی‌شود؛ بدون ایمان نمی‌شود؛ اگر انسان ایمان نداشته باشد، به حرف خدا گوش نمی‌دهد؛ امّا ایمان که باشد، فی الجمله به حرف خدا گوش می‌دهد؛ کمتر ظلم می‌کند؛ کمتر انسان می‌کشد. تمام این عبادات برای اصلاح ما است. اگر کلّش را انجام دهیم، هممه چیز حل می‌شود؛ نه این‌که بعضی را انجام دهیم و بعضی را نه؛ در این صورت مشکلات هم بعضی‌هایش حل می‌شود و بعضی‌هایش نه. بدون اطاعت فرمان خدا هیچ مشکل فردی و اجتماعی در زندگی انسان حل شدنی نیست. همه‌ی این‌ها برای اصلاح همین مشکلاتی است که خود ما تولید می‌کنیم؛ خدا نیازی ندارد.

س ۵: خدا که ما را آفریده است پس باید هر چه هم نیاز داریم به ما بدهد؟

ج: داده؛ منتها شما عوضی خرج می‌کنید و کم می‌آورید. اگر آنچه خدا به شما می‌دهد، درست و بجا مصرف کنید، کم نمی‌آید. راه حلّش این است. ما باید داده‌های خدا را عاقلانه توزیع کنیم. به یک نفر پول می‌دهد؛ اگر حقوقی را که اوّل ماه می‌گیرد، یک شب به رستوران برود و خرج کند و تمام شود، چطور می‌شود؟ بیست و نه روز باید بی‌پول بماند. پولش را باید در سی روز تقسیم کند، کمی هم بیشتر که اضافه بیاید برای کارهایی که پیش‌بینی نشده است. اگر بخواهی مَشتی‌گری کنی، لَنگ می‌مانی. خدا به شما عقل داده که این کا را نکنی، ولی خیلی‌ها عقل‌شان را هم می‌خورند! این‌جا عقل بیچاره از کار می‌افتد. آن‌قدر هواپرستی می‌کنند و به عقل بی‌حرمتی می‌کنند که عقل، هیچ‌کاره است یا برعکس به خدمت هواپرستی انسان‌ها در می‌آید. آن وقت همین کارهایی که می‌بینی می‌شود؛ در نتیجه اوضاع به هم می‌ریزد.

س ۶: اگر خدا همه چیز را داده دیگر چه نیازی است ما دعا کنیم؟

ج: برای اثبات فقر و بیچارگی خودت باید دعا کنی که خیال نکنی نیازی به خدا نداری. چنین حالتی پیش می‌آید. وقتی خدا به انسان زیاد می‌دهد، کم کم دعا فراموش می‌شود. کسانی که پول دارند، غالباً دعا نمی‌کنند و می‌گویند هر چه بخواهیم داریم. اگر مریض شویم، می‌رویم اسرائیل، گران‌ترین بیمارستان‌ها را اجاره می‌کنیم.

شخصی مریض بود و یک طبقه‌ی بیمارستان را اجاره کرده بود که مخصوص خودش باشد. بله این‌طور می‌شود؛ انسان است. این انسان تا اعتراف نکند که فقیر است، زیر بار نمی‌رود. نتیجه‌ی باور این‌که «من غنی و بی‌نیازم»، این است که با خدا معارضه می‌کند؛ لذا خدا فرموده: «دعا کن و اظهار کن که تو فقیری و من غنی؛ زیاد هم باید دعا کنی تا هیچ وقت یادت نرود.»

س ۷: مراد از «ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ»[۲] هم همین است؟

ج: بله؛ همان دعای فردی است. مراد دعا کردن است نه دعا خواندن. آن وقت هنوز دعایی نبود و دعایی انشا نشده بود.

کدام دعاها

س ۸: دعا کردن مهم‌تر است یا دعا خواندن؟

ج: آنچه من خودم می‌گویم و از خدا می‌خواهم، مهم است؛ چون با اخلاص و با صفا درخواست می‌کنم. وقتی گرفتارم یا مریضم یا بدهی دارم یا آبرویم در خطر است، خواست قلبی‌ام را بی‌هیچ ریا و تکلّفی از خدا می‌خواهم.

ولی دعا خواندن، این‌طور نیست؛ دعا خواندن، تعلیمی است. چون دعاها را آن‌ها فرموده‌اند، می‌خوانم. این یعنی هنوز خودم احساس نکرده‌ام که این‌ها را ندارم و باید داشته باشم. مانند وقتی نشده‌ام که عملاً بدهی دارم و آبرویم دارد می‌رود تا نیازم را از خدا بخواهم. هنوز به آن صورت نرسیده است؛ لذا دعا را می‌خوانم و رد می‌شوم. اثرش فقط همین است که می‌فهمم. حضرات فرموده‌اند باید این دعاها را جزء نیازهایت حساب کنی و بخواهی. امّا این‌که کی بخواهم، کمی کار دارد. امّا اوّلی که دعا کردن است، نقد است. تا طلبکار در خانه می‌آید، الله لبّیک می‌گویم.

س ۹: اگر دعا بدون حضور قلب و توجّه باشد مستجاب می‌شود؟

ج: نه؛ یکی از عبادت‌هایی که حتماً با توجّه و حضور انجام می‌گیرد، دعا است؛ البتّه دعا کردن نه دعا خواندن. در دعا خواندن انسان از سر سیری می‌خواند و تمام می‌شود. امّا کسی که طلبکار دم در خانه‌اش است و دارد آبرویش را می‌برد، اگر دعا کند چطور دعا می‌کند؟ عین حضور است.

بنابراین آنچه خیلی خیلی مهم است، دعا کردن است. دعا خواندن، حسن دیگری دارد که در دعاها به انسان یاد می‌دهند چهب اید بخواهد و چه باید داشته باشد که ندارد و بخواهد. امّا دعا کردن این است که «الآن گرفتارم و آن را می‌خواهم؛ سخت هم می‌خواهم.» لذا باید با توجّه انجام انجام بگیرد. به همین دلیل فرموده‌اند: «الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَهِ». آن لغزش است.

س ۱۰: کدامیک از ادعیه را بیشتر سفارش می‌فرمایید؟

ج: مهم‌ترین دعا آن است که فعلا شما به آن نیاز دارید. الآن چه می‌خواهید؟ اگر زن نداری، دعا کن تا به تو زن بدهد. اگر زن داری و خانه نداری، دعا کن که خانه بدهد. اگر پول نداری، دعا کن که پول بدهد. اگر تقوا نداری، دعا کن که تقوا بدهد. الآن لنگ هر چه هستی، همان را بخواه. این بهترین دعا است. این دعا کردن است. وقتی گرفتارم، باید به صورت دعا کردن از خدا بخواهم.

س ۱۱: از میان دعاهای رسیده، کدام دعا را بیشتر بخوانیم؟

ج: همه‌ی دعاهایی را که حضرات علیهم السلام فرموده‌اند، به نوبت بخوانید. هر روز یکی را؛ هر ماه یکی را؛ هر سال یکی را بخوانید. در همه‌ی دعاها گردش کنید و إن‌شاءالله از همه استفاده کنید. همه دعاهایی را که معصوم فرموده، همه‌اش خوب و مفید است؛ منتها همه را نمی‌شود یک دفعه خواند؛ به تدریج بخوانید.

مقدار دعا

س ۱۲: جهت دعا، مناجات و خلوت با خداوند متعال چقدر باید وقت قرار دهیم؟

ج: کسب فضایل و معرفت وقت ندارد؛ بسته به حرکت و سرعت حرکت شما است. هر چه بیشتر تقوا را مراعات کنید و کمتر گناه کنید، زودتر درست می‌شود. بعضی‌ها تا آخر عمر حاضر نیستند گناه را ترک کنند؛ لذا هیچ وقت موفق نمی‌شوند. بعضی زودتر و بعضی دیرتر. بسته به شما است؛ هر وقت تصمیم جدی گرفتی که گناه را زمین بگذاری، مشکلات حل می‌شود إن‌شاءالله.

عقیده به دعاها

س ۱۳: در بعضی روایات وارد شده است که مثلاً اگر سوره حمد را هفت یا هفتاده مرتبه بخوانی، شفا پیدا می‌کنی؛ یا فلان دعا برای مداوای فلان درد است، به این دعا چگونه نگاه کنیم و چقدر عقیده پیدا کنیم؟

ج: دعا دعا است؛ آیه هم آیه است. خداوند دوست دارد هم آیات زیاد خوانده شود، و هم دعاها زیاد خوانده شود که مردم با مضمون دعا آشنا شوند. دعا دو جور است؛ گاهی دعا می‌خوانیم و گاهی دعا می‌کنیم. دعا کردن، همان بیان نیازهای خودمان در پیشگاه بی‌نیاز پروردگار متعال است؛ مثلاً خانه می‌خواهم؛ پول می‌خواهم. وقتی آنچه را ندارم از خدا می‌خواهم، این دعا کردن است. «اُدعُونِی» یعنی دعا کن.

ما حیطه‌ی علم و اطلاعاتمان معمولاً جز مادیات نیست و همین‌ها را نیاز می‌دانیم. امّا چیزهای دیگر هم جزء نیازمندی‌های ما هست که ما از آن غافلیم. حضرات علیهم السلام آن‌ها را به صورت دعا در آورده‌اند و فرموده‌اند: «این را بخوان تا بفهمی این هم مورد نیاز است.» لذا انسان می‌بیند در دعای مکارم الاخلاق یا سایر دعاها ردیف کرده‌اند که این را، آن را و آن یکی را بخواهید؛ چون جزء مسایل لازم است. این دعاها را می‌خوانیم تا بفهمیم این نیازها هم لازم است و بعد دنبالش برویم تا آن را در خودمان محقّق کنیم. بنابراین اوّل دعا کردن و اظهار نیاز، بعد دعا خواندن.

قرآن هم همین‌طور؛ خدا می‌خواهد وقتی قرآن نازل شد، مردم آن را بخوانند. بعد از خواندن، بفهمند و بعد از فهمیدن، عمل کنند؛ لذا به انحاء مختلف ما را به خواندن قرآن دعوت کرده است. چیزهایی هست که انسان را وادار به خواندن می‌کند و انسان از آن‌ها استفاده کرده است. گاهی بیماری است؛ گاهی قرض است. فرموده‌اند: «بخوان.» بنابراین باید بخوانیم.

اجر و مزدی که پروردگار متعال برای خواندن آیات می‌دهد سر جایش هست. این خواندن، مجانی نیست. گاهی اگر ببینیم هیچ اثری ندارد نمی‌خوانیم. ما معمولاً به دنبال چیزی که می‌خواهیم، می‌رویم و کاری به حرف خدا نداریم؛ لذا اگر ببینیم نمی‌ده، نمی‌خواهیم. امّا خدا گاهی می‌دهد که مأیوس نشویم و بخوانیم.

اصرار در دعا

س ۱۴: بعضی می‌گویند در دعا اصرار و الحاح نکنید چون حتماً صلاح نیست.

ج: امّا خدا گفته اصرار کنید و دستور هم داده. اگر من یک بار دعا کنم و رها کنم، نمی‌شود. انسان در دعا دو وظیفه دارد؛ یک: فقر خودم را ارائه کنم؛ دوم: غنای او را اظهار کنم. این با دعا درست می‌شود. انسان حاضر نیست اقرار به فقر کند و اعتراف به غنای او بکند. این دو کار در دعا تحقّق پیدا می‌کند. عمده‌ی اثر دعا این است. آنچه شما می‌خواهی، چیز دیگری است. خدا می‌داند اگر نیازت را نخواهی، دعا نمی‌کنی؛ لذا فرموده: آن را هم بخواه، إن‌شاءالله به طور موجبه‌ی جزئیه اجابت می‌کنم. امّا اگر خواستم و او نداد، دیگر دعا نکنم؟ این درست نیست. تا آخر باید دعا کنیم. داد یا نداد فرقی نمی‌کند.

حافظ وظیفه تو دعا کردن است و بس               در بند آن مباش که نشنید یا شنید

اجابت، وظیفه‌ی او است، و دعا وظیفه‌ی من است. من باید کارم را بکنم. اگر صلاح بداند که اجابت کند، کم و کیفش دست او است. بنابراین دعا را هر چه بیشتر باید کرد و اصرار در دعا مستحبّ مؤکّد است؛ یک دفعه، دو دفعه، صد دفعه.

Khoshvaght-Thaqalain (12)

راه استجابت دعا

س ۱۵: برای رسیدن به برخی حوائج چه باید کرد؟

ج: به بعضی از حوائج اصلاً نمی‌شود رسید؛ هیچ راهی نیست؛ اگر خودت را هم بکشی، نمی‌شود؛ مقدور نیست. امّا به پاره‌ای از حوائج با تلاش از راه‌هایی که خود خدا دستور داده، با دعا، توسّل، نذر و امثال این‌ها می‌شود رسید.

س ۱۶: این‌که گاهی اوقات با نظر ظاهری ما دعا مستجاب نمی‌شود، آیا فقط علّتش این است که به مصلحت نیست، یا نه علّت‌های دیگر هم دارد؟

ج: بله، گاهی چیزهای دیگر هم دارد. اگر خدا بخواهد همه را مستجاب کند که نمی‌شود. بعضی‌ها با هم نقیض دعا می‌کنند؛ کوزه‌گر می‌گوید: «خدایا! باران نیاید و آفتاب باشد تا کوزه‌ها خشک شوند.» کشاورز می‌گوید: «خدایا! باران بیاید.» دعاهایی که با هم تعارض دارند، خدا به حرف هیچ کدام گوش نمی‌دهد؛ بلکه آنچه را که برای مردم لازم و مفید است، انجام می‌دهد. دعاهایی که مربوط به امت نیست و تک تکلی است، استجابتش بسته به حال اشخاص است؛ دعای بعضی را اگر مستجاب کند، رابطه‌اش با خدا خوب می‌شود و نماز می‌خواند و روزه می‌گیرد؛ امّا بعضی‌ها برعکسند. خدا این‌ها را حساب می‌کند.

س ۱۷: ما نماز و روزه و دیگر کارهای خیر را انجام می‌دهیم ولی احساس می‌کنیم دعایمان مستجاب نمی‌شود، چه کار کنیم؟

ج: گناه هم نکنی، إن‌شاءالله مستجاب می‌شود.

س ۱۸: خیلی‌ها می‌گویند ما که گناهی نمی‌کنیم، مسجد هم می‌آییم، نمازمان را می‌خوانیم؛ روزه‌مان را می‌گیریم؟

ج: شما به خیابان که می‌روی، چقدر به زن‌ها نگاه می‌کنی؟ چقدر موسیقی حرام گوش می‌دهی؟ همین‌ها کافی است. خدا فرموده: «این کارها را نکن.» شما به حرف خدا گوش نمی‌دهی، خدا هم به موقع به حرف شما گوش نمی‌دهد.

اثر تربیتی دعا

س ۱۹: آیا دعا آثار تربیتی هم دارد؟

ج: بله، دعا آثار تربیتی هم دارد؛ انسان را در برابر خدا کوچک و بنده می‌کند، مقدمات رشد ایمان را فراهم می‌کند.

دعای انبیا علیهم السلام

س ۲۰: در روایتی نقل شده که وقتی نمرود حضرت ابراهیم علیه السلام را به درون آتش می‌انداخت حضرت جبرئیل علیه السلام به ایشان گفت: «درخواستی از خدا داری بگو»، ایشان فرمود: «فَقَالَ حَسْبِی مِنْ سُؤَالِی عِلْمُهُ بِحَالِی.»[۳] این یعنی چه؟ چرا حضرت ابراهیم علیه السلام دعا نکردند؟

ج: تمام کارهایی که ابراهیم خلیل علیه السلام انجام داد، نقشه‌ای بود که خدا یادش داد؛ از اوّل تا آخر آن کار را به دستور خدا انجام داد. خدا گفت: «برو بت‌ها را بشکن و تبر را بگذار آن‌جا و اگر آمدند، این را بگو.» همه‌ی این‌ها را خدا یادش داد. او هم همانی را که خدا گفته بود، انجام داد. بنابراین خدا بهتر می‌داند که عاقبت او چه می‌شود. آیا به خطر می‌افتد یا نمی‌افتد. من نمی‌دانم امّا او می‌داند. بنابراین جز تسلیم راه دیگری نداشت.

چه بگوید؟ آیا برخلاف دستور خدا حرف بزند؟! باید تسلیم بود. خدا دستور داده و من هم همان را انجام دادم. نتیجه‌اش هر چه می‌خواهد بشود. معنایش این است؛ نه این‌که همه جا این‌طور است. این موردِ به خصوص، طبق دستور خدا است. خدا در آیات قرآن فرمود: «وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهِیمَ»؛[۴] این استدلال را ما به ابراهیم علیه السلام یاد دادیم؛ خودش بلد نبود. چون خدا یادش داده، می‌داند تا آخر به کجا می‌رسد. حتّی اگر به سوختن هم می‌رسید، چاره‌ای نبود، باید فدا می‌شد.

گاهی دستورات خدا به انبیا علیهم السلام این‌طور است. باید کشته شوند و چاره‌ای نیست. لازمه‌ی جنگ چیست؟ کشتن و کشته شدن. آیا چون کشته شدن است، باید فرار کنیم؟! بنابراین ابراهیم علیه السلام از این جهت گفت که خود خدا گفته است این کارها را بکن و من هم کردم؛ حالا درخواست کنم و علیه خدا کمک بگیرم؟! وقتی خدا این دستور را داده، لابد خودش فکر کرده که چه باید کرد. اگر بنا شد من کشته شوم، چاره‌ای نیست؛ کشته می‌شوم. علیه خدا کمک از چه کسی بگیرم؟ لذا ایشان تسلیم محض بود. فرمود: «خدا می‌بیند؛ اگر لازم باشد، کمک می‌کند و اگر لازم نباشد، مرا می‌برد.»

س ۲۱: پس این‌جور نسخه‌ها اختصاصی انبیای الهی است که معصوم هستند؟

ج: بله؛ مخصوص آن‌ها است؛ خدا با ما این کارها را نمی‌کند؛ می‌بیند ایمان‌مان ضعیف است. پیامبر ایمانش قوی است و بدون هیچ شکی تا نقطه‌ی مرگ جلو می‌رود. او ایمانش زیاد است؛ امّا ما ایمان‌مان کم است؛ وقتی احساس خطر کنیم، فرار می‌کنیم.

آیه‌ی دعا

س ۲۲: «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی‏ وَ لْیُؤْمِنُوا بی‏ لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ»[۵] ترجمه این آیه شریفه را خواسته‌اند یک‌جوری که معنا برایشان باز شود.

– «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ»؟

ج: از پیامبر پرسیدند: «آیا خدا دور است تا ما داد بزنیم، یا نزدیک است که آهسته بگوییم؟» خدا را که نمی‌بینند تا بگویند دور است یا نزدیک است. هر چه هم خدا بگوید: نزدیک هستم»، چون نمی‌بینند نمی‌فهمند. گفتند خدا نزدیک است. «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ»[۶] هر کس هر جا هست، خدا قبل از او آن‌جا حضور دارد.

– «أُجیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ»؟

ج: هر کس مرا صدا زد، جواب می‌دهم. نزدیک هستم.

– «فَلْیَسْتَجیبُوا لی»؟

ج: من آن‌ها را دعوت می‌کنم به ایمان به خودم و ایمان به رسولم؛ آن‌ها این را اجابت کنند.

– « وَ لْیُؤْمِنُوا بی»؟

ج: به من هم ایمان بیاورند.

– « لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ»؟

ج: امید این است که به رشد برسند. «رشد» در مقابل «غیّ» است.

س ۲۳: این‌که خداوند فرمود: «أُجیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ» ظاهراً عمومیت عبارت استثنا ندارد؛ هر دعایی را شامل می‌شود؟

ج: هر کس خدا را بخواند، جواب هست؛ حاضر است. امّا ما خیال می‌کنیم که اجابت به این معنا است که آنچه من می‌خواهم، بدهد. این‌طور نیست که آنچه او می‌خواهد می‌دهد، شما وظیفه‌ات دعا است نه تعیین جزای دعا. شما وظیفه‌ات دعا است و او هم وظیفه خدایی دارد. اگر خواسته‌ات را مطابق حکمت تشخیص داد، می‌دهد. امّا به هر حال دعا فایده دارد. اگر آنچه را می‌خواهی به تو ندهد، مزد دعا را قطعاً به تو می‌دهد. بنابراین برد با شما است. کسانی که دعا می‌کنند و دعایشان مستجاب نمی‌شود، خدا به آن‌ها جزا می‌دهد؛ خیلی هم زیاد می‌دهد. فکر نکنند آن را که نداد، هیچ چیز نیست؛ خیلی چیز هست. البتّه آنچه تو می‌خواهی، نیست. گاهی آنچه را تو می‌خواهی، صلاح نیست و نمی‌دهد. خیلی‌ها این‌طور هستند.

بعضی‌ها الله لبّیک می‌کنند که در کنکور قبول شوند. اگر قبول شود، کافر و بی‌دین می‌شود؛ لذا خدا موفقش نمی‌کند. بعضی نذر و نیاز می‌کنند تا فلان جا قبول شوند؛ امّا خدا می‌بیند قبول شدن به صلاح او نیست و وقتی پدر و مادرش که آدم‌های خوبی هستند، دعا می‌کنند که «خدایا حفظش کن» خدا هم حفظش می‌کند. با چه؟ با این‌که او موفق نشود به آن‌جا برود. اگر برود، دیگر از تیررس خارج می‌شود و نمی‌شود کاری کرد.

س ۲۴: خفیر روزهای هفته که در بعضی از کتب اخلاقی خیلی توصیه می‌شود که اوّل هر روز به معصومی که حامی آن روز است، توسل و استعانت شود، آیا منشأ روایی دارد که روزهای هفته به نام حضرات معصومین علیهم السلام باشد؟

ج: نه خیر؛ منشأ روایی ندارد. ولی برای این‌که ارتباط مؤمن با حضرات علیهم السلام قطع نشود، ایّام هفته را طوری تنظیم کرده‌اند که هر روز به یکی دو نفر از این حضرات علیهم السلام توجّه داشته باشیم و دعایی بخوانیم و ارتباط‌مان با آن‌ها قطع نشود. این کار، تدبیر معنوی خوبی است.

س ۲۵: این عمل را چقدر توصیه می‌فرمایید؟

ج: برای در یاد حضرات علیهم السلام بودن و ارتباط با آن‌ها یکی از کارهای خوب است؛ خیلی برنامه‌ی خوبی است.

Khoshvaght-Thaqalain (10)

دعای عرفه

س ۲۶: آیا دعای عرفه‌ی حضرت سیّد الشّهداء علیه السلام را در غیر کربلا و مکّه می‌شود خواند؟

ج: بله؛ همیشه می‌شود خواند. در این دعاها مطالبی هست که برای همیشه است. تنها مخصوص عرفه نیست. برای ارتباط من و باور من در برابر خداست. خدا در همه جا خداست. من هم همه جا باید بنده باشم. باید این باور را داشته باشم، منتهی اوّلش آن‌جا شروع شده است.

س ۲۷: فضیلتی که برای دعای عرفه هست، مختص کربلا و مکّه است یا هر جای دیگر؟

ج: اوّل به خاطر مضمونش است و دوم به خاطر آن کسی است که آن را انشا کرده است. برای حفظ هر دو- هم خود دعا و هم دعا کننده- فرموده‌اند این دعا را بخوانید تا فراموش نشود.

س ۲۸: دعاها را از جمله دعای امام حسین علیه السلام در روز عرفه را خوب است تنهایی بخوانیم یا با جمع بخوانیم؟

ج: آدم‌ها مختلفند؛ بعضی اگر در جمع بخوانند، ممکن است با حضور قلب دیگران که در جمع هستند، گرم شوند. امّا بعضی‌ها نه؛ خودشان کارخانه دارند و گرم می‌شوند. افراد مختلفند؛ بعضی‌ها باید به داخل جمع بروند چون آن‌جا بیشتر استفاده می‌کنند. بعضی‌ها هم باید تنها بخوانند. کسانی که باید به داخل جمع بروند، اکثریّت را تشکیل می‌دهند. کسانی که خودشان می‌توانند گرم شوند و کارخانه همراه‌شان است، کمند.

دعای برای امام زمان علیه السلام

س ۲۹: از میان ادعیه و زیاراتی که در مورد حضرت حجّت (عج) آمده کدام‌ یک را بیشتر سفارش می‌فرمایید؟

ج: زیارت تقوا از همه بهتر است. حضرت (عج) زیارت تقوا را از همه‌ی زیارت‌ها بیشتر دوست دارد. اگر شما دعا بخوانی ولی تقوا نداشته باشی، به شما محل نمی‌گذارد. بهترین دعا تقواست، بهترین دعا و زیارت حضرت (عج) و حضرات معصومین علیه السلام تقواست.

س ۳۰: با وجود این‌که خدا سلامی حضرت (عج) را تضمین کرده است چه ضرورتی دارد دعای «اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ» را بخوانیم؟

ج: شما نفرین هم بکنی، خدا قبول نمی‌کند. خدا بناست ایشان را سالم سالم حفظ کند. منتهی این‌که دعا می‌کنی، برای خود شما مفید است؛ باورت قوی‌تر می‌شود. حضرت (عج) را فراموش نمی‌کنی و بیشتر آماده می‌شوی تا به حرفش گوش دهی و او را از خودت راضی کنی؛ لذا بیشتر نفع این کارها عاید من و شماست؛ و الّا حضرت (عج) تحت حفظ خدا همیشه محفوظ و سالم است؛ الحمدلله مریض هم نمی‌شوند.

تسلیم خدا

س ۳۱: «إلَهی رِضاً بِرِضَائِک وَ تَسلیماً لِأَمرِک وَ لَا مَعْبُودَ سِوَاکَ»، آیا محتوای این دعا را طلب کنیم خوب است؟

ج: انسان هر چه را که می‌خواهد باید با مقدّمات بخواهد. چیزی را که دفعتاً و یک جا به انسان نمی‌دهند. اگر انسان بخواهد به این مقام برسد که باور کند هر کاری که اتّفاق می‌افتد از طرف خداست و به آن راضی باشد، این یکی از درجات بالای ایمان است. ایمان هم بالا نمی‌رود الّا با ترک گناه؛ پس اوّل باید تقوا را بخواهیم بعد خدا این را به انسان می‌دهد. این درجه را یک‌باره به انسان فاسق نمی‌دهد. خدا می‌گوید باید بالای بیایی و حرکت کنی. بنابراین این دعا خوب است امّا راه رسیدنش دعای تنها نیست. خدا قبلاً راهش را نشان داده و گفته است: «اگر راست می‌گویی، این راه را عملاً بیا؛ گناه نکن.» ترک گناه عبادت بزرگی است. ایمان را بالا می‌برد و کم کم به آن‌جا می‌رسی؛ و الّا اگر مرتّب گناه کنی و این دعا را هم بخواهی، نمی‌شود.

س ۳۲: اگر هر دو را بخواهیم چطور؟

ج: عیب ندارد، اگر «رِضاً بِرِضَائِک» را بخواهی، «تَسلیماً لِأَمرِک» هم در آن هست؛ دیگر جفت لازم ندارد؛ تنهاست.

صلوات

س ۳۳: حقیقت توسّل چگونه حاصل می‌شود؟

ج: یعنی او را وسیله قرار دهیم؛ آبروی او، شهادت او، و کمالات او را پیش خدا وسیله قرار دهیم که خدا دعایمان را مستجاب کند. زیارت رفتن‌شان و هزینه دادن برای عزاداری آن‌ها، تمام این‌ها راه است. خدا همه‌ی این‌ها را دوست دارد و توسّل به این‌ها باعث می‌شود که خدا دعا را زودتر اجابت کند.

س ۳۴: آیا در قرآن آیه‌ای داریم که بر توسّل به غیر خدا دلالت کند؟

ج: بله؛ توسّل به غیر خدا هست. خدا فرموده است:«وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَهَ»؛[۷] وقتی می‌خواهید پیش خدا بیایید، دست خالی نیایید؛ چیزی با خود بیاورید؛ نمازی، روزه‌ای، حجّی، اخلاصی، خدمت به دیگرانی، کاری.

یکی از کارهای خوب همین است که ما کسانی را که خدا دوست‌شان دارد و خدا به عنوان انسان‌های کامل قبول‌شان دارد، واسطه قرار دهیم. صلوات فرستادن، توسّل به حضرات معصومین علیهم السلام است و واسطه قرار دادن آن‌ها است. خود خدا هم آیه نازل کرده که: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ»؛[۸] خدا و همه‌ی فرشته‌ها درود بر پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله و سلم می‌فرستند؛ شما هم بفرستید. این‌ها همه تجلیل است؛ یعنی آن‌ها بزرگند و چون بزرگند، خدا این کار را می‌کند. انسان، بزرگ را می‌تواند واسطه قرار دهد.

ختم صلوات

س ۳۵: فایده‌ی جلسات ختم صلوات چیست؟

ج: باعث می‌شود انسان‌ها به طرف دیگران نروند؛ با معصومین علیهم السلام آشنا شوند؛ دنباله‌رو حرف آن‌ها باشند و هدایت را از آن‌ها یاد بگیرند. خدا دوست دارد معصومین علیهم السلام با زبان و عمل در جامعه تعظیم شوند و نسبت به آن‌ها اظهار عظمت شود تا دیگران در کنار آن‌ها کوچک جلوه کنند و کسی دنبال‌شان نرود.

بنابراین صلوات و هر نوع بیان منقبت و فضیلت، جزء عبادات بسیار بسیار مقرِّب است.

س ۳۶: مجلس ختم صلوات چگونه باید باشد؟

ج: مؤمنین دور هم جمع شوند؛ آغوشی باز کنند؛ بنشینند و صلوات بفرستند. چیز دیگری لازم ندارد. صلوات عبادت است. روز جمعه مستحب است انسان هزار بار صلوات بفرستد. امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر می‌خواهید دعایتان مستجاب شود، چهل نفر از مؤمنین را دعوت کنید و غذا هم بپزید و اطعام کنید و دعا کنید، خدا مستجاب می‌کند. اگر چهل نفر نشد، کمتر و تا چهار نفر تنازل کرده‌اند.[۹] در جلسه‌ی ختم صلوات عدّه‌ای جمع می‌شوند؛ کم یا زیاد، به قصد اخلاص و محبّت اهل بیت علیه السلام صلوات بفرستند؛ حوائج بزرگی را خدا به برکت این‌ها برآورده به خیر می‌کند.

س ۳۷: اگر در جلسه‌ی ختم صلوات چهارده هزار صلوات فرستاده نشود کافی است؟

ج: روزهای جمعه مستحب است هزار بار صلوات بفرستید و روزهای وسط هفته صد بار. شما می‌توانی وقتی روز جمعه ختم صلوات داری هر نفر هزار بار صلوات بفرستد و اگر جلسه وسط هفته بود هر نفر صد بار بفرستد.

اثر صلوات

س ۳۸: در روایت «مَنْ صَلَّى عَلَیَّ مَرَّهً فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِ بَاباً مِنَ الْعَافِیَهِ»[۱۰] (پیامبر صل الله و علیه و آله و سلم فرموده است هر کس بر من یک مرتبه صلوات بفرستد دری از عافیت بر روی او باز می‌شود)، منظور از این عافیت، عافیت از گناه است؟

ج: عافیت از همه چیز است؛ عافیت در دین، دنیا و همه چیز.

س ۳۹: چرا در روایت داریم که وقتی انسان صلوات می‌فرستد خدا و ملائکه بر او صلوات می‌فرستند؟

ج: این حرف برای تشویق انسان‌ها به ذکر صلوات گفته شده است.

س ۴۰: مراد آیه‌ی «هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»[۱۱] چیست؟

ج: نتیجه‌ی نزول رحمت الهی این می‌شود که انسان از ظلمت بیرون می‌آید و وارد نور می‌شود و یعنی دین خدا را می‌پذیرد و عمل می‌کند و وارد نور می‌شود.

جمعه، روز صلوات

س ۴۱: فرمودید روز جمعه مال عبادت است، لطفاً توضیح بفرمایید.

ج: روز جمعه روز بی‌کاری است و انسان شغل ندارد. به جای شغل، کارهای دیگری را برای انسان گذاشته‌اند. یکی از آن کارها را فرموده‌اند: نماز جمعه است؛ کار دیگر صلوات است. کار دیگر دید و بازدید از ارحام متدیّن است؛ از این نوع کارها را روز جمعه گذاشته‌اند.

صلوات بر امیر المؤمنین علیه السلام

س ۴۲: آیا می‌توانیم هر وقت نام مبارک آقا امیر المؤمنین علیه السلام آمد صلوات بفرستیم؟

ج: خدا در قرآن فرموده: کسانی که به آن‌ها بلا و مصیبت رسید و صبر کردند، «أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ»،[۱۲] خدا به تمام آن‌ها صلوات می‌فرستد. امیر المؤمنین علیه السلام خیلی مصیبت دیدند؛ از این نظر این آیه‌ی شریفه شامل حال ایشان هم هست؛ پس صلوات مانعی ندارد. یکی از «آل»، هم خود حضرت امیر علیه السلام است و شامل او هم می‌شود. اگر ما برای ایشان صلوات هم نفرستیم، همین صلوات شامل ایشان هم می‌شود.

س ۴۳: در آیه‌ی کریمه «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ»،[۱۳] سلام به چه معناست؟

ج: یعنی خدا به آن‌ها سلام می‌کند. مگر ما به رسول الله صل الله و علیه و آله و سلم سلام نمی‌گوییم؟ خدا هم می‌گوید: سلام بر شما. مگر آیه نمی‌گوید خدا صلوات بر رسول می‌فرستد،[۱۴] سلام هم می‌فرستد، سلام تعظیم و تجلیل از بنده‌ی صالح و باتقواست.

منبع: کتاب طریق بندگی، صفحات ۲۴۲ الی  ۲۵۶

  • بی نشان