انسانِ جاری

حرف هایی از جنس طلبگی

انسانِ جاری

حرف هایی از جنس طلبگی

انسانِ جاری

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دعا» ثبت شده است

۰۹
بهمن
۰۱

س ۱: چرا دعا کنیم؟

ج: دعا یعنی خواستن از خدا و اظهار حاجت و نیاز به خدای متعال. این واقعیتی است که خیلی از انسان‌ها آن را زیر پرده مخفی می‌کنند و اظهار نمی‌کنند؛ امّا خدا می‌خواهد اظهار شود؛ یعنی ما باور کنیم که محتاجیم و نیازمندیم. این موضوع را نمی‌شود پنهان کرد. خدا دوست دارد که ما غنا و بی‌نیازی و را اظهار کنیم و نیاز و احتیاج خودمان را هم اظهار کنیم.

برای اظهار این نیاز، دعا بهترین وسیله است؛ لذا اصل دعا واجب است. به قول فقهای قدیم در نماز یک بار دعا واجب است. آن زمان کسانی که دعا نمی‌کردند، منشأش استکبار بود. آن‌ها خودشان را بزرگتر می‌دیدند از این‌که اظهار حاجت کنند. مثل خیلی از افراد حال حاضر که به آن‌ها بر می‌خورد و می‌گویند: با این ثروتی که داریم، با این پست و مقامی که داریم، و با این‌که همه چیز داریم، برای چه دعا کنیم؟

 

ترک دعا کلاً علامت استکبار است. لذا خدا تهدید کرده و فرمود: کسانی که خودشان را بزرگتر از این می‌دانند که دعا کنند و اظهار احتیاج به من کنند، «إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی‏ سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ»؛[۱] روز قیامت در اثر همین استکبار و ترک دعا، گرفتار عذاب جهنّم خواهند شد. دعا مخّ عبادت است.

س ۲: با توجّه به این‌که خداوند دانای به همه اسرار است معنای دعا کردن چیست؟ خدا که اسرار را می‌داند؟

ج: بنا شد که فلسفه‌ی دعا چه باشد؟ اظهار فقر من و اظهار بی‌نیازی خدا؛ این اصل آن است، منتها خدا دیده بدون عامل، کسی نمی‌آید این‌ها را اظهار کند، لذا گرفتارش می‌کند یا مریضش می‌کند و سرطان می‌گیرد؛ لذا این در و آن در می‌زند. این به خاطر آن است. امّا اگر انسان این کار را قبول می‌کرد و می‌گفت، چه بسا این گرفتاری‌ها لازم نبود. امّا انسان زیر بار نمی‌رود. در حکمت خدا چاره‌ای نیست جز این‌که او را گرفتار کند تا به خدا لبیک بگوید.

س ۳: آیا نمی‌شود آن چیزهایی را که خدا می‌خواهد با دعا بدهد، بدون دعا می‌داد؟

ج: نه؛ باید دعا کنی که محتاج بودن اظهار شود. اگر این حاصل نشود، اوضاع خیلی خراب می‌شود؛ خدا نمی‌دهد؛ الّا این‌که شما مجبور شوی آن را درست کنی و حاضر شوی به خدا بگویی: «من ندارم و تو داری.» آن وقت به شما می‌دهد.

س ۴: خدا احتیاج ندارد ولی ما سر تا پا احتیاجیم. ما بدون این وظایف درست نمی‌شویم؛ نه فردمان اصلاح می‌شود و نه جامعه‌مان؛ لذا این را برای ما درست کرده نه برای خودش. ما باید ظلم نکنیم و باید حقّ کسی را پایمال نکنیم. اگر نکردیم، جامعه ما جامعه انسانی است و اگر کردیم، جامعه حیوانات می‌شود.

بنابراین تمام چیزهایی که خدا فرموده: «انجام بده واجب است و ترک کن حرام است»، برای اصلاح انسان‌ها است، نه برای اصلاح خودش؛ خودش که احتیاج ندارد که ظلم کند و مال کسی را بخورد. همه‌ی این صفات برای ما است؛ صفت ما مال مردم‌خوری است؛ خونریزی است؛ ظلم است. در آدم‌ها همه چیز پیدا می‌شود. صدام هم پیدا می‌شود.

اگر انسان بخواهد اصلاح شود، بدون نماز نمی‌شود؛ بدون ایمان نمی‌شود؛ اگر انسان ایمان نداشته باشد، به حرف خدا گوش نمی‌دهد؛ امّا ایمان که باشد، فی الجمله به حرف خدا گوش می‌دهد؛ کمتر ظلم می‌کند؛ کمتر انسان می‌کشد. تمام این عبادات برای اصلاح ما است. اگر کلّش را انجام دهیم، هممه چیز حل می‌شود؛ نه این‌که بعضی را انجام دهیم و بعضی را نه؛ در این صورت مشکلات هم بعضی‌هایش حل می‌شود و بعضی‌هایش نه. بدون اطاعت فرمان خدا هیچ مشکل فردی و اجتماعی در زندگی انسان حل شدنی نیست. همه‌ی این‌ها برای اصلاح همین مشکلاتی است که خود ما تولید می‌کنیم؛ خدا نیازی ندارد.

س ۵: خدا که ما را آفریده است پس باید هر چه هم نیاز داریم به ما بدهد؟

ج: داده؛ منتها شما عوضی خرج می‌کنید و کم می‌آورید. اگر آنچه خدا به شما می‌دهد، درست و بجا مصرف کنید، کم نمی‌آید. راه حلّش این است. ما باید داده‌های خدا را عاقلانه توزیع کنیم. به یک نفر پول می‌دهد؛ اگر حقوقی را که اوّل ماه می‌گیرد، یک شب به رستوران برود و خرج کند و تمام شود، چطور می‌شود؟ بیست و نه روز باید بی‌پول بماند. پولش را باید در سی روز تقسیم کند، کمی هم بیشتر که اضافه بیاید برای کارهایی که پیش‌بینی نشده است. اگر بخواهی مَشتی‌گری کنی، لَنگ می‌مانی. خدا به شما عقل داده که این کا را نکنی، ولی خیلی‌ها عقل‌شان را هم می‌خورند! این‌جا عقل بیچاره از کار می‌افتد. آن‌قدر هواپرستی می‌کنند و به عقل بی‌حرمتی می‌کنند که عقل، هیچ‌کاره است یا برعکس به خدمت هواپرستی انسان‌ها در می‌آید. آن وقت همین کارهایی که می‌بینی می‌شود؛ در نتیجه اوضاع به هم می‌ریزد.

س ۶: اگر خدا همه چیز را داده دیگر چه نیازی است ما دعا کنیم؟

ج: برای اثبات فقر و بیچارگی خودت باید دعا کنی که خیال نکنی نیازی به خدا نداری. چنین حالتی پیش می‌آید. وقتی خدا به انسان زیاد می‌دهد، کم کم دعا فراموش می‌شود. کسانی که پول دارند، غالباً دعا نمی‌کنند و می‌گویند هر چه بخواهیم داریم. اگر مریض شویم، می‌رویم اسرائیل، گران‌ترین بیمارستان‌ها را اجاره می‌کنیم.

شخصی مریض بود و یک طبقه‌ی بیمارستان را اجاره کرده بود که مخصوص خودش باشد. بله این‌طور می‌شود؛ انسان است. این انسان تا اعتراف نکند که فقیر است، زیر بار نمی‌رود. نتیجه‌ی باور این‌که «من غنی و بی‌نیازم»، این است که با خدا معارضه می‌کند؛ لذا خدا فرموده: «دعا کن و اظهار کن که تو فقیری و من غنی؛ زیاد هم باید دعا کنی تا هیچ وقت یادت نرود.»

س ۷: مراد از «ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ»[۲] هم همین است؟

ج: بله؛ همان دعای فردی است. مراد دعا کردن است نه دعا خواندن. آن وقت هنوز دعایی نبود و دعایی انشا نشده بود.

کدام دعاها

س ۸: دعا کردن مهم‌تر است یا دعا خواندن؟

ج: آنچه من خودم می‌گویم و از خدا می‌خواهم، مهم است؛ چون با اخلاص و با صفا درخواست می‌کنم. وقتی گرفتارم یا مریضم یا بدهی دارم یا آبرویم در خطر است، خواست قلبی‌ام را بی‌هیچ ریا و تکلّفی از خدا می‌خواهم.

ولی دعا خواندن، این‌طور نیست؛ دعا خواندن، تعلیمی است. چون دعاها را آن‌ها فرموده‌اند، می‌خوانم. این یعنی هنوز خودم احساس نکرده‌ام که این‌ها را ندارم و باید داشته باشم. مانند وقتی نشده‌ام که عملاً بدهی دارم و آبرویم دارد می‌رود تا نیازم را از خدا بخواهم. هنوز به آن صورت نرسیده است؛ لذا دعا را می‌خوانم و رد می‌شوم. اثرش فقط همین است که می‌فهمم. حضرات فرموده‌اند باید این دعاها را جزء نیازهایت حساب کنی و بخواهی. امّا این‌که کی بخواهم، کمی کار دارد. امّا اوّلی که دعا کردن است، نقد است. تا طلبکار در خانه می‌آید، الله لبّیک می‌گویم.

س ۹: اگر دعا بدون حضور قلب و توجّه باشد مستجاب می‌شود؟

ج: نه؛ یکی از عبادت‌هایی که حتماً با توجّه و حضور انجام می‌گیرد، دعا است؛ البتّه دعا کردن نه دعا خواندن. در دعا خواندن انسان از سر سیری می‌خواند و تمام می‌شود. امّا کسی که طلبکار دم در خانه‌اش است و دارد آبرویش را می‌برد، اگر دعا کند چطور دعا می‌کند؟ عین حضور است.

بنابراین آنچه خیلی خیلی مهم است، دعا کردن است. دعا خواندن، حسن دیگری دارد که در دعاها به انسان یاد می‌دهند چهب اید بخواهد و چه باید داشته باشد که ندارد و بخواهد. امّا دعا کردن این است که «الآن گرفتارم و آن را می‌خواهم؛ سخت هم می‌خواهم.» لذا باید با توجّه انجام انجام بگیرد. به همین دلیل فرموده‌اند: «الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَهِ». آن لغزش است.

س ۱۰: کدامیک از ادعیه را بیشتر سفارش می‌فرمایید؟

ج: مهم‌ترین دعا آن است که فعلا شما به آن نیاز دارید. الآن چه می‌خواهید؟ اگر زن نداری، دعا کن تا به تو زن بدهد. اگر زن داری و خانه نداری، دعا کن که خانه بدهد. اگر پول نداری، دعا کن که پول بدهد. اگر تقوا نداری، دعا کن که تقوا بدهد. الآن لنگ هر چه هستی، همان را بخواه. این بهترین دعا است. این دعا کردن است. وقتی گرفتارم، باید به صورت دعا کردن از خدا بخواهم.

س ۱۱: از میان دعاهای رسیده، کدام دعا را بیشتر بخوانیم؟

ج: همه‌ی دعاهایی را که حضرات علیهم السلام فرموده‌اند، به نوبت بخوانید. هر روز یکی را؛ هر ماه یکی را؛ هر سال یکی را بخوانید. در همه‌ی دعاها گردش کنید و إن‌شاءالله از همه استفاده کنید. همه دعاهایی را که معصوم فرموده، همه‌اش خوب و مفید است؛ منتها همه را نمی‌شود یک دفعه خواند؛ به تدریج بخوانید.

مقدار دعا

س ۱۲: جهت دعا، مناجات و خلوت با خداوند متعال چقدر باید وقت قرار دهیم؟

ج: کسب فضایل و معرفت وقت ندارد؛ بسته به حرکت و سرعت حرکت شما است. هر چه بیشتر تقوا را مراعات کنید و کمتر گناه کنید، زودتر درست می‌شود. بعضی‌ها تا آخر عمر حاضر نیستند گناه را ترک کنند؛ لذا هیچ وقت موفق نمی‌شوند. بعضی زودتر و بعضی دیرتر. بسته به شما است؛ هر وقت تصمیم جدی گرفتی که گناه را زمین بگذاری، مشکلات حل می‌شود إن‌شاءالله.

عقیده به دعاها

س ۱۳: در بعضی روایات وارد شده است که مثلاً اگر سوره حمد را هفت یا هفتاده مرتبه بخوانی، شفا پیدا می‌کنی؛ یا فلان دعا برای مداوای فلان درد است، به این دعا چگونه نگاه کنیم و چقدر عقیده پیدا کنیم؟

ج: دعا دعا است؛ آیه هم آیه است. خداوند دوست دارد هم آیات زیاد خوانده شود، و هم دعاها زیاد خوانده شود که مردم با مضمون دعا آشنا شوند. دعا دو جور است؛ گاهی دعا می‌خوانیم و گاهی دعا می‌کنیم. دعا کردن، همان بیان نیازهای خودمان در پیشگاه بی‌نیاز پروردگار متعال است؛ مثلاً خانه می‌خواهم؛ پول می‌خواهم. وقتی آنچه را ندارم از خدا می‌خواهم، این دعا کردن است. «اُدعُونِی» یعنی دعا کن.

ما حیطه‌ی علم و اطلاعاتمان معمولاً جز مادیات نیست و همین‌ها را نیاز می‌دانیم. امّا چیزهای دیگر هم جزء نیازمندی‌های ما هست که ما از آن غافلیم. حضرات علیهم السلام آن‌ها را به صورت دعا در آورده‌اند و فرموده‌اند: «این را بخوان تا بفهمی این هم مورد نیاز است.» لذا انسان می‌بیند در دعای مکارم الاخلاق یا سایر دعاها ردیف کرده‌اند که این را، آن را و آن یکی را بخواهید؛ چون جزء مسایل لازم است. این دعاها را می‌خوانیم تا بفهمیم این نیازها هم لازم است و بعد دنبالش برویم تا آن را در خودمان محقّق کنیم. بنابراین اوّل دعا کردن و اظهار نیاز، بعد دعا خواندن.

قرآن هم همین‌طور؛ خدا می‌خواهد وقتی قرآن نازل شد، مردم آن را بخوانند. بعد از خواندن، بفهمند و بعد از فهمیدن، عمل کنند؛ لذا به انحاء مختلف ما را به خواندن قرآن دعوت کرده است. چیزهایی هست که انسان را وادار به خواندن می‌کند و انسان از آن‌ها استفاده کرده است. گاهی بیماری است؛ گاهی قرض است. فرموده‌اند: «بخوان.» بنابراین باید بخوانیم.

اجر و مزدی که پروردگار متعال برای خواندن آیات می‌دهد سر جایش هست. این خواندن، مجانی نیست. گاهی اگر ببینیم هیچ اثری ندارد نمی‌خوانیم. ما معمولاً به دنبال چیزی که می‌خواهیم، می‌رویم و کاری به حرف خدا نداریم؛ لذا اگر ببینیم نمی‌ده، نمی‌خواهیم. امّا خدا گاهی می‌دهد که مأیوس نشویم و بخوانیم.

اصرار در دعا

س ۱۴: بعضی می‌گویند در دعا اصرار و الحاح نکنید چون حتماً صلاح نیست.

ج: امّا خدا گفته اصرار کنید و دستور هم داده. اگر من یک بار دعا کنم و رها کنم، نمی‌شود. انسان در دعا دو وظیفه دارد؛ یک: فقر خودم را ارائه کنم؛ دوم: غنای او را اظهار کنم. این با دعا درست می‌شود. انسان حاضر نیست اقرار به فقر کند و اعتراف به غنای او بکند. این دو کار در دعا تحقّق پیدا می‌کند. عمده‌ی اثر دعا این است. آنچه شما می‌خواهی، چیز دیگری است. خدا می‌داند اگر نیازت را نخواهی، دعا نمی‌کنی؛ لذا فرموده: آن را هم بخواه، إن‌شاءالله به طور موجبه‌ی جزئیه اجابت می‌کنم. امّا اگر خواستم و او نداد، دیگر دعا نکنم؟ این درست نیست. تا آخر باید دعا کنیم. داد یا نداد فرقی نمی‌کند.

حافظ وظیفه تو دعا کردن است و بس               در بند آن مباش که نشنید یا شنید

اجابت، وظیفه‌ی او است، و دعا وظیفه‌ی من است. من باید کارم را بکنم. اگر صلاح بداند که اجابت کند، کم و کیفش دست او است. بنابراین دعا را هر چه بیشتر باید کرد و اصرار در دعا مستحبّ مؤکّد است؛ یک دفعه، دو دفعه، صد دفعه.

Khoshvaght-Thaqalain (12)

راه استجابت دعا

س ۱۵: برای رسیدن به برخی حوائج چه باید کرد؟

ج: به بعضی از حوائج اصلاً نمی‌شود رسید؛ هیچ راهی نیست؛ اگر خودت را هم بکشی، نمی‌شود؛ مقدور نیست. امّا به پاره‌ای از حوائج با تلاش از راه‌هایی که خود خدا دستور داده، با دعا، توسّل، نذر و امثال این‌ها می‌شود رسید.

س ۱۶: این‌که گاهی اوقات با نظر ظاهری ما دعا مستجاب نمی‌شود، آیا فقط علّتش این است که به مصلحت نیست، یا نه علّت‌های دیگر هم دارد؟

ج: بله، گاهی چیزهای دیگر هم دارد. اگر خدا بخواهد همه را مستجاب کند که نمی‌شود. بعضی‌ها با هم نقیض دعا می‌کنند؛ کوزه‌گر می‌گوید: «خدایا! باران نیاید و آفتاب باشد تا کوزه‌ها خشک شوند.» کشاورز می‌گوید: «خدایا! باران بیاید.» دعاهایی که با هم تعارض دارند، خدا به حرف هیچ کدام گوش نمی‌دهد؛ بلکه آنچه را که برای مردم لازم و مفید است، انجام می‌دهد. دعاهایی که مربوط به امت نیست و تک تکلی است، استجابتش بسته به حال اشخاص است؛ دعای بعضی را اگر مستجاب کند، رابطه‌اش با خدا خوب می‌شود و نماز می‌خواند و روزه می‌گیرد؛ امّا بعضی‌ها برعکسند. خدا این‌ها را حساب می‌کند.

س ۱۷: ما نماز و روزه و دیگر کارهای خیر را انجام می‌دهیم ولی احساس می‌کنیم دعایمان مستجاب نمی‌شود، چه کار کنیم؟

ج: گناه هم نکنی، إن‌شاءالله مستجاب می‌شود.

س ۱۸: خیلی‌ها می‌گویند ما که گناهی نمی‌کنیم، مسجد هم می‌آییم، نمازمان را می‌خوانیم؛ روزه‌مان را می‌گیریم؟

ج: شما به خیابان که می‌روی، چقدر به زن‌ها نگاه می‌کنی؟ چقدر موسیقی حرام گوش می‌دهی؟ همین‌ها کافی است. خدا فرموده: «این کارها را نکن.» شما به حرف خدا گوش نمی‌دهی، خدا هم به موقع به حرف شما گوش نمی‌دهد.

اثر تربیتی دعا

س ۱۹: آیا دعا آثار تربیتی هم دارد؟

ج: بله، دعا آثار تربیتی هم دارد؛ انسان را در برابر خدا کوچک و بنده می‌کند، مقدمات رشد ایمان را فراهم می‌کند.

دعای انبیا علیهم السلام

س ۲۰: در روایتی نقل شده که وقتی نمرود حضرت ابراهیم علیه السلام را به درون آتش می‌انداخت حضرت جبرئیل علیه السلام به ایشان گفت: «درخواستی از خدا داری بگو»، ایشان فرمود: «فَقَالَ حَسْبِی مِنْ سُؤَالِی عِلْمُهُ بِحَالِی.»[۳] این یعنی چه؟ چرا حضرت ابراهیم علیه السلام دعا نکردند؟

ج: تمام کارهایی که ابراهیم خلیل علیه السلام انجام داد، نقشه‌ای بود که خدا یادش داد؛ از اوّل تا آخر آن کار را به دستور خدا انجام داد. خدا گفت: «برو بت‌ها را بشکن و تبر را بگذار آن‌جا و اگر آمدند، این را بگو.» همه‌ی این‌ها را خدا یادش داد. او هم همانی را که خدا گفته بود، انجام داد. بنابراین خدا بهتر می‌داند که عاقبت او چه می‌شود. آیا به خطر می‌افتد یا نمی‌افتد. من نمی‌دانم امّا او می‌داند. بنابراین جز تسلیم راه دیگری نداشت.

چه بگوید؟ آیا برخلاف دستور خدا حرف بزند؟! باید تسلیم بود. خدا دستور داده و من هم همان را انجام دادم. نتیجه‌اش هر چه می‌خواهد بشود. معنایش این است؛ نه این‌که همه جا این‌طور است. این موردِ به خصوص، طبق دستور خدا است. خدا در آیات قرآن فرمود: «وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهِیمَ»؛[۴] این استدلال را ما به ابراهیم علیه السلام یاد دادیم؛ خودش بلد نبود. چون خدا یادش داده، می‌داند تا آخر به کجا می‌رسد. حتّی اگر به سوختن هم می‌رسید، چاره‌ای نبود، باید فدا می‌شد.

گاهی دستورات خدا به انبیا علیهم السلام این‌طور است. باید کشته شوند و چاره‌ای نیست. لازمه‌ی جنگ چیست؟ کشتن و کشته شدن. آیا چون کشته شدن است، باید فرار کنیم؟! بنابراین ابراهیم علیه السلام از این جهت گفت که خود خدا گفته است این کارها را بکن و من هم کردم؛ حالا درخواست کنم و علیه خدا کمک بگیرم؟! وقتی خدا این دستور را داده، لابد خودش فکر کرده که چه باید کرد. اگر بنا شد من کشته شوم، چاره‌ای نیست؛ کشته می‌شوم. علیه خدا کمک از چه کسی بگیرم؟ لذا ایشان تسلیم محض بود. فرمود: «خدا می‌بیند؛ اگر لازم باشد، کمک می‌کند و اگر لازم نباشد، مرا می‌برد.»

س ۲۱: پس این‌جور نسخه‌ها اختصاصی انبیای الهی است که معصوم هستند؟

ج: بله؛ مخصوص آن‌ها است؛ خدا با ما این کارها را نمی‌کند؛ می‌بیند ایمان‌مان ضعیف است. پیامبر ایمانش قوی است و بدون هیچ شکی تا نقطه‌ی مرگ جلو می‌رود. او ایمانش زیاد است؛ امّا ما ایمان‌مان کم است؛ وقتی احساس خطر کنیم، فرار می‌کنیم.

آیه‌ی دعا

س ۲۲: «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی‏ وَ لْیُؤْمِنُوا بی‏ لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ»[۵] ترجمه این آیه شریفه را خواسته‌اند یک‌جوری که معنا برایشان باز شود.

– «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ»؟

ج: از پیامبر پرسیدند: «آیا خدا دور است تا ما داد بزنیم، یا نزدیک است که آهسته بگوییم؟» خدا را که نمی‌بینند تا بگویند دور است یا نزدیک است. هر چه هم خدا بگوید: نزدیک هستم»، چون نمی‌بینند نمی‌فهمند. گفتند خدا نزدیک است. «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ»[۶] هر کس هر جا هست، خدا قبل از او آن‌جا حضور دارد.

– «أُجیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ»؟

ج: هر کس مرا صدا زد، جواب می‌دهم. نزدیک هستم.

– «فَلْیَسْتَجیبُوا لی»؟

ج: من آن‌ها را دعوت می‌کنم به ایمان به خودم و ایمان به رسولم؛ آن‌ها این را اجابت کنند.

– « وَ لْیُؤْمِنُوا بی»؟

ج: به من هم ایمان بیاورند.

– « لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ»؟

ج: امید این است که به رشد برسند. «رشد» در مقابل «غیّ» است.

س ۲۳: این‌که خداوند فرمود: «أُجیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ» ظاهراً عمومیت عبارت استثنا ندارد؛ هر دعایی را شامل می‌شود؟

ج: هر کس خدا را بخواند، جواب هست؛ حاضر است. امّا ما خیال می‌کنیم که اجابت به این معنا است که آنچه من می‌خواهم، بدهد. این‌طور نیست که آنچه او می‌خواهد می‌دهد، شما وظیفه‌ات دعا است نه تعیین جزای دعا. شما وظیفه‌ات دعا است و او هم وظیفه خدایی دارد. اگر خواسته‌ات را مطابق حکمت تشخیص داد، می‌دهد. امّا به هر حال دعا فایده دارد. اگر آنچه را می‌خواهی به تو ندهد، مزد دعا را قطعاً به تو می‌دهد. بنابراین برد با شما است. کسانی که دعا می‌کنند و دعایشان مستجاب نمی‌شود، خدا به آن‌ها جزا می‌دهد؛ خیلی هم زیاد می‌دهد. فکر نکنند آن را که نداد، هیچ چیز نیست؛ خیلی چیز هست. البتّه آنچه تو می‌خواهی، نیست. گاهی آنچه را تو می‌خواهی، صلاح نیست و نمی‌دهد. خیلی‌ها این‌طور هستند.

بعضی‌ها الله لبّیک می‌کنند که در کنکور قبول شوند. اگر قبول شود، کافر و بی‌دین می‌شود؛ لذا خدا موفقش نمی‌کند. بعضی نذر و نیاز می‌کنند تا فلان جا قبول شوند؛ امّا خدا می‌بیند قبول شدن به صلاح او نیست و وقتی پدر و مادرش که آدم‌های خوبی هستند، دعا می‌کنند که «خدایا حفظش کن» خدا هم حفظش می‌کند. با چه؟ با این‌که او موفق نشود به آن‌جا برود. اگر برود، دیگر از تیررس خارج می‌شود و نمی‌شود کاری کرد.

س ۲۴: خفیر روزهای هفته که در بعضی از کتب اخلاقی خیلی توصیه می‌شود که اوّل هر روز به معصومی که حامی آن روز است، توسل و استعانت شود، آیا منشأ روایی دارد که روزهای هفته به نام حضرات معصومین علیهم السلام باشد؟

ج: نه خیر؛ منشأ روایی ندارد. ولی برای این‌که ارتباط مؤمن با حضرات علیهم السلام قطع نشود، ایّام هفته را طوری تنظیم کرده‌اند که هر روز به یکی دو نفر از این حضرات علیهم السلام توجّه داشته باشیم و دعایی بخوانیم و ارتباط‌مان با آن‌ها قطع نشود. این کار، تدبیر معنوی خوبی است.

س ۲۵: این عمل را چقدر توصیه می‌فرمایید؟

ج: برای در یاد حضرات علیهم السلام بودن و ارتباط با آن‌ها یکی از کارهای خوب است؛ خیلی برنامه‌ی خوبی است.

Khoshvaght-Thaqalain (10)

دعای عرفه

س ۲۶: آیا دعای عرفه‌ی حضرت سیّد الشّهداء علیه السلام را در غیر کربلا و مکّه می‌شود خواند؟

ج: بله؛ همیشه می‌شود خواند. در این دعاها مطالبی هست که برای همیشه است. تنها مخصوص عرفه نیست. برای ارتباط من و باور من در برابر خداست. خدا در همه جا خداست. من هم همه جا باید بنده باشم. باید این باور را داشته باشم، منتهی اوّلش آن‌جا شروع شده است.

س ۲۷: فضیلتی که برای دعای عرفه هست، مختص کربلا و مکّه است یا هر جای دیگر؟

ج: اوّل به خاطر مضمونش است و دوم به خاطر آن کسی است که آن را انشا کرده است. برای حفظ هر دو- هم خود دعا و هم دعا کننده- فرموده‌اند این دعا را بخوانید تا فراموش نشود.

س ۲۸: دعاها را از جمله دعای امام حسین علیه السلام در روز عرفه را خوب است تنهایی بخوانیم یا با جمع بخوانیم؟

ج: آدم‌ها مختلفند؛ بعضی اگر در جمع بخوانند، ممکن است با حضور قلب دیگران که در جمع هستند، گرم شوند. امّا بعضی‌ها نه؛ خودشان کارخانه دارند و گرم می‌شوند. افراد مختلفند؛ بعضی‌ها باید به داخل جمع بروند چون آن‌جا بیشتر استفاده می‌کنند. بعضی‌ها هم باید تنها بخوانند. کسانی که باید به داخل جمع بروند، اکثریّت را تشکیل می‌دهند. کسانی که خودشان می‌توانند گرم شوند و کارخانه همراه‌شان است، کمند.

دعای برای امام زمان علیه السلام

س ۲۹: از میان ادعیه و زیاراتی که در مورد حضرت حجّت (عج) آمده کدام‌ یک را بیشتر سفارش می‌فرمایید؟

ج: زیارت تقوا از همه بهتر است. حضرت (عج) زیارت تقوا را از همه‌ی زیارت‌ها بیشتر دوست دارد. اگر شما دعا بخوانی ولی تقوا نداشته باشی، به شما محل نمی‌گذارد. بهترین دعا تقواست، بهترین دعا و زیارت حضرت (عج) و حضرات معصومین علیه السلام تقواست.

س ۳۰: با وجود این‌که خدا سلامی حضرت (عج) را تضمین کرده است چه ضرورتی دارد دعای «اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ» را بخوانیم؟

ج: شما نفرین هم بکنی، خدا قبول نمی‌کند. خدا بناست ایشان را سالم سالم حفظ کند. منتهی این‌که دعا می‌کنی، برای خود شما مفید است؛ باورت قوی‌تر می‌شود. حضرت (عج) را فراموش نمی‌کنی و بیشتر آماده می‌شوی تا به حرفش گوش دهی و او را از خودت راضی کنی؛ لذا بیشتر نفع این کارها عاید من و شماست؛ و الّا حضرت (عج) تحت حفظ خدا همیشه محفوظ و سالم است؛ الحمدلله مریض هم نمی‌شوند.

تسلیم خدا

س ۳۱: «إلَهی رِضاً بِرِضَائِک وَ تَسلیماً لِأَمرِک وَ لَا مَعْبُودَ سِوَاکَ»، آیا محتوای این دعا را طلب کنیم خوب است؟

ج: انسان هر چه را که می‌خواهد باید با مقدّمات بخواهد. چیزی را که دفعتاً و یک جا به انسان نمی‌دهند. اگر انسان بخواهد به این مقام برسد که باور کند هر کاری که اتّفاق می‌افتد از طرف خداست و به آن راضی باشد، این یکی از درجات بالای ایمان است. ایمان هم بالا نمی‌رود الّا با ترک گناه؛ پس اوّل باید تقوا را بخواهیم بعد خدا این را به انسان می‌دهد. این درجه را یک‌باره به انسان فاسق نمی‌دهد. خدا می‌گوید باید بالای بیایی و حرکت کنی. بنابراین این دعا خوب است امّا راه رسیدنش دعای تنها نیست. خدا قبلاً راهش را نشان داده و گفته است: «اگر راست می‌گویی، این راه را عملاً بیا؛ گناه نکن.» ترک گناه عبادت بزرگی است. ایمان را بالا می‌برد و کم کم به آن‌جا می‌رسی؛ و الّا اگر مرتّب گناه کنی و این دعا را هم بخواهی، نمی‌شود.

س ۳۲: اگر هر دو را بخواهیم چطور؟

ج: عیب ندارد، اگر «رِضاً بِرِضَائِک» را بخواهی، «تَسلیماً لِأَمرِک» هم در آن هست؛ دیگر جفت لازم ندارد؛ تنهاست.

صلوات

س ۳۳: حقیقت توسّل چگونه حاصل می‌شود؟

ج: یعنی او را وسیله قرار دهیم؛ آبروی او، شهادت او، و کمالات او را پیش خدا وسیله قرار دهیم که خدا دعایمان را مستجاب کند. زیارت رفتن‌شان و هزینه دادن برای عزاداری آن‌ها، تمام این‌ها راه است. خدا همه‌ی این‌ها را دوست دارد و توسّل به این‌ها باعث می‌شود که خدا دعا را زودتر اجابت کند.

س ۳۴: آیا در قرآن آیه‌ای داریم که بر توسّل به غیر خدا دلالت کند؟

ج: بله؛ توسّل به غیر خدا هست. خدا فرموده است:«وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَهَ»؛[۷] وقتی می‌خواهید پیش خدا بیایید، دست خالی نیایید؛ چیزی با خود بیاورید؛ نمازی، روزه‌ای، حجّی، اخلاصی، خدمت به دیگرانی، کاری.

یکی از کارهای خوب همین است که ما کسانی را که خدا دوست‌شان دارد و خدا به عنوان انسان‌های کامل قبول‌شان دارد، واسطه قرار دهیم. صلوات فرستادن، توسّل به حضرات معصومین علیهم السلام است و واسطه قرار دادن آن‌ها است. خود خدا هم آیه نازل کرده که: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ»؛[۸] خدا و همه‌ی فرشته‌ها درود بر پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله و سلم می‌فرستند؛ شما هم بفرستید. این‌ها همه تجلیل است؛ یعنی آن‌ها بزرگند و چون بزرگند، خدا این کار را می‌کند. انسان، بزرگ را می‌تواند واسطه قرار دهد.

ختم صلوات

س ۳۵: فایده‌ی جلسات ختم صلوات چیست؟

ج: باعث می‌شود انسان‌ها به طرف دیگران نروند؛ با معصومین علیهم السلام آشنا شوند؛ دنباله‌رو حرف آن‌ها باشند و هدایت را از آن‌ها یاد بگیرند. خدا دوست دارد معصومین علیهم السلام با زبان و عمل در جامعه تعظیم شوند و نسبت به آن‌ها اظهار عظمت شود تا دیگران در کنار آن‌ها کوچک جلوه کنند و کسی دنبال‌شان نرود.

بنابراین صلوات و هر نوع بیان منقبت و فضیلت، جزء عبادات بسیار بسیار مقرِّب است.

س ۳۶: مجلس ختم صلوات چگونه باید باشد؟

ج: مؤمنین دور هم جمع شوند؛ آغوشی باز کنند؛ بنشینند و صلوات بفرستند. چیز دیگری لازم ندارد. صلوات عبادت است. روز جمعه مستحب است انسان هزار بار صلوات بفرستد. امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر می‌خواهید دعایتان مستجاب شود، چهل نفر از مؤمنین را دعوت کنید و غذا هم بپزید و اطعام کنید و دعا کنید، خدا مستجاب می‌کند. اگر چهل نفر نشد، کمتر و تا چهار نفر تنازل کرده‌اند.[۹] در جلسه‌ی ختم صلوات عدّه‌ای جمع می‌شوند؛ کم یا زیاد، به قصد اخلاص و محبّت اهل بیت علیه السلام صلوات بفرستند؛ حوائج بزرگی را خدا به برکت این‌ها برآورده به خیر می‌کند.

س ۳۷: اگر در جلسه‌ی ختم صلوات چهارده هزار صلوات فرستاده نشود کافی است؟

ج: روزهای جمعه مستحب است هزار بار صلوات بفرستید و روزهای وسط هفته صد بار. شما می‌توانی وقتی روز جمعه ختم صلوات داری هر نفر هزار بار صلوات بفرستد و اگر جلسه وسط هفته بود هر نفر صد بار بفرستد.

اثر صلوات

س ۳۸: در روایت «مَنْ صَلَّى عَلَیَّ مَرَّهً فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِ بَاباً مِنَ الْعَافِیَهِ»[۱۰] (پیامبر صل الله و علیه و آله و سلم فرموده است هر کس بر من یک مرتبه صلوات بفرستد دری از عافیت بر روی او باز می‌شود)، منظور از این عافیت، عافیت از گناه است؟

ج: عافیت از همه چیز است؛ عافیت در دین، دنیا و همه چیز.

س ۳۹: چرا در روایت داریم که وقتی انسان صلوات می‌فرستد خدا و ملائکه بر او صلوات می‌فرستند؟

ج: این حرف برای تشویق انسان‌ها به ذکر صلوات گفته شده است.

س ۴۰: مراد آیه‌ی «هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»[۱۱] چیست؟

ج: نتیجه‌ی نزول رحمت الهی این می‌شود که انسان از ظلمت بیرون می‌آید و وارد نور می‌شود و یعنی دین خدا را می‌پذیرد و عمل می‌کند و وارد نور می‌شود.

جمعه، روز صلوات

س ۴۱: فرمودید روز جمعه مال عبادت است، لطفاً توضیح بفرمایید.

ج: روز جمعه روز بی‌کاری است و انسان شغل ندارد. به جای شغل، کارهای دیگری را برای انسان گذاشته‌اند. یکی از آن کارها را فرموده‌اند: نماز جمعه است؛ کار دیگر صلوات است. کار دیگر دید و بازدید از ارحام متدیّن است؛ از این نوع کارها را روز جمعه گذاشته‌اند.

صلوات بر امیر المؤمنین علیه السلام

س ۴۲: آیا می‌توانیم هر وقت نام مبارک آقا امیر المؤمنین علیه السلام آمد صلوات بفرستیم؟

ج: خدا در قرآن فرموده: کسانی که به آن‌ها بلا و مصیبت رسید و صبر کردند، «أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ»،[۱۲] خدا به تمام آن‌ها صلوات می‌فرستد. امیر المؤمنین علیه السلام خیلی مصیبت دیدند؛ از این نظر این آیه‌ی شریفه شامل حال ایشان هم هست؛ پس صلوات مانعی ندارد. یکی از «آل»، هم خود حضرت امیر علیه السلام است و شامل او هم می‌شود. اگر ما برای ایشان صلوات هم نفرستیم، همین صلوات شامل ایشان هم می‌شود.

س ۴۳: در آیه‌ی کریمه «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ»،[۱۳] سلام به چه معناست؟

ج: یعنی خدا به آن‌ها سلام می‌کند. مگر ما به رسول الله صل الله و علیه و آله و سلم سلام نمی‌گوییم؟ خدا هم می‌گوید: سلام بر شما. مگر آیه نمی‌گوید خدا صلوات بر رسول می‌فرستد،[۱۴] سلام هم می‌فرستد، سلام تعظیم و تجلیل از بنده‌ی صالح و باتقواست.

منبع: کتاب طریق بندگی، صفحات ۲۴۲ الی  ۲۵۶

  • بی نشان