اساتید دانشگاه تهران دور هم جمع شده بودند و یه عده مخالف و یه عده موافق این بودند که به مقام معظم رهبری (حفظه الله) دکترای افتخاری بدند . شاید اون عده ای که مخالف بودند ، بعد از اینکه حکم قطعی شد خیلی ناراحت بودند که آقا چرا باید به کسی که دکتر نیست ، دکترا بدیم ؟
اساتید موافق هم خوشحال از اینکه ما تونستیم لا اقل یه خدمتی به رهبری بکنیم و با این کار افتخاری برای دانشگاه تهران کسب کنیم . جلسه که برگزار شد ، آقا با کلماتی چند آب روی آتش هر دو گروه ریخت و هر دو را خاموش کرد :
«مسئلهى دکترى افتخارى؛ خوب، البته این یک افتخار است که این دانشگاه این اظهار محبت را به ما بکند؛ لیکن من اهل دکترى نیستم؛ همان طلبگى ما کافى است. اگر بتوانیم به میثاق طلبگى متعهد و پایبند بمانیم - که قولاً و فعلاً این میثاق را از دوران نوجوانى و جوانى با خداى متعال بستیم - اگر خداوند کمک کند و ما بتوانیم این میثاق را حفظ کنیم و در همین عالم طلبگى پیش برویم، من این را ترجیح میدهم. شما لطف کردید و این براى ما هم مایهى مباهات است، لیکن من پیشنهاد شما را قبول نمیکنم. انشاءاللَّه موفق و مؤید باشید.»
افتخار حوزه به درس خواندن برای رضای خداست ، نه به مدرک گرایی همچون دانشگاه. طلبه از همان ابتدا عهد و پیمان می بندد که در مسیر تهذیب و اخلاق قدم بزند و بعد از اصلاح خود به سمت مردم روی آورد.
یادم هست که وقتی قرار این عهد و میثاق رسید و هنگامه ی انجام وظیفه رسید ، برگه ای به ما دادند و گفتند این نوشته را پشت بلندگو باید بخوانی :
بسم الله الرحمن الرحیم . با عنایت خداوند متعال و یاری صاحب و ولی نعمتم امام زمان (ارواحنا فداه) لباس سربازی حضرت را بر تن می کنم و تلاش خود را در مسیر تبلیغ دین مضاعف خواهم نمود ...
و اینگونه بود که میثاق طلبگی را با جان و دل پذیرفتیم .
- ۰ نظر
- ۲۰ آبان ۹۱ ، ۱۳:۳۷