انسانِ جاری

حرف هایی از جنس طلبگی

انسانِ جاری

حرف هایی از جنس طلبگی

انسانِ جاری

۱۳ مطلب با موضوع «قرآن کریم» ثبت شده است

۰۶
شهریور
۹۴

شاید دیده و یا شنیده باشید کسانی را که خودشان را فدای دنیا می کنند . از همه چیزشان می گذرند تا به دنیا برسند . این فدا شدن ها ، زمینه هایی دارد که انسان را به سمت دنیا می کشاند. بارها برای من پیش آمده و دیده ام کسانی را که براحتی مال مردم را می خورند اما بقول معروف ککشان هم نمی گزد و اصلا به روی خودشان نمی آورند و من تا شب به این فکر بودم  که فرد مورد نظر به راحتی آب خوردن، حق مردم را می خورد شاید اصلا وجدانی نمانده باشد تا حرفش را بشنود. در مقابل کسانی هستند که با کوچکترین گناه و یا مکروهی ، دنیا روی سرشان خراب می شود و غرق ماتم و اندوه می شوند .

راه همراه شدن با گروه اول را همه می دانند و نیازی به توضیح ندارد چرا که انسان وقتی در منجلاب گناه افتاد و خیز برداشت و به پشت سرش نگاه نکرد تا ثریا می رود با بار کج . اما رسیدن به مقام گروه دوم کار سختی است.

چطور می شود عده ای اینقدر غرق در معنویات می شوند که هستی را فراموش می کنند حتی خودشان را ؟
تصور کنید ،جایی که نور وجود دارد ،جایی برای تاریکی نمی ماند .در مقابل، جایی که تاریک است ، نور جایگاهی ندارد این خاصیت نور و تاریکی است که هرجا نور باشد تاریکی نیست و هرجا تاریکی باشد نور نیست. در قرآن کریم می خوانیم:  الله نور السماوات و الارض " خدا ی متعال نور آسمان ها و زمین است " این نور در هرجایی که وارد شود ، تاریکی از آنجا می رود اما هر نقطه ای که از وجود خدا بی بهره باشد ، یقینا آنجا تاریک است .

دل انسان به منزله ی یک ظرفی است که هم می تواند تاریکی را بپذیرد و هم نور را . خاصیت نور و تاریکی این است که هیچگاه نمی توانند با یکدیگر جمع شوند ، به همین خاطر،دلی وجود ندارد که هم نورانی باشد هم تاریک . اگر دلی تاریک است یعنی جای خدا نیست و اگر دلی روشن و نورانی است یعنی جایگاه الهی است .

ما انسانها که بیشتر از یک دل نداریم بنابراین این دل یا می تواند تاریک باشد و یا روشن .
هر انسان عاقلی می تواند بفهمد که دنیا و هوی و هوس هیچ وقت در کنار الله جای نمی گیرد . هوی و هوس یعنی خواسته های دل من که هیچ گاه با خواسته های الهی جمع نمی شود مگر اینکه خواستنی های دل من ، همانی شود که خدا می خواهد.

دلی که از الله سرشار شد ، دلی که از هست آفرین پر شد ، هستی پُرش نمی کند و هستی نمی گیردش چرا که او از هستی بزرگ تر است و هستی را می گیرد و بر می دارد و می آورد . سید ابن طاووس به پسرش می گوید : علی ! اگر دنیا از دست چپ پدرت به او برد ، از دست راست او بیرون می رود ، بدون آنکه دست چپ او آگاه شود(آیه های سبز ، 100) کسی که این طور با دنیا برخورد می کند معلوم می شود دنیا او را نگرفته است و دلش را از دنیا پرُ نکرده است بلکه چیزی بزرگتر از دنیا دلش را گرفته است.

ما اگر می خواهیم حرف ما خریدار داشته باشد و دل ما آرام و مطمئن باشد ، راهش این است ، حرفهای خدا را بدون کم و کاست بشنویم و عمل کنیم . نمی شود بخشی را بگیریم و بخشی را کنار بگذاریم ، این یعنی بخشی از نور و بخشی از تاریکی را گرفتن که هیچ وقت با یکدیگر جمع نمی شوند.

  • بی نشان
۰۶
بهمن
۹۲

بسم الله الرحمن الرحیم

کلاس فقه کاربردی بود ، با بیان شیرین استاد ، وقتی وارد کلاس می شدی ، نمی فهمیدی 3 ساعت چطور می گذره . قرار شد یک روز بریم ستاد بیان احکام تا تجهیز میت رو عملی یاد بگیریم .

از احتضار گرفته تا غسل و کفن و دفن . حالت ،عجیب تغییر می کند . وقتی کلاس ، نفس های آخرش را می کشید ، حس و حال عجیبی داشتم . با خودم فکر می کردم اگر فرصت من تمام شود ، اگر قرار باشد همین امروز بار سفرم را ببندم و بروم ، با این کوله بار کوچک ، چطور می خواهم تا ابد زنده باشم ؟

از مرگ نمی ترسم اما فکر می کنم ، زاد و توشه ای آماده نکرده ام . در حال سجده و غیر آن ، التماسم به خاندان نبوت این بود و هست که؛ آقا جان یا اباعبدالله ، دستم خالی است ، می ترسم عمرم کفاف ندهد و سبک بار بروم . شفاعتی کنید و از خدا بخواهید فرصتی دهد تا حرکتی کنم شنیده ام که چطور دست گیری کردی از دوست دارانت .

شیخ عبدالکریم حائری را چقدر قشنگ دست گیری کردند که می گفت : حواسم نبود که قرار است ده روز دیگر بمیرم ، در خواب گفته بودند ده روز دیگر می میری ، اما یادم نبود و رفتیم گردش ، در این بین ، حالم بد شد و حالت احتضار پیدا کردم ، متوسل شدم به حضرت اباعبدالله ؛ آقا جان ! آماده نیستم ...این بود که عمری دوباره به او دادند.

او کجا بود و ما کجاییم . از قبل نشانش دادند که رفتنی هستی ولی ما را بی خبر می برند . دیگر، فرصتی پیش نمی آید تا برگردیم . دیدم که یکی از بزرگان نوشته بود : نیازی نیست برای امام زمان(ارواحنا له الفداء) عریضه بنویسید ، بلکه بهتر است ، نیمه های شب برای نماز شب بلند شوید و در سجده از امام زمان طلب کنید آنچه می خواهید را.

چندبار پیش آمد و خواستم ؛ یابن الحسن ! هنوز کاری نکرده ام و باری بر نداشته ام ، کمک کن تا دست پر از این عالم جدا شوم و برسم به آخرت . من مثل آن بزرگ نیستم که می گفت : خدایا ! من آماده ام ، پاکم کن و خاکم کن .

چگونه سر ز خجالت بر آورم بر دوست ***که خدمتی بسزا بر نیامد از دستم

آیت الله بروجردی هم که باشی ، ترس از کسری توشه ات داری ، اواخر عمرش بود ، گریه می کرد . اطرافیانش دلداری می دادند و می گفتند : آقا شما این همه  خدمات علمی داشتید ، شاگردان زیادی تربیت کردید ، مدرسه ها و مسجدها ساختید ، شما که دیگر نباید گریه کنید ؟ فرمود : أخلص العمل فإن الناقد بصیر ؛ عمل را خالص کن که در بازار الهی عمل خالص می خرند ؛ چون آن کسی که اعمال را می سنجد ، بر همه چیز آگاه است .

ترس دارد که با کوله باری خالی راهی ِ راه ابدی ، شوی ؛ آن هم جایی که علی (علیه السلام) ، ترس دارد و غصه می خورد و می نالد از دوری راهش و کمی زاد و توشه اش ؛ وقتی علی(علیه السلام) ترس دارد ، مثل من که باید از ترس شب و روز نداشته باشد. گریه های علی(علیه السلام) در نیمه های شب ، بازی نبود ، ترس از قبر و قیامت داشت ، ترس از عاقبت خودش داشت .

همین است که وقتی از امام خمینی می پرسند : آقا ! مهم ترین دعای شما چه دعایی است ؟ می فرماید : عاقبت بخیری . عاقبت بخیری یعنی همین که کوله بارت را بسته باشی . یعنی روی دیوار ، با شوق و گریه و ناله بنویسی : یا حضرت عزرائیل ادرکنی .  نه اینکه از زندگی فراری باشی و مرگ را ، راه نجات از زندگی ذلیلانه ی خودت بحساب بیاوری نه بلکه شور و شوق ملاقات پروردگارت ، از زمین جدایت کند و طاقتت را کم کند.

آنقدر بالا بروی که مثل میرزای شیرازی ، وقتی پرسیدند  : آقا ! اگر یک مخبر صادق و راستگو به شما خبر دهد که یک هفته بیشتر زنده نیستی ، در این یک هفته چه می کنی ؟ جواب بدهی : همان کاری را می کنم که تا بحال می کردم ؛ یعنی امروز یا فردا برایم فرقی نمی کند ، من آماده ام .
-------------------------------------------------------------------------
آنچه در این نوشتار از داستان ها و روایات آمده است :احتضار و عالم قبر ،ص33 /بحارالانوار ،ج13 ، ص432 /نهج البلاغه صبحی صالح ، ص480

  • بی نشان
۲۲
آذر
۹۱

آدمها هر چقدر هم خوب باشند ، در لحظه هایی که غافل می شوند و یا غفلتی برایشان پیش می آید ، بدیهیات و واضحات را فراموش می کنند.

چند روزی است که با خودم فکر می کنم کسانی که مدتهاست با آیه و روایات سر و کار دارند ، چرا حق الناس برایشان بی معنا و یا بی تفاوت است .

حکایات زیادی را دیدیم و شنیدیم از مشکلات و گرفتاری هایی که از "یک ذره حق الناس" پیش میاد مثل بنده خدایی که بخاطر یک دانه جو ، که جویده بود و بعد انداخته بود توی گونی صاحبش ، سالها گرفتار حسابرسی بخاطر آن یک دانه جو بود .

از این حکایات که بگذریم آیات قرآن کریم خود حقیقت روشنی است که دل انسان را جلا می دهد و از طرفی خوف و ترس را بر انسان می بارد .آیات زیادی است که وقتی با آن روبرو می شویم سخت متأثر می شویم و از این قبیل است آیات پایانی سوره زلزال : فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ(7)وَ مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ(8)

ابو نعیم در کتاب حلیه‏اش از شداد بن اوس روایت کرده‏ که گفت: من از رسول خدا (ص) شنیدم مى‏فرمود: ایها الناس دنیا متاعى است حاضر که هم نیکان از آن مى‏خورند و هم فاجران، و بدرستى آخرت وعده‏اى است صادق، که سلطانى قادر در آن حکومت مى‏کند، حق را محقق و باطل را باطل مى‏سازد.

ایها الناس سعى کنید از طالبان آخرت باشید، و از طالبان دنیا نباشید، فرزند آخرت باشید، نه فرزند دنیا، چون هر مادرى فرزندش به دنبالش مى‏رود. (حاصل منظور آن جناب این است که خواهان آخرت باشید نه دنیا، براى اینکه علاقه به دنیا قهرا شما را به سوى مادیت و آلودگى‏هاى آن مى‏کشد)، آن گاه فرمود: هر عملى که مى‏کنید در حالى انجام دهید که از خدا خائف و بر حذر باشید، و بدانید که روزى شما را بر اعمالتان عرضه مى‏دارند، و شما خواه و ناخواه خدا را ملاقات خواهید کرد، پس هر کس هم وزن ذره‏اى عمل خیر کرده باشد، آن را خواهد دید، و هر کس هم وزن ذره‏اى عمل زشت کرده باشد آن را خواهد دید.(تفسیر المیزان جلد 20 صفحه585)

با اینکه از این قبیل روایات فراوان داریم و می بینیم و می شنویم ، اما هنوز با هر دعوت دنیا ، عده ی زیادی راه را کج می کنند و با زینت ها و زیورهای دنیا ، داشته هایشان را با دنیا معامله می کنند و از یاد آخرت غافل می شوند .

ابو سعید خدری می گوید: وقتى آیه" فَمَنْ یَعْمَلْ ..." نازل شد عرض کردم اى رسول خدا آیا من همه اعمالم را مى‏بینم؟ فرمود: آرى. گفتم: آن کارهاى بزرگ را؟ فرمود: بله، گفتم: کارهاى کوچک کوچک را؟ فرمود: بله

 عرض کردم: اى واى بر من! مادرم بنشیند و براى من عزادارى کند! فرمود: بشارت باد بر تو اى ابو سعید! چرا که" حسنات" به ده برابر حساب مى‏شود، تا هفتصد برابر، و خدا براى هر کس بخواهد آن را هم مضاعف مى‏کند، و اما هر گناه به اندازه یک گناه مجازات دارد، یا خداوند عفو مى‏کند و بدان احدى با عملش نجات نخواهد یافت! (جز اینکه کرم خدا شامل او گردد) عرض کردم حتى تو هم اى رسول خدا؟! فرمود: حتى من، مگر اینکه خداوند مرا مشمول رحمتش سازد.(تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 228)

با این وجود آیا جایی برای کم کاری و یا حق الناس باقی می ماند ؟ چگونه با این حال می توان از عذاب روز قیامت و حسابرسی الهی در امان ماند؟

راستی که عمل های ما ، بسیار ناچیز و کوچک است در مقابل خواسته ها و داده های رحمانی و تنها لطف و رحمت اوست که نجات دهنده ی ما خواهد بود .

باید هر لحظه و هر زمان از خدا بخواهیم که ما را مشمول رحمت خودش کند و هر لحظه ما را متذکر حالات و رفتارهایمان بگرداند در غیر این صورت حتی اگر عارف بالله و سالک سبیل الی الله هم باشیم و تمام شب تا سحر عبادت کنیم ، باز هم گرفتار این غفلت ها خواهیم شد .

  • بی نشان
۰۶
آذر
۹۱


گاهی فکر می کنم حال خوبم را همان حالی که خدا گاهی ارزانی بندگانش می کند را چگونه باید حفظ کرد ؟ 

چطور باید خوب ماندن را در وجود ضمیمه کرد و این رنگ را همیشه همراه داشت؟

مدتی با این مشغول بودم تا اینکه به یادم آمد انسانها همیشه باید متذکر شوند.

یعنی کسی یا کسانی ، چیزی یا چیزهایی آنها را حرکت دهد و این تذکر است که حیات انسانی را در پی دارد.

گاهی با تذکر استادی اخلاق ، فضائل فراموش شده و رذائل مشغول شده را بیاد می آوریم.

گاهی با محاسبه می فهمیم چقدر عقبیم و چقدر پیشرفت کرده ایم و این خوب است .

اما این ها برای آنها که تازه راه افتاده اند ، هر کدام اشکالاتی دارند ، هر کدام نقص هایی دارند که جبران پذیرند.

در فکر چیزی بودم که مرا متذکر نگه دارد و از این مسیر ، مسیر قرب دور نکند. رسیدم به آیه ای: «إنا نحن نزلنا الذکر و إنا له لحافظون» فهمیدم قرآن ذکر است و انسان می تواند درتمام فرصت ها مخصوصا غفلت ها و فرصت های پوچ از تذکرهای قرآن بهره های عمیق دریافت کرد.

دیدم آیه ی دیگری هم هست که مرا سیر می دهد و محرک من هست «إقم الصلاه لذکری» نماز هم چیز دیگری بود که روح و جان مرا متذکر می کرد . 

با تکیه بر این دو می توان هر لحظه متذکر ماند و در مسیر بود ...

  • بی نشان
۰۳
آذر
۹۱

در مسجد معتکف شده بود و سخت در فکر فرو رفته بود ...

با خودش مشغول بود که وجود نازنین رسول خدا(ص) را دید...پرسید از چه رو ناراحتی ؟

گفت: یا رسول الله در فکر این هستم که اگر مجالی باشد و بهشتی شوم شاید سالیان سال منتظر دیدن رویت باشم چرا که مقام ما خیلی پایین تر از شماست.

اگر جهنمی شوم هم که دیگر هیچ وقت توفیق ملاقات شما را به ما نمی دهند . پس در این حال چه کنم؟

برای ملاقات گُل روی شما چه باید کنم و چه کنم که همراه شما در بهشت باشم ؟

آیه نازل شد : وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً(نساء69) 

و کسى که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخیز،) همنشین کسانى خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان و آنها رفیقهاى خوبى هستند.

این یعنی معیت ، این یعنی اگر عمل کنی ، اگر حرفهایت حرف خدا و عملت دستور خدا و رسول او(ص) باشد ، همراه و هم نشین خوبان خواهی بود. 

نه تنها رسول خدا(ص) بلکه با تمام انبیاء و صدیقین و شهدا و صالحان همنشین خواهی بود .

اینجاست که از نعمت های لذیذ بهشتی بهره مند می شوی و اینجاست که بهترین لذت بهشتیان را خواهی دید.

می دانی بهترین لذت بهشتیان چیست؟ از امام صادق(ع) پرسیدند بهترین لذت بهشتیان چیست؟

امام صادق(ع) فرمود : بهترین لذت بهشتیان نگاه کردن به وجود مبارک حسین بن علی (علیهما السلام) است.

پس راه رسیدن به همنشینی با رسول خدا(ص) و اهل بیت معصومش اطاعت و عمل به دستورات خدا و رسول اوست.

یار دیرین امام باقر جابر جعفی روزی به محضر امام رسید و گفت : یابن رسول الله ! سالهاست در محضر شما خدمتگذارم .

میخواهم اجر و مزد این سالها را بدهی . حضرت فرمود : هرچه میخواهی بگو تا بدهم.

عرض کرد : یابن رسول الله ! رسول خدا(ص) شما را باقرالعلوم نامید ، می خواهم گنجینه ی علمت را بشکافی و بهترین قسمتش را ارزانیم کنی .

امام باقر (ع) فرمود : عمل کنید ، قیامت بدون عمل از دست ما هم برای شما کاری بر نمی آید .این گرانبهاترین گوهر علم امام باقر(ع) بود.


  • بی نشان