انسانِ جاری

حرف هایی از جنس طلبگی

انسانِ جاری

حرف هایی از جنس طلبگی

انسانِ جاری

۱۵ مطلب با موضوع «خدا» ثبت شده است

۰۸
بهمن
۰۱

بسمه تعالی

ویژگی ماه حرام نسبت به دیگر ماه ها در این است که اگر در ماه حرام قتلی صورت بگیرد یا اینکه باعث جراحتی در کسی شود، دیه ی آن دو برابر ماه های دیگر سال محاسبه می شود.از منظر اهل معرفت همان طور که دیه جراحت ظاهری دو برابر محاسبه می شود در این ماه، جراحت باطنی که همان گناه و معصیت و ضربه زدن به روح و قلب انسان است در این ماه دو برابر محاسبه می شود چرا که منجر به شکستن حریم الهی میشود.

در قرآن کریم برای کسی که حرمت حریم و خانه ی الهی را بشکند و مرتکب محرمات احرام شود، مجازات سختی در نظر گرفته شده است که نشان می دهد حفظ حرمت حریم الهی چقدر اهمیت دارد.[1]

مرحوم سید بن طاووس می نویسد: اگر ماه رجب از ماه های حرام الهی است، یعنی قرقگاه الهی است و بندگان در این ماه در حریم امن پادشاهی مقتدر قرار دارند که اجازه نمی دهد شیاطین و دشمنان بر آنان یورش ببرند.[2]

مرحوم سید علی آقا قاضی نیز در توصیه هایشان به شاگردانشان به این مهم اشاره می کردند که همان طور که کعبه قرقگاه مکانی الهی است، ماه های حرام نیز قرقگاه زمانی خدا هستند و همان طور که ما در حرم الهی باید از محرمات اجتناب کنیم، همان طور باید در این قرقگاه های زمانی از حرام دوری کنیم.و می گفتند: همان طور که در این قرقگاه مکانی انسان قرب به خدا پیدا می کند، در قرقگاه زمانی نیز انسان به مقام قرب الهی می رسد.[3]

از منظر ایشان مهم ترین عمل در این ماه توبه واقعی به درگاه الهی است و پس از آن پرهیز از گناهان صغیره و کبیره است در حد استطاعت و در مرحله ی بعد التزام به مراقبه که آن را هم به دو مرتبه تقسیم می فرمایند : مراقبه ی صغری و کبری .

مراقبه ی صغری یعنی انسان نفسش را از ارتکاب به آنچه مورد رضایت الهی نیست باز دارد و مراقبه ی کبری یعنی نگاه داشتن دل از آنچه محبوب نمی پسندد.[4]

با این تفاسیر چقدر خوب است که در این ماه مراقب رفتارمان باشیم تا مبادا با خطایی ما را از این قرقگاه و حرم امن الهی بیرون کنند.

 

[1]  مائده ، 95

[2] اقبال الاعمال، ج2، ص682

[4] مکتوبات،مراسلات، مقالات، ص188

  • بی نشان
۰۶
شهریور
۹۴

شاید دیده و یا شنیده باشید کسانی را که خودشان را فدای دنیا می کنند . از همه چیزشان می گذرند تا به دنیا برسند . این فدا شدن ها ، زمینه هایی دارد که انسان را به سمت دنیا می کشاند. بارها برای من پیش آمده و دیده ام کسانی را که براحتی مال مردم را می خورند اما بقول معروف ککشان هم نمی گزد و اصلا به روی خودشان نمی آورند و من تا شب به این فکر بودم  که فرد مورد نظر به راحتی آب خوردن، حق مردم را می خورد شاید اصلا وجدانی نمانده باشد تا حرفش را بشنود. در مقابل کسانی هستند که با کوچکترین گناه و یا مکروهی ، دنیا روی سرشان خراب می شود و غرق ماتم و اندوه می شوند .

راه همراه شدن با گروه اول را همه می دانند و نیازی به توضیح ندارد چرا که انسان وقتی در منجلاب گناه افتاد و خیز برداشت و به پشت سرش نگاه نکرد تا ثریا می رود با بار کج . اما رسیدن به مقام گروه دوم کار سختی است.

چطور می شود عده ای اینقدر غرق در معنویات می شوند که هستی را فراموش می کنند حتی خودشان را ؟
تصور کنید ،جایی که نور وجود دارد ،جایی برای تاریکی نمی ماند .در مقابل، جایی که تاریک است ، نور جایگاهی ندارد این خاصیت نور و تاریکی است که هرجا نور باشد تاریکی نیست و هرجا تاریکی باشد نور نیست. در قرآن کریم می خوانیم:  الله نور السماوات و الارض " خدا ی متعال نور آسمان ها و زمین است " این نور در هرجایی که وارد شود ، تاریکی از آنجا می رود اما هر نقطه ای که از وجود خدا بی بهره باشد ، یقینا آنجا تاریک است .

دل انسان به منزله ی یک ظرفی است که هم می تواند تاریکی را بپذیرد و هم نور را . خاصیت نور و تاریکی این است که هیچگاه نمی توانند با یکدیگر جمع شوند ، به همین خاطر،دلی وجود ندارد که هم نورانی باشد هم تاریک . اگر دلی تاریک است یعنی جای خدا نیست و اگر دلی روشن و نورانی است یعنی جایگاه الهی است .

ما انسانها که بیشتر از یک دل نداریم بنابراین این دل یا می تواند تاریک باشد و یا روشن .
هر انسان عاقلی می تواند بفهمد که دنیا و هوی و هوس هیچ وقت در کنار الله جای نمی گیرد . هوی و هوس یعنی خواسته های دل من که هیچ گاه با خواسته های الهی جمع نمی شود مگر اینکه خواستنی های دل من ، همانی شود که خدا می خواهد.

دلی که از الله سرشار شد ، دلی که از هست آفرین پر شد ، هستی پُرش نمی کند و هستی نمی گیردش چرا که او از هستی بزرگ تر است و هستی را می گیرد و بر می دارد و می آورد . سید ابن طاووس به پسرش می گوید : علی ! اگر دنیا از دست چپ پدرت به او برد ، از دست راست او بیرون می رود ، بدون آنکه دست چپ او آگاه شود(آیه های سبز ، 100) کسی که این طور با دنیا برخورد می کند معلوم می شود دنیا او را نگرفته است و دلش را از دنیا پرُ نکرده است بلکه چیزی بزرگتر از دنیا دلش را گرفته است.

ما اگر می خواهیم حرف ما خریدار داشته باشد و دل ما آرام و مطمئن باشد ، راهش این است ، حرفهای خدا را بدون کم و کاست بشنویم و عمل کنیم . نمی شود بخشی را بگیریم و بخشی را کنار بگذاریم ، این یعنی بخشی از نور و بخشی از تاریکی را گرفتن که هیچ وقت با یکدیگر جمع نمی شوند.

  • بی نشان
۱۷
شهریور
۹۲

دیروز استاد بزرگوار اخلاق آیت الله توکل می فرمود: رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)خیلی سنگین بود و فقط حضرت می توانستند این بار را تحمل کنند . یقینا هیچ چیزی به اندازه ی رسالت الهی سنگین نیست ، اما خدا راه آسان شدن این سختی و سنگینی را به پیامبر خودش آموخت .

در سوره ی مزمل می فرماید: بزودی سخنی سنگین به تو القا خواهیم کرد، مسلما نماز و عبادت شبانه پابرجا تر و با استقامت تر است (5و6) ایشان می فرمود: سختی و سنگینی این سخن و این رسالت با دو چیز بر پیامبر آسان می شد که هر دو در سوره ی مزمل ذکر شده است 1- نماز شب 2- تلاوت قرآن .

از بین تمام مسلمانان، نماز شب تنها به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) واجب شده بود یعنی برای اینکه از سختی و سنگینی این بار امانت کاسته شود ، نماز شب بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)واجب شده بود.

با نگاهی به این دستور الهی می فهمیم که در سخت ترین شرایط هم باید از خدا کمک گرفت و این است که بهترین زمان برای گرفتن جواب خواسته ها ، همان نزدیک سحر است که بهترین اوقات برای اُنس گرفتن با خداست .

این آیات به ما می فهمانند ، وقتی دلت گرفت و زندگی دنیا برایت تنگ شد و حرفهایی داری برای گفتن و مشکلاتی داری برای حل شدن باید ، سحر خیزی را وسیله قرار دهی و راهی به سوی محبوب و معبود حقیقیت باز کنی .

انسانها همیشه در گرفتاری ها و مشکلات راه حلی ندارند و گاهی با فحش دادن و زدن و دیوانگی ، خودشان را خالی می کنند و گاهی پا از این فراتر گذاشته و دست به خودکشی می زنند در حالی که دریچه های رحمت حق همیشه باز و راه آرامش مشخص است.

چه بسیار انسانهایی که از معنویات بهره ای ندارند و یا اگر دارند کم است و ناله می کنند از " کم توفیقی" . حضرت آیت الله العظمی بهجت (رضوان الله علیه) فرمود: نمازشب مفتاح توفیقات است . یعنی اگر میخواهی به توفیقات الهی نائل شوی و درهای رحمت او به سویت باز شود باید نماز شب بخوانی .

کم نبودند مردانی که در دل شب ، به دنبال گمشده ای بودند ؛ گمشده ای که سالهاست شیعیان از او دور شده اند . بودند کسانی که در دل شب گریه می کردند و ضجه می زدند و آقا و مولایشان را ملاقات می کردند.

اصلا راه رسیدن به صاحب و مولای ما همین است اصلا راه رسیدن و قبول سربازی حضرت ولیعصر(ارواحنا فداه) همین نمازشب است . مگر می شود کسی سرباز امام زمان باشد و اهل نماز شب نباشد؟ سپاه حضرت ولیعصر(ارواحنا فداه) سپاهی است که تمام توان و نیروی خودشان را از سحر خیزی بدست می آورند و اگر ما اینگونه نباشیم بعید است توفیق سربازی حضرت را داشته باشیم.

امام حسن عسکری (علیه السلام)می فرمایند: إن الوصول الی الله عز و جل سفر لا یدرک إلا بإمتطاء اللیل "رسیدن به خداوند عزیز ، سفری است که جز با شب زنده داری به پایان نمی رسد"

بنابراین فرمایش بدون شک هیچ کس نمی تواند بدون تهجد و نماز شب ، مسیر حرکت به سوی خدا را بپیماید . اهمیت نافله ی شب چنان است که ائمه طاهرین(علیهم السلام) در برخی روایات فرموده اند : اگر کسی موفق به خواندن نماز شب نشد ، شایسته است قضای آن را به جا آورد.

همین توجه به نماز شب و مداومت بر خواندن و اصرار قضای آن ، موجب کسب توفیق دائمی برای انجام نافله ی شب در وقت فضیلت آن می شود.

حضرت آیت الله مظاهری (دام ظله العالی)فرمودند : یکی از علمای بزرگ که رحمت خدا بر او باد ، به من فرمود: خدمت امام زمان(اواحنا فداه) رسیدم و آن حضرت فرمودند : "ننگ است برای طلبه که نماز شب نخواند و عیب است برای شیعه که نماز شب نخواند"

اساتید بزرگوار اخلاق و بزرگان علما نیز، همواره شاگردان خود را به مداومت بر نماز شب ، سفارش و ترغیب می کرده اند. استاد عظیم الشأن ما علامه طباطبایی می فرمودند : در مدرسه ایستاده بودم که متوجه شدم کسی دست خود را روی شانه ی من گذاشت . برگشتم ، مرحوم آیت الله آقای قاضی (رضوان الله علیه) را دیدم .

ایشان فرمودند : فرزندم ، اگر دنیا می خواهی نماز شب ، اگر آخرت می خواهی نماز شب ، اگر هم دنیا و هم آخرت می خواهی ، نماز شب


  • بی نشان
۱۶
دی
۹۱

بارها شنیده بودم و دیده بودم که حرف از سکوت می زدند . در روایات و تفسیر بعضی آیات ، در گفتار و کلام بزرگان دین حرف از سکوت بارها به گوشم خورده بود.

با مروری که به روایات کردم دیدم سکوت باعث آرامش و صفای دل انسان است .یعنی کسی که سکوتش بیشتر است صفای دل و آرامش درونش بیشتر از دیگری است.

از امام صادق(ع) روایت است که فرمود : آسایش دنیا در چهار چیز است که یکی از آنها سکوتی است که به وسیله ی آن حال قلب و دلت و آنچه را که بین تو و خالق توست را بشناسی.

این یعنی سکوت ، تفکر انسان را آزاد می کند و مواد فکر را هر لحظه به جریان می اندازد . 

در جای دیگری می بینیم که این سکوت است که درهای حکمت الهی را به روی آدمی باز می کند و محبت دلها را زیاد می کند و هر خیر و خوبی را برای آدمی  به جریان می اندازد.

شاید این همه فایده ای که در سکوت دیده می شود ، بی جا نباشد چرا که آدمی هر مصیبتی برایش پیش می افتد ، تنها بخاطر زبانش است و بس. 

امیرالمومنین(ع) برادر و همراه خود را کسی معرفی می کند که در سکوت شکست نمی خورد. یعنی کسی می تواند برادر علی(ع) باشد که از علی(ع) بیشتر سکوت کند :

اذا غلب علی الکلام فلا یغلب علی السکوت . چه بسا کسی بیشتر از او حرف می زد ، ولی نمی توانست بیشتر از او سکوت کند و سکوت را تحمل نماید.(نهج البلاغه ، حکمت 289)

بقول استاد صفایی : این ماییم که غوغای درونمان را نمی توانیم برای یک لحظه هم تحمل کنیم و مجبوریم که سرو صدا راه بیندازیم و شادی و نشاط را روپوش شلوغی و غوغای درونمان کنیم و از خود فرار کنیم.

استاد فاطمی نیا  فرمودند :عالمی به تهران آمده بود، سوار ماشین شده بود، کسی هم همراهشان بود، کمی که حرکت کردند همراهشان به ایشان گفت آقا اینجا مثلا فلان خیابانه، آقا بهش گفت خیلی ممنون!، یکم دیگه رفتن جلو، باز آن همراه گفت آقا اینجا مثلا خیابان بهارستانه، باز آقا گفت خیلی ممنون!، دفعه سومی که همراهشان می خواست چیزی بگوید، آن عالم گفت: دست نگه دار! بذار یه جای صافی هم بمونه (در صفحه دل)، همشو خط خطی نکن!

شاید خیلی از مردم به این حرفها زیاد توجه نمی کنند اما خیلی از مشکلاتی که توی زندگی پیدا می کنند بخاطر همین حررفهای نابجایی است که می زنند.

حضرت آیت الله بهاء الدینی فرمودند: من سیزده ساله بودم، سیدی در کوه خضر می نشست که به او می گفتند:سید سکوت. بیست سال بود که حرف نمی زد.

من با بعضی بچه ها رفته بودیم کوه خضر و او را دیدیم. شخصی از روستائی آمد گفت:مریض داریم او را دعا کنید!سید با حرکات دست و اشاره به او تفهیم کرد که مریض خوب شد، بعد معلوم شد که مریض خوب شده است! همچنین مثل اینکه فهمیده بود ما بچه ها گرسنه هستیم با اشاره دست به ما بچه ها فهماند که در فلان منطقه پائین کوه دارند اطعام می کنند، بروید بخورید، ما رفتیم پائین به همان مکانی که آدرس داده بود، دیدیم در یک باغی آش پخته اند و به مردم می دهند.

پس از بیان این مطلب آیت الله بهاالدینی فرمودند: بزرگان هم به او سر می زدند.

عرض شد : آقا این سید سکوت را که فرمودید بزرگان هم پیش او می رفتند، چه سری داشت؟!

وقتی این سوال شد، دستشان را بردند به طرف لبشان و فرمودند: در آتش را بسته بود،و چیزی در کفش نهاده بودند.!

در احوالات حضرت آیت الله قاضی طباطبایی است که ایشان 26 سال ریگ در دهان نگه داشتند تا مبادا حرفی بیهوده بزنند .

از آیت الله سید محمد حسینی همدانی نقل است که داخل دهان مرحوم قاضی کبود بود . از ایشان علت را پرسیدم ؟

 ایشان مدتها پاسخم نداد بعدها که خیلی اصرار کردم و عرض کردم که به جهت تعلیم می پرسم و قصد دیگری ندارم،باز به من چیزی نفرمود تا اینکه روزی در جلسه خلوتی فرمودند: آقا سید محمد! برای طی مسیر طولانی سیر وسلوک، سختی های فراوانی را باید تحمل کرد و از مطالب زیادی نیز باید گذشت؛ آقا سید محمد! من در آغاز این راه در دوران جوانی برای اینکه جلوی افسار گسیختگی زبانم را بگیرم و توانائی بازداری آن را داشته باشم 26 سال ریگ در دهان گذارده بودم که از صحبت و سخن فرسایی خودداری کنم، اینها اثرات آن دوران است!

در هر صورت این سکوت حرفها دارد که با این چند سطر نمی شود از آن گذشت اما با حدیث قدسی خطاب به رسول خدا(ص)  این بحث را پایان می دهم :

«علیک بالصمت فان اعمر القلوب قلوب الصالحین و الصامتین فان اخرب القلوب قلوب المتکلمین بما لایعنیهم.» ،(بر تو باد سکوت، که همانا آبادترین دلها، دلهای صالحان و سکوت کنندگان است وخراب‌ترین دلها، دلهای کسانی است که سخنهای بی‌فائده می‌گویند)


  • بی نشان
۲۲
آذر
۹۱

آدمها هر چقدر هم خوب باشند ، در لحظه هایی که غافل می شوند و یا غفلتی برایشان پیش می آید ، بدیهیات و واضحات را فراموش می کنند.

چند روزی است که با خودم فکر می کنم کسانی که مدتهاست با آیه و روایات سر و کار دارند ، چرا حق الناس برایشان بی معنا و یا بی تفاوت است .

حکایات زیادی را دیدیم و شنیدیم از مشکلات و گرفتاری هایی که از "یک ذره حق الناس" پیش میاد مثل بنده خدایی که بخاطر یک دانه جو ، که جویده بود و بعد انداخته بود توی گونی صاحبش ، سالها گرفتار حسابرسی بخاطر آن یک دانه جو بود .

از این حکایات که بگذریم آیات قرآن کریم خود حقیقت روشنی است که دل انسان را جلا می دهد و از طرفی خوف و ترس را بر انسان می بارد .آیات زیادی است که وقتی با آن روبرو می شویم سخت متأثر می شویم و از این قبیل است آیات پایانی سوره زلزال : فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ(7)وَ مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ(8)

ابو نعیم در کتاب حلیه‏اش از شداد بن اوس روایت کرده‏ که گفت: من از رسول خدا (ص) شنیدم مى‏فرمود: ایها الناس دنیا متاعى است حاضر که هم نیکان از آن مى‏خورند و هم فاجران، و بدرستى آخرت وعده‏اى است صادق، که سلطانى قادر در آن حکومت مى‏کند، حق را محقق و باطل را باطل مى‏سازد.

ایها الناس سعى کنید از طالبان آخرت باشید، و از طالبان دنیا نباشید، فرزند آخرت باشید، نه فرزند دنیا، چون هر مادرى فرزندش به دنبالش مى‏رود. (حاصل منظور آن جناب این است که خواهان آخرت باشید نه دنیا، براى اینکه علاقه به دنیا قهرا شما را به سوى مادیت و آلودگى‏هاى آن مى‏کشد)، آن گاه فرمود: هر عملى که مى‏کنید در حالى انجام دهید که از خدا خائف و بر حذر باشید، و بدانید که روزى شما را بر اعمالتان عرضه مى‏دارند، و شما خواه و ناخواه خدا را ملاقات خواهید کرد، پس هر کس هم وزن ذره‏اى عمل خیر کرده باشد، آن را خواهد دید، و هر کس هم وزن ذره‏اى عمل زشت کرده باشد آن را خواهد دید.(تفسیر المیزان جلد 20 صفحه585)

با اینکه از این قبیل روایات فراوان داریم و می بینیم و می شنویم ، اما هنوز با هر دعوت دنیا ، عده ی زیادی راه را کج می کنند و با زینت ها و زیورهای دنیا ، داشته هایشان را با دنیا معامله می کنند و از یاد آخرت غافل می شوند .

ابو سعید خدری می گوید: وقتى آیه" فَمَنْ یَعْمَلْ ..." نازل شد عرض کردم اى رسول خدا آیا من همه اعمالم را مى‏بینم؟ فرمود: آرى. گفتم: آن کارهاى بزرگ را؟ فرمود: بله، گفتم: کارهاى کوچک کوچک را؟ فرمود: بله

 عرض کردم: اى واى بر من! مادرم بنشیند و براى من عزادارى کند! فرمود: بشارت باد بر تو اى ابو سعید! چرا که" حسنات" به ده برابر حساب مى‏شود، تا هفتصد برابر، و خدا براى هر کس بخواهد آن را هم مضاعف مى‏کند، و اما هر گناه به اندازه یک گناه مجازات دارد، یا خداوند عفو مى‏کند و بدان احدى با عملش نجات نخواهد یافت! (جز اینکه کرم خدا شامل او گردد) عرض کردم حتى تو هم اى رسول خدا؟! فرمود: حتى من، مگر اینکه خداوند مرا مشمول رحمتش سازد.(تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 228)

با این وجود آیا جایی برای کم کاری و یا حق الناس باقی می ماند ؟ چگونه با این حال می توان از عذاب روز قیامت و حسابرسی الهی در امان ماند؟

راستی که عمل های ما ، بسیار ناچیز و کوچک است در مقابل خواسته ها و داده های رحمانی و تنها لطف و رحمت اوست که نجات دهنده ی ما خواهد بود .

باید هر لحظه و هر زمان از خدا بخواهیم که ما را مشمول رحمت خودش کند و هر لحظه ما را متذکر حالات و رفتارهایمان بگرداند در غیر این صورت حتی اگر عارف بالله و سالک سبیل الی الله هم باشیم و تمام شب تا سحر عبادت کنیم ، باز هم گرفتار این غفلت ها خواهیم شد .

  • بی نشان