انسانِ جاری

حرف هایی از جنس طلبگی

انسانِ جاری

حرف هایی از جنس طلبگی

انسانِ جاری

۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

۰۶
بهمن
۹۲

 

 

 

استفاده از فرصت ها

ای عزیز، تو ملتفت خود باش که نیز روزی مثل مایی و خودت نمی دانی آن چه روز است؛ شاید الان که مشغول قرائتی باشی، اگر تعللی کنی، فرصت از دست می رود. ای برادر من، این امور را تعویق نینداز که تعویق انداختنی نیست.

چقدر آدم های صحیح و سالم با موت ناگهانی از این دنیا رفتند و ندانیم عاقبت آنها چیست؟

پس فرصت را از دست مده و یک دم را غنیمت شمار که کار خیلی اهمیت دارد و سفر خیلی خطرناک است. دستت، از این عالم که مزرعه آخرت است، اگر کوتاه شد، دیگرکار گذشته است و اصلاح مفاسد نفس را نتوانی کرد، جز حسرت و حیرت و عذاب و مذلت نتیجه نبری. اولیای خدا آنی راحت نبودند و از فکر این سفر پر خوف و خطر بیرون نمی رفتند.

استفاده از فرصت جوانی برای غلبه بر مفاسد اخلاقی

ای عزیز برای یک خیال باطل، یک محبوبیت جزئی بندگان ضعیف، یک توجه قلبی مردم... خود را مورد سخط و غضب الهی قرار مده؛ و مفروش آن محبت های الهی، آن کرامت های غیرمتناهی، آن الطاف و مراحم ربوبیت را بر یک محوبیت پیش خلق که مورد هیچ اثری نیست و از او هیچ ثمری نبری جز ندامت و حسرت. وقتی دستت از این عالم کوتاه شد که عالم کسب است و عملت منقطع گردید، دیگر پشیمانی نتیجه ندارد و رجوع بی فایده است.

یاد خدا و نعمت های الهی

ای عزیز متذکر عظمت خدای خودت باش؛ متذکر نعمت ها و مرحمت های او شو و متذکر حضور باش و ترک کن نافرمانی او را؛ در این جنگ بزرگ بر جنود شیطان غلبه کن؛ مملکت خود را مملکت رحمانی و حقانی کن و به جای جنود شیطان محل اقامت لشگر حق تعالی نما تا آنکه خداوند تبارک و تعالی تو را توفیق دهد در مجاهده مقام دیگر و در میدان جنگ بزرگ تر که در پیش است؛ و آن جهاد با نفس است در عالم باطن و مقام دوم نفس.

ارزش اعمال و ایمان ما

ای عزیز، تمام عمر ما، که پنجاه و شصت سال است، فرض می کنیم که در آن قیام کنیم، به جمیع وظایف شرعیه و با ایمان صحیح و عمل صالح و توبه صحیحه از این دنیا برویم، آیا این مقدار اعمال و ایمان ما را چه مقدار جزاست؟

کوچک و بی ارزش شمردن اعمال

ای عزیز، این قدر لاف خدا مزن! این قدر دعوی حب خدا مکن، ای عارف، ای صوفی، ای حکیم، ای مجاهد، ای مرتاض، ای فقیه، ای مؤمن، ای مقدس، ای بیچاره های گرفتار، ای بدبخت های دچار مکاید نفس و هوای آن، ای بیچاره های گرفتار آمال و امانی و حب نفس! ـ همه بیچاره هستید، همه از خلوص و خداخواهی فرسنگ ها دورید. این قدر حسن ظن به خودتان نداشته باشید. این قدر عشوه و تدلل نکنید. از قلوب خود بپرسید ببینید خدا را می جوید یا خودخواه است؟ موحد است و یکی طلب، یا مشرک است؟ پس این عجب ها، یعنی چه؟ این قدر به عمل بالیدن چه معنی دارد؟ عملی که فرضا تمام اجزاء و شرایطش درست باشد و خالی از ریا و شرک و عجب و سایر مفسدات باشد. قیمتش رسیدن به شهوات بطن و فرج است چه قابلیتی دارد که این قدر تحویل ملائکه می دهید؟ این اعمال را باید مستور از چشم ها داشت. این اعمال از قبایح و فجایع است! باید انسان از آنها خجالت بکشد و ستر آنها باشد.

ترجیح رضایت الهی بر رضایت مخلوقات

ای عزیز، نام نیک را از خداوند بخواه. قلوب مردم را از صاحب قلب خواهش کن با تو باشد. تو کار را برای خدا بکن، خداوند علاوه بر کرامت های اخروی و نعمت های آن عالم در همین عالم هم بر تو کرامت ها می کند؛ تو را محبوب می نماید؛ موقعیت تو را در قلوب زیاد می کند؛ تو را در دنیا سربلند می نماید، ولی اگر بتوانی با مجاهده و زحمت قلب خود را از این حب هم به کلی خالص نما؛ باطن را صفا ده تا عمل از این جهت خالص شود و قلب متوجه حق گردد؛ روح بی آلایش شود؛ کدورت نفس برطرف گردد. حب و بغض مردم ضعیف، شهوت و اسم نزد بندگان ناچیز، چه فایده ای دارد. فرضا فایده داشته باشد، یک فایده ناچیز جزئی چند روزه است. ممکن است این حب عاقبت کار انسان را به ریا برساند و خدای نخواسته آدم را منکر و منافق و کافر کند؛ اگر در این عالم رسوا نشود، در آن عالم در محضر عدل ربوبی پیش بندگان صالح خدا و انبیای عظام او و ملائکه مقربین رسوا شود؛ سرافکنده گردد؛ بیچاره شود. رسوایی آن روز را نمی دانی چه رسوایی است. سرشکسته در آن محضر را خدا می داند چه ظلمت ها دنبال دارد. آن روز است که به فرموده حق تعالی کافر می گوید: «ای کاش خاک بودم» و دیگر فایده ندارد.

عزم و اراده

ای عزیز بکوش تا صاحب «عزم» و دارای اراده شوی، که خدای نخواسته اگر بی عزم از این دنیا هجرت کنی، انسان صوری بی مغزی هستی که در آن عالم به صورت انسان محشور نشوی؛ زیرا که آن عالم محل کشف باطن و ظهور سریره است. جرئت بر معاصی کم کم انسان را بی عزم می کند و این جوهر شریف را از انسان می رباید. استاد معظم ما، دام ظله می فرمودند: «بیشتر از هر چه، گوش کردن به تغنیات سلب اراده و عزم از انسان می کند.»

عزم و اصلاح امر و نفس

ای عزیز، راه حق سهل است و آسان، ولی قدری توجه می خواهد. اقدام باید کرد. با تسویف و تأخیر امر را گذراندن و بار گناه را هر روز زیاد کردن کار را سخت می کند، ولی اقدام در امر و عزم بر اصلاح امر و نفس، راه را نزدیک و کار را سهل می کند. تو تجربه کن و چندی اقدام کن، اگر نتیجه گرفتی، صحت مطلب بر تو ثابت می شود والا راه فساد باز است و دست گنهکار تو دراز.

سنجش میزان عمل خود با میزان شریعت و ولایت اهل بیت

ای عزیز، قدری از حال غفلت بیدار شو و در امر خود تفکر کن و صفحه اعمال خود را نگاه کن، بترس از آنکه اعمالی را که به خیال خودت عمل صالح است، از قبیل نماز و روزه و حج و غیر آن، خود اینها اسباب گرفتاری و ذلت شوند در آن عالم. سپس، حساب خودت را در این عالم تا فرصت داری بکش و خودت میزان اعمالت را بر پا کن و در میان شریعت و ولایت اهل بیت اعمال خود را بسنج و صحت و فساد و کمال و نقص آن را معلوم کن و آنها را جبران کن تا فرصت هست و مهلت داری. اگر در اینجا خود را محاسبه نکنی و حساب خودت را درست نکنی، در آنجا که به حسابت رسیدگی می شود و میزان اعمال برپا می شود مبتلابه معصیت های بزرگ می شوی. بترس از میزان عدل الهی و به هیچ وجه مغرور مباش و جد و جهد را از دست مده، قدری به صحیفه اعمال اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله ، که معصوم از گناه و خطا بودند مراجعه کن و تفکر در آنها کن.

توفیق خواستن از خداوند جهت ریشه کن کردن وابستگی های دنیایی

ای عزیز، اکنون که مفاسد این علقه و محبت را متذکر شدی و دانستی که انسان را این محبت دنیا به هلاکت دچار می کند، و ایمان انسان را از دست او می گیرد و دنیا و آخرت انسان را درهم و آشفته می کند. دامن همت به کمر زن و هر قدر توانی وابستگی دل را از این دنیا کم کن و ریشه محبت را سست کن و این زندگی چند روزه را ناچیز شمار و این نعمت های مشوب به نقمت و رنج و الم را حقیر دان و از خدای تعالی توفیق بخواه که تو را کمک کند و از این رنج و محنت خلاصی دهد و دل تو را مأنوس به دار کرامت خود کند.

همت بلند

ای عزیز گوش دل باز کن و دامن همت به کمر زن و به حال خود رحم کن، شاید بتوانی خود را به صورت انسان گردانی و از این عالم به صورت آدمی بیرون روی که آن وقت از اهل نجات و سعادتی.

اختیار انسان در پذیرش حق و باطل

ای عزیز، تو خود دانی، می خواهی این را بپذیر یا آن را، که خدای تعالی بی نیاز است از ما و همه مخلوقات و اخلاص ما و همه موجودات عالم.

 

  • بی نشان
۰۶
بهمن
۹۲

۱٫ گام اول
اولین و مهم‌ترین قدم خودسازى این است که انسان به خود و به اخلاق و رفتار خود با نظر انتقادى نگاه کند؛ عیوب خود را با روشنى و دقت ببیند و سعى در برطرف کردن آن‌ها داشته باشد. این از عهده‌ى خود ما برمى‌آید و این تکلیفى بر دوش ماست.
خطبه‌هاى نماز عید سعید فطر ۲۵/۹/۱۳۸۰

۲٫ بین خود و خدا
یکى از ویژگی‌ها که بسیار مهم است تا براى خودسازى به آن توجه کنیم و شاید جنبه‌ى تقدمى هم داشته باشد، «اخلاص» است. اخلاص عبارت است از کار را خالص انجام دادن و این‌ که کارى را مغشوش انجام ندهیم [...] خالص بودن عبادت و خالص بودن عمل، این است که براى خدا باشد. در بین مردم، متأسفانه خیلى رایج است که کارهاى خوب خودشان را بر زبان بیاورند و بگویند. کأنّه توجه ندارند که نباید کار نیک را به زبان آورد و گفت که ما مى‌خواهیم این کار را بکنیم یا ما این کارها را مى‌کنیم. البته برخى جاها استثناست. در جاهایى، بعضى از کارها باید در علن انجام گیرد. در روایات در باب صدقه آمده است که «صدقه‌ى سِرّ» این ثواب را دارد و «صدقه‌ى علانیة» این ثواب را. یا مثلاً عبادات گروهى، جلوى چشم مردم انجام مى‌گیرد و باید انجام گیرد و این از شعائر الهى است، اما بسیارى از عبادات یا اغلب عبادات، آن روابطى که بین خود انسان و خداست -ذکر، توجه، دعا، نافله، شب‌زنده‌دارى، سحرخیزى، احسان و کارهاى نیک- باید بین خود انسان و خدا بماند.
روز اول ماه مبارک رمضان  ۴/۱۲/۱۳۷۱

۳٫ طبیب خود باشیم
طبیب خودتان باشید. بهترین کسى که مى‌تواند بیمارى ما را تشخیص دهد، خودمان هستیم. بیاورید روى کاغذ. بنویسید «حسد». بنویسید «بخل». بنویسید «بدخواهى براى دیگران؛ وقتى کسى به خیرى مى‌رسد، ما ناراحت مى‌شویم.» بنویسید «تنبلى در کار». بنویسد «روح بدبینى به نیکان و صالحان». بنویسید «بى‌اعتنایى به وظایف». بنویسید «علاقه به خود؛ شدیداً به خودمان علاقه داریم.» ماه رمضان فرصتى است که یکى‌یکى این بیماری‌ها را تا آن‌جایى که بشود، برطرف کنیم.
روز اول ماه مبارک رمضان ۴/۱۲/۱۳۷۱

۴٫ پولادین خواهید شد اگر…
در درجه‌ى اول، جوان دانشجو و دانش‌آموز باید خودسازى کند. خودتان را با تربیت دینى بسازید. امور تربیتى خوب است. معلم تربیتى خوب است. گوینده‌ى تربیتى خوب است، اما آن کسى که از درون خود، موعظه کننده و تربیت کننده‌اى نداشته باشد، -واعظٌ مِنْ نَفْسِهِ- این تربیت‌ها به کارش نمى‌آید. خودتان را بسازید، با نفس مبارزه کنید، اجراى حکم الهى را در محدوده‌ى شخص خودتان بزرگ بشمارید و به نماز، به توجه به خدا، به دعا و به توکل اهمیت بدهید. این شما را پولادین خواهد کرد.
دیدار با گروهى از دانشجویان و دانش‌آموزان ۱۵/۸/۱۳۷۰

۵٫ خاک‌ریزهاتان را محکم کنید
مراقب باشید. مواظب باشید و خاک‌ریزهایتان را محکم کنید تا دشمن نتواند در سنگرهاى شما نفوذ کند. با این روحیه‌ى ایمانى و استوار است که مى‌توانید شاخ استعمار را بشکنید و اسلحه را از دستش بگیرید تا ملتتان بتواند نفسى بکشد، تا بتوانید کشور را بسازید، تا بتوانید سطح زندگى را بالا ببرید، تا بتوانید مشکلات و گره‌هایى را که میراث سال‌های دوران استعمار و سلطه‌ی اجانب است، از بین ببرید.
در اجتماع مردم مشهد و زائران امام ‌رضا(ع) در روز عید فطر ۱۵/۰۱/۱۳۷۱

۶٫ شکستن آن بت
ما باید سعى کنیم که روح بندگی را در خودمان زنده نماییم. بندگی، یعنى تسلیم در مقابل خدا، یعنى شکستن آن بتى که در درون ماست. آن بت درونى ما -یعنى من- در خیلى جاها خودش را نشان مى‌دهد. وقتى که منفعتت به خطر بیفتد، کسى حرفت را قبول نکند، چیزى مطابق میل تو -ولو خلاف شرع- ظاهر بشود، یا سر دو راهى قرار بگیرى، -یک طرف منافع شخصى، یک طرف وظیفه و تکلیف- در چنین تنگناها و بزن‌گاه‌هایى، آن منِِ درونى انسان سر بلند مى‌کند و خودش را نشان مى‌دهد.
اگر ما بتوانیم این من درونى، این هواى نفس، این فرعون باطنى، این شیطانى را که در درون ماست، مهار کنیم، یا اقلاً قدرى مهار کنیم، همه‌ى امور اصلاح خواهد شد. قبل از هرچیز، خود ما آدم خواهیم شد و به فلاح خواهیم رسید. ماه رمضان، مقدمه‌ى این است. روزه، نماز باتوجه، انفاقات، حتّى جهاد فى‌سبیل‌اللَّه، براى رسیدن به چنین دنیایى است که مردم بنده‌ى خدا باشند.
دیدار با اقشار مختلف مردم در آخرین روز ماه رمضان ۲۶/۲/۱۳۶۹

۷٫ حتی بند کفش
چیزى را که خدا مى‌دهد، قبلاً باید از خدا بخواهیم. چرا بخواهیم؟ یکى از عللِ این‌ که گفته‌اند حاجات کوچک را هم از خدا بخواهید، این است که به حوائج و عجز و حقارت و تهی‌دستى خودمان توجّه پیدا کنیم تا ببینیم که چقدر تهی‌دستیم. اگر خداى متعال کمک نکند، امکان ندهد، نیرو ندهد، فکر ندهد، ابتکار ندهد و وسایل را جور نیاورد، همان بندِ کفش هم به دست ما نخواهد رسید. اگر شما به قصد خریدنِ بند کفش از خانه بیرون آمدید، در راه جیبتان را زدند یا پولتان گم شد و یا مغازه‌ى مورد نظر بسته بود و یا در بین راه، حادثه‌ى مهمّى پیش آمد که مجبور شدید برگردید، بند کفش گیرتان نیامده است. بنابراین، هر چیز را از خدا بخواهید؛ حتّى بند کفش را، حتّى کوچک‌ترین اشیاء را و حتّى قوت روزانه‌ى خود را. بگذارید این منِ دروغینِ عظمت‌یافته در سینه‌ى ما -که مى‌گوییم «من» و خیال مى‌کنیم مجمع نیروها ما هستیم- بشکند. این «من» انسان‌ها را بی‌چاره مى‌کند.
خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران ۲۸/۱۱/۱۳۷۳

۸٫ موانع درونی
راه براى ما روشن است، موانع راه هم براى ملت ایران روشن است. باید این موانع را بردارید؛ هم موانع درونى و هم موانع بیرونى را. موانع درونى را باید با تضرع به درگاه پروردگار، با دعا، با توجه، با تربیت و تهذیب نفس، با تقویت اخلاق، با عبادت و با توسل، از پیش پا بردارید. اگر دل ما سالم نباشد، نمى‌توانیم دنیاى سالمى درست کنیم. اگر در درون خودمان معیوب باشیم، نمى‌توانیم عیب جامعه و جهان را برطرف کنیم. ملت ایران بار سنگینى بردوش دارد و باید آن را به منزل برساند. باید دنیایى بسازد که هم براى خودش شیرین باشد و هم براى جوامع دیگر. شما مى‌توانید چنین کارى بکنید؛ اما شرطش این است که هر یک از ما، درصدد تهذیب نفس خودمان باشیم. نماز با توجه، انس با قرآن، دعا و توسل، تضرّع، روزه‌ى ماه رمضان و عبادات نیمه‌شب، مخصوصاً براى جوانان که تأثیرپذیری‌شان زیاد است، مى‌تواند مهذِّب نفس باشد.
روز عید فطر در اجتماع مردم مشهد و زائران امام ‌رضا(ع) ۱۵/۰۱/۱۳۷۱

۹٫ یک‌ساعت برای خودتان
دعا کنید. نافله بخوانید. توجه پیدا کنید. متذکر باشید. در شبانه‌روز یک ساعت را براى خودتان و خداى خودتان قرار بدهید. از کارها و اشتغالات گوناگون خودتان را بیرون بکشید. با خدا و با اولیاى خدا و با ولى‌عصر عجل‌الله‌ تعالى‌ فرجه و ارواحنافداه، مأنوس بشوید. با قرآن مأنوس باشید و در آن تدبر بکنید.
دیدار با مسؤولان و کارگزاران نظام ۲۳/۵/۱۳۷۰

۱۰٫ مسجد پایگاه
با امام جماعت مسجد، با عبادت‌کنندگان مسجد و با مؤمنینى که در مسجدند، برادرانه صمیمى باشید و آن را حفظ و بیشتر کنید. اول وقت، نماز را به جماعت، پشت سر پیش‌نماز هر مسجدى که در آن هستید، بخوانید. در مراسم دینى مسجد و تبلیغات آن شرکت کنید. در مراسم دعا و قرآن و مراسم مذهبى شرکت کنید. [...] براى مسجد، جاذبه درست کنید.
دیدار فرماندهان بسیج سراسر کشور ۲۷/۸/۱۳۷۱

۱۱٫ مثل آینه
من بارها گفته‌ام، باز هم مى‌گویم؛ ما تلاوت برجسته‌ى قرآن را در این کشور دنبال مى‌کنیم، براى این‌ که اُنس با قرآن و تلاوت قرآن در بین مردم عمومیت پیدا کند. عزیزان من! باید با قرآن اُنس پیدا کنید. زبان ما، زبان قرآن نیست. مى‌توانیم به ترجمه‌ى قرآن مراجعه کنیم، اما عمق‌یابى مضامین قرآنى فقط با مراجعه‌ى به ترجمه نمى‌شود؛ کما این‌ که با خواندن متن قرآن هم براى کسانى که مى‌فهمند، همیشه به دست نمى‌آید. با تدبّر به دست مى‌آید. با عمق‌یابى به دست مى‌آید. با قرآن باید مثل آینه مواجه شد؛ پاکیزه، براق و بى‌زنگار، تا قرآن در دل ما منعکس شود. قرآن باید در جان ما انعکاس پیدا کند.
دیدار قاریان قرآن کریم ۱۴/۰۷/۱۳۸۴

۱۲٫ هر روز و هر روز
قرآن خواندن هر روز را فراموش نکنید. هر روز حتماً قرآن بخوانید. هر مقدارى مى‌توانید. آن‌هایى که ترجمه‌ى قرآن را مى‌فهمند، با تدبّر به ترجمه نگاه کنند. آن‌هایى که ترجمه‌ى قرآن را نمى‌فهمند، یک قرآن مترجم خوب -که الحمدلله زیاد هم داریم- کنار دستشان بگذارند و به ترجمه‌ى آن نگاه کنند. ممکن است ده دقیقه صرف وقت کنید و یک صفحه یا دو صفحه بخوانید، اما هر روز بخوانید. این را یک سیره‌ى قطعى براى خودتان قرار دهید. علامت بگذارید، فردا از دنباله‌اش بخوانید.
دیدار اعضاى هیأت دولت ۸/۶/۱۳۸۴

۱۳٫ بگذارید در ذهنتان حک شود
تلاوت قرآن یک فضیلت بزرگ و یک ثواب است، اما این تلاوت وسیله‌اى براى رسیدن به معرفت است. این قرآن یک اقیانوس عظیم است. هر چه بیشتر جلو بروید، تشنه‌تر مى‌شوید و علاقه‌مندتر مى‌شوید و دل شما روشن‌تر مى‌شود. در قرآن باید تدبّر کرد. من باز هم از شما جوانان خواهش مى‌کنم که با معانى قرآن انس پیدا کنید و ترجمه‌ى قرآن را بفهمید. من بارها این را از جوانان خواسته‌ام و بسیارى هم اقدام کرده‌اند. قرآن را که هر روز تلاوت مى‌کنید، هرچه تلاوت کردید، ترجمه‌ى آن را هم نگاه کنید. بگذارید این مفاهیم در ذهن جوان شما حک شود. در آن صورت فرصت تدبّر پیدا خواهید کرد.
مراسم اختتامیه‌ى مسابقات حفظ و قرائت قرآن کریم ۰۹/۰۸/۱۳۷۹

۱۴٫ هنوز فاصله داریم
قرآن کتاب نور، کتاب معرفت، کتاب نجات، کتاب سلامت، کتاب رشد و تعالى و کتاب قرب به خداست. ما این خصوصیات را چه وقت از قرآن به دست مى‌آوریم برادران عزیز؟ همین که قرآن را در جیبمان بگذاریم، کافى است؟ این ‌که در هنگام سفر، از زیر قرآن رد شویم، کافى است؟ این‌ک ه ما در جلسه‌ى تلاوت قرآن شرکت کنیم، کافى است؟ این ‌که حتى قرآن را با صداى خوش تلاوت کنیم یا تلاوت خوش را بشنویم و از آن لذّت ببریم، کافى است؟ نه؛ چیز دیگرى لازم دارد. آن چیست؟ آن تدبّر در قرآن است. باید در قرآن تدبّر کرد. خودِ قرآن در موارد متعدد از ما مى‌خواهد که تدبّر کنیم. عزیزان من! اگر ما یاد گرفتیم که با قرآن به ‌صورت تدبّر اُنس پیدا کنیم، همه‌ى خصوصیاتى که گفتیم، حاصل خواهد شد. ما هنوز خیلى فاصله داریم، پس باید پیش برویم.
مراسم اختتامیه‌ى مسابقات قرائت قرآن ۱۴/۱۰/۱۳۷۳

۱۵٫ حضور قرآن در ذهن
شما جوانان و نوجوانانى که قرآن را فرامى‌گیرید، این را بدانید که یک ذخیره‌ى مادام‌العمر براى اندیشیدن و فکر کردن را براى خودتان فراهم مى‌کنید. این چیز بسیار باارزشى است. ممکن است در سنین جوانى، معانى و معارف عمیقى را از آیات قرآن استنباط نکنید و نتوانید درست بفهمید -فقط چیزهاى سطحى و اندکى از معارف را بفهمید- اما به موازات بالا رفتنِ سطح معلومات و پیش‌رفت علمى، از آیات قرآن ‌که در حافظه و ذهن شما قرار دارد، بیشتر استفاده مى‌کنید. حضور قرآن در ذهن انسان، نعمت بسیار بزرگى است.
فرق است بین کسى که براى مطلبى، بارها آیات قرآن و فهرست‌هاى قرآنى را جست‌وجو مى‌کند تا ببیند در این‌باره آیه‌اى وجود دارد یا نه، با آن کسى که آیات قرآن در ذهن و دل و جلوِ چشم اوست و نگاه مى‌کند و آن‌چه را که در هر بخشى از معارف اسلامى به آن نیاز دارد، از قرآن استنباط و استخراج مى‌کند و روى آن فکر و تأمّل مى‌کند و از آن استفاده مى‌برد. اُنس با قرآن در دوران کودکى و نوجوانى، تا دوران جوانى، یک نعمت بسیار بزرگ است.
دیدار جمعى از حافظان و قاریان قرآن نونهال و نوجوان کشور ۲۸/۰۶/۱۳۸۰

۱۶٫ بدترین درد
برادران غفلت نکنیم. بزرگ‌ترین عذاب خدا بر یک ملت این است که آن ملت غافل بشوند. بدترین درد براى یک جامعه، غفلت آن جامعه است. از خدا غافل نشویم. در دل و جان ما و در یکایک تصمیم‌گیری‌ها و حرکات ما، کار ادارى، کار سیاسى، کار نظامى، کار مدیریت، وقت پول خرج‌کردن، وقت اعتبار تخصیص‌دادن، وقت قانون گذراندن، وقت قضاوت کردن، در تمام مراحل باید خدا به یاد ما باشد. ما باید براى خدا کار کنیم. این‌طورى این جامعه پیش خواهد رفت.
در دیدار اعضاى هیأت دولت ۸/۶/۱۳۸۴

۱۷٫ پایان جوشش انقلابی
وقتى نماز جماعت مى‌خوانید، نماز شما باید هم‌راه با توجه به پروردگار و خشوع در مقابل او باشد. وقتى اعتکاف مى‌کنید، وقتى روزه مى‌گیرید، وقتى اجتماعات مذهبى تشکیل مى‌دهید، باید هم‌راه با توجه به خداى متعال و هم‌راه با اخلاص باشد. کلید موفقیت این‌هاست. اگر این نباشد، همان چیزى بر سر انسان خواهد آمد که دیدید بر سر عده‌اى آمد. عده‌اى در اول انقلاب خیلى تند و داغ و پُرشور بودند، اما متأسفانه فکر دینى آن‌ها عمق نداشت؛ با اولین باد سردى که از طرف تبلیغات دشمنان آمد، برگ و بار انقلابیشان ریخت و جوشش انقلابیشان تمام شد. بعضى‌ها صدوهشتاد درجه این طرف غلتیدند. [...] این به ‌خاطرِ نداشتن عمق است. به این دلیل است که ریشه‌ى اعتقادى و فکرى وجود ندارد.
دیدار دانشجویان و استادان دانشگاه‌هاى استان کرمان ۱۹/۲/۱۳۸۴
   
۱۸٫ همه می‌توانند
همه‌ى مردم و بالخصوص جوانان عزیز، این ارتباطى را که به برکت این روزهاى مبارک و شب‌هاى نورانى با خداى متعال پیدا کرده‌اند، نگذارند قطع شود. این رابطه‌ى با خدا را حفظ کنید. وسیله‌ى حفظ این رابطه هم در اختیار همه هست. اگر همین نماز پنج‌گانه، با توجه، با حضور قلب و با این توجه که در مقابل خدا ایستاده‌ایم، خوانده شود، بهترین رابطه است و روزبه‌روز دل شما را نورانى‌تر خواهد کرد. آن جوان‌هایى که شب‌هاى قدر در مساجد، حسینیه‌ها و حرم‌هاى مطهر گرد هم آمدند، گریه کردند، دعا خواندند، قرآن سر گرفتند، احیاء گرفتند و دل‌هایشان را با نور محبت الهى نورانى کردند، این رابطه را حفظ کنند که از آن بهره‌مند خواهند شد. إن‌شاءاللَّه در طول زمان، در سال‌هاى دیگر، روزبه‌روز این رابطه بیشتر خواهد شد. انسان از این راه هست که به کمال مطلوب و غایت خلقت خود، دست خواهد یافت. موفقیت در همه‌ى میدان‌هاى زندگى هم به همین وابسته است.
خطبه‌هاى نماز عید سعید فطر ۲/۸/۱۳۸۵

۱۹٫ بالاترین خطر
اگر بخواهیم استغفار- این نعمت الهى- را به دست بیاوریم، دو خصلت را باید از خودمان دور کنیم، یکى غفلت و دیگرى غرور. غفلت، یعنى انسان به‌کلّى متوجّه و متنبّه نباشد که گناهى از او سر مى‌زند. مثل بعضى از مردم [...] بعضى از این افراد غافل، اصلاً به ثواب و عِقاب عقیده‌اى ندارند. بعضى به ثواب و عقاب هم عقیده دارند، اما غرق در غفلتند و اصلاً ملتفت نیستند که چه کار مى‌کنند. اگر این را در زندگى روزمرّه‌ى خودمان قدرى ریز کنیم، خواهیم دید که بعضى از حالات زندگى ما شبیه حالات غافلان است. غفلت، دشمنى بسیار عجیب و خطر بزرگى است. شاید واقعاً براى انسان هیچ خطرى بالاتر و هیچ دشمنى بزرگ‌تر از غفلت نباشد. [...] در اصطلاحات قرآنى، آن چیزى که نقطه‌ى مقابل این غفلت است، تقواست. تقوا، یعنى به‌هوش بودن و دائم مراقب خود بودن.
خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران ۲۸/۱۰/۱۳۷۵

۲۰٫ بازگشت به خدا
لازم نیست که اگر انسان مى‌خواهد احساس گناه کند، حتماً بایستى سال‌هاى متمادى غرق در گناه شده باشد. نخیر؛ یک گناه هم یک گناه است. نباید گناه را کوچک دانست. در روایات باب «استحقار الذّنوب» داریم که حقیر شمردن گناهان را مذمّت کرده‌اند. علت این ‌که خداى متعال مى‌فرماید «مى‌آمرزیم»، این است که بازگشت به خدا، خیلى مهم است؛ نه این ‌که گناه، کم و کوچک است. گناه، عمل بسیار خطرناکى است، منتها بازگشت و توجّه به خدا و ذکر او، این قدر اهمیت دارد که اگر کسى این را صادقانه و درست و حقیقى انجام دهد، آن وقت آن بیمارى صعب‌العلاج از بین مى‌رود.
خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران ۲۸/۱۰/۱۳۷۵

 

منبع:موسسه تنظیم و نشر آثار مقام معظم رهبری

 

  • بی نشان
۰۶
بهمن
۹۲

انسان برای راحتی برای دنیا خلق نشده است

در روایتی از زین العابدین(ع) منقول است که حضرت فرمودند: «مَنْ طَلَبَ الْغِنَى وَ الْاَمْوَالَ وَ السَّعَةَ فِی الدُّنْیَا»، کسانی‏ که در دنیا به دنبال مال اندوزی و تکثیر اموال و مسأله گشایش در امور مالی زندگی‏شان هستند، این‏ها دنبال چه هستند؟ دنبال راحتی هستند، «فَإِنَّمَا یَطْلُبُ ذَلِکَ لِلرَّاحَةِ»، خیال می‏کنند هر چه ثروتشان بیشتر و زندگی‏شان وسیع‏تر شود، راحتی‏شان بیشتر تأمین می‏شود.

بعد حضرت می‌فرماید: در حالی که دارند اشتباه می‏کنند، «فَإِنَّمَا یَطْلُبُ ذَلِکَ لِلرَّاحَة»،ِ اما «وَ الرَّاحَةُ لَمْ تُخْلَقْ فِی الدُّنْیَا وَ لَا لِاَهْلِ الدُّنْیَا»، حضرت می‏فرمایند: در دنیا، برای اهل دنیا راحتی خلق نشده است، این جمله ظرافتی دارد. حضرت می‏فرمایند: برای اهل دنیا راحتی خلق نشده، این روایت را خوب دقت کنید، روایت ظریفی است. «وَ الرَّاحَةُ لَمْ تُخْلَقْ فِی الدُّنْیَا وَ لَا لِاَهْلِ الدُّنْیَا إِنَّمَا خُلِقَتِ»، این است و جز این نیست که «خُلِقَتِ الرَّاحَةُ فِی الْجَنَّةِ وَ لِاَهْلِ الْجَنَّةِ»، راحتی در بهشت و برای اهل بهشت خلق شده است.

این تعبیر حضرت اشاره به این معنا است: این‏ را بدانید! کسانی که برای راحتی در دنیا به دنبال دنیا هستند، به راحتی در دنیا نمی‏رسند. اما کسانی که در دنیا برای راحتی در دنیا نمی‏دوند بلکه برای راحتی آخرت می‏دوند‏، چه بسا اینها در دنیا هم به راحتی می‏رسند. ظرافت‏های این روایت، خیلی زیباست.

میوه عدم تعلق به امور مادی چیست؟


در روایتی دیگر که گویای همین مطلب است از امیرالمؤمنین(ع) منقول است که حضرت فرمودند: «ثَمَرَةُ الزُّهدِ الرَّاحَةُ». میوه عدم تعلق به امور مادی، میوه دنبال دنیا ندویدن و به آن دل نبستن، این است که در همین دنیا برایشان راحتی می‏ آورد. پس این را بدان! اگر در دنیا برای تأمین راحتی آخرتت تلاش کردی، در دنیا هم تاحدی راحتی نصیبت تو می‏شود، ولی اگر به خاطر راحتی دنیا اینجا دویدی، بدان که به این راحتی‏ات نمی‏رسی. اشتباه در همین است. لذا در روایات دارد که راحتی در بهشت و برای اهل بهشت است.

بنابراین آنهایی که در دنیا اهل بهشت هستند و برای راحتی در بهشت می‏دوند‏، اینها هم در بهشت و هم در اینجا به راحتی می‏رسند و آنهایی که برای آخرت تلاش می‏کنند، در دنیا هم راحت‏ تر از کسانی هستند که به دنبال راحتی در دنیا می باشند. البته من چند روایت در ذهنم هست که نمی‏خواهم بخوانم. حتی در روایت دیگری از علی(ع) هست که حتی بر اثر زهد به راحتی عظمی در همین دنیا می‏رسد و روحش راحت می‌شود. (1)


کسی که خدا به او اعتنا نمی‌کند

 

یکی از راه‏کارهایی که در جهت تصحیح بینش انسان پیرامون امور مادّی- علاوه بر دعا- توصیه می‏گردد، این است که انسان اثرات سوء زیاده‎طلبی در امور مادی را ببیند و اگر به این آثار سوء دقت کند، بی‏گمان از این زیاده ‏خواهی‏ ها گریزان می‏شود و در نتیجه به ‎طرف مقابل که درخواست کفاف است روی می‏ آورد.


روایات بسیاری پیرامون دو موضوع آثار سوء مترتب بر دنیاخواهی که زیاده‏طلبی را به همراه دارد‏ـ و تعلقات قلبی نسبت به دنیا و اصالت قائل شدن برای دنیا وارد شده است. روایتی از پیغمبر اکرم (ص) نقل شده که حضرت فرمودند: «مَن أصبَحَ وَ الدُّنیَا أکبَرُ هَمِّهِ فَلَیسَ مِنَ اللهِ فِی شَی‏ءٍ»؛ کسی که شب را به روز آورد، در حالی‏ که بیشترین و بزرگ‎ترین هدفش دنیا باشد، خدا به او اعتنا نمی‎کند. خدا به کسی اعتنا می‎کند که خدا را بزرگ‏تر ببیند، نه درهم و دینار را. اگر خدا را بزرگ‎ترین هدف دانستی، آن‎وقت خدا به تو اعتنا می‎کند؛ ولی اگر بزرگ‎ترین هدفت پول باشد، خدا به تو اعتنایی نمی‎کند.


مشکلات کسی که به دنیا تعلق قلبی پیدا می‌کند


حضرت در ادامه می‏فرمایند: «وَ ألزَمَ قَلبَه أربَعُ خِصَالٍ»؛ چنین فردی دلش به چهار خصلت گره خواهد خورد؛ «هَمّاً لَا یَنقَطِعُ عَنهُ أبَداً وَ شُغلاً لَا یَنفَرِجُ مِنهُ أبداً وَ فَقراً لَا یَبلُغُ غِنَاهُ أبَداً وَ أمَلاً لَا یَبلُغُ مُنتَهَاهُ أبَداً». اوّل آن‏که همیشه اندوهگین است؛ دوم آن‏که هیچ‏گاه از گرفتاری‏ اش خلاص نمی‏شود؛ سوم آن‏که همیشه احساس کمبود می‎کند و این احساس هیچ‏گاه از او جدا نمی‎شود؛ چهارم آن‏که هیچ‏گاه به امید و آرزوی دنیوی‏ اش هم نخواهد رسید.


روایت دیگری را ابن ابی‏ یعفور از امام صادق(صلوات‎الله‎ علیه) نقل می‎کند که حضرت فرمودند: «مَنْ تعلق قَلْبُهُ بِالدُّنْیَا تعلق مِنْهَا بِثَلَاثِ خِصَالٍ هَمٍّ لَا یَفْنَى وَ أَمَلٍ لَا یُدْرَکُ وَ رَجَاءٍ لَا یُنَالُ»؛ کسی که به دنیا تعلق قلبی پیدا کند، قلبش به سه امر گره می‎خورد: اول، غصه‎ای که بی‏ زوال است؛ دوم، آرزویی که به آن نمی‎رسد؛ سوم، امیدی که به آن نائل نمی‎شود. هدف انسان در قلب انسان جای می‏گیرد.


در روایت اول، صحبت از «همّ» بود و در روایت دوم، از «قلب» و تعلق قلبی صحبت شد؛ آیا این دو مسئله با یکدیگر فرق دارند؟ نخیر، اگر چیزی هدف من شود، از دل من هم جدا نمی‏شود. وقتی بزرگ‎ترین هدف من دنیا باشد، دل من با دنیا گره می‏خورد. گره خوردن دل با دنیا به این خاطر است که دنیا بزرگ‏ترین هدف من شده است. کسی که همیشه غصه ‏دار است چون به هدفش نرسیده است، همیشه گرفتار است و احساس کمبود می‎کند. کسی که مبتلا به این درد است، از آن‏چه که در اختیارش هست نمی‏تواند استفاده کند. بدبخت‎تر از چنین فردی در عالم وجود ندارد.

 

آخرین پیامبری که به بهشت می‏رود


حضرت سلیمان (ع) خَدَم و حَشَم بسیاری داشت، اما قلبش تعلقی به دنیا نداشت. در روایت آمده است که حضرت سلیمان(سلام‎الله‎‎ علیه) سلطنت و حکومت در اختیارش بود و با این‏که به این دنیا تعلق نداشت، ولی خداوند در یک ‎مورد حظ او را کم می‎کند. امام صادق (ع) می‏فرمایند: «آخِرُ نَبِیٍّ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ سُلَیْمَانُ بْنُ دَاوُدَ وَ ذَلِکَ لِمَا أُعْطِیَ فِی الدُّنْیَا»؛ آخرین پیغمبری که به بهشت می‎رود، سلیمان بن‏داود است؛ به خاطر خَدَم و حَشَمی که داشت.


در این‏جا بحث تعلق قلبی است و مردم به طور غالب این‎گونه هستند که اُنسشان با دنیا موجب تعلق قلبی ایشان نسبت به دنیا می‎گردد؛ هرچه اُنس بیشتر شود، تعلق بیشتر می‎شود. یکی از آثار سوئی که انسان باید در دعاهایش در نظر بگیرد، مسئله تعلق قلبی است.


در امور مادی به پایین‌تر از خود نگاه کنید


مسئله دیگری که در معارف ما مطرح شده، این است که می‎گویند در امور مادی به کسانی نگاه کنید که پایین‏تر از شما هستند؛ چرا که اگر انسان به زندگی کسی که پایین‏تر از او قرار دارد نگاه کند، هیچ‎گاه حس زیاده ‏طلبی در او زنده نمی‎شود؛ بلکه حس قناعت در او زنده می‏گردد. اگر انسان در امور دنیایی و مادی به مافوق خود نگاه کند، حس زیاده ‏طلبی در او زنده می‎شود.

خداوند در قرآن کریم می‏فرماید: «وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقى‏»؛ و مبادا که به خاطر دنیا چشمت به همسران ایشان باشد؛ زیرا روزیِ پروردگارت بهترین روزی و همیشگی‏ است.

در ذیل این آیه روایتی از امام باقر (ع) نقل شده که حضرت فرمودند: «إِیَّاکَ أَنْ تُطْمِحَ بَصَرَکَ إِلَى مَنْ فَوْقَکَ»؛ بپرهیز از این‏که نگاهت را به کسی بیفکنی که از نظر امور مادی برتر از تو است. «فَکَفَى بِمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَبِیِّهِ فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ وَ قَالَ وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا». همین آیه‏ای که خطاب به پیغمبر نازل شده، برای تو کافی است.


توصیه پیامبر اکرم (ص) به ابوذر


پیغمبر اکرم(صلّی‏ الله‏ علیه‏ وآله‏ و سلّم) می‏فرمایند: «طُوبَى لِمَنْ هُدِیَ لِلْإِسْلَامِ وَ کَانَ عَیْشُهُ کَفَافاً وَ قَنِعَ»؛ خوشا به حال کسی که از لحاظ معنوی به اسلام راهنمایی شده و از نظر مادی نیز معیشتی به مقدار کفاف دارد و به آن قانع شده است.


روایت مفصلی در بحارالانوار آمده است که ابوذر از پیغمبر اکرم(صلّی‏ الله‏ علیه‏ وآله‏ و سلّم) تقاضا می‎کند که حضرت به او سفارشی بفرمایند؛ پیغمبر می‏فرمایند: «انْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ تَحْتَکَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقَکَ»؛ از نظر مادی به کسی نگاه کن که پایین‏تر از تو است و به مافوقت نگاه نکن. اگر به پایین‏تر از خود نگاه کنی، جنبه سازندگی دارد و اگر به مافوق خود نگاه کنی، نقش تخریبی و سوء اثر دارد. لذا این یکی از راه‎هایی است که جهت پدید آمدن بینش کفاف‏خواهی در انسان توصیه می‌شود. (2)
پی‌نوشت‌ها:
1. سایت شفقنا: پایگاه بین‌المللی همکاری‌های خبری شیعه.
2. موسسه پژوهشی فرهنگی مصابیح الهدی، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی.

  • بی نشان
۰۶
بهمن
۹۲
حوصله و دقت در تحصیل

« اگر دقت و حوصله در مطالعه باشد، مطالب ارزنده ای نصیب انسان می شود که با تعجیل و سرعت دادن به مطالعه حاصل نخواهد شد. البته حضور در محضر استاد و نشستن پای درس، خود موضوعیت دارد؛ چرا که نشستن، صحبت کردن، کیفیت نگاه و وارد و خارج شدن استاد، همه و همه، در فهم مطالب درسی و سازندگی روحی و اخلاقی تأثیر بسیاری دارد، همه حرکات استاد مهذب در انسان تأثیر می گذارد.
بنده در نوجوانی، با نشاط فراوان، حدود شانزده ساعت کار علمی و فکری داشتم و مجهولات و نقاط ابهام درسهایم را به این طریق حل می کردم. نشاط درسی برای تحصیل انسان بسیار مفید و ضروری است. انسانی که با نشاط است، خوابش کم، اتلاف وقتش کم و صحبتهای غیر ضروری اش کمتر است؛ تمام همتش درس است و تحصیل. »


تفکر و روشنایی باطنی

« در وجود انسان یک منبع سرشار از نور و علم و معرفت است که دسترسی به آن ممکن نیست؛ مگر با ریاضاتی مشروع که مهمترین آنها پرهیز از گناه و لقمه حرام است. این صفت نیکو در صورتی برای انسان پدید می آید که دوره ای پی در پی و متوالی از تفکر در زمینه ای گوناگون را بگذراند.
آن گاه است که چشم انسان به آن سرچشمه باز می شود و قلب آدمی نورانی می گردد. پس از رسیدن به مرتبه تفکر، عالم هستی، کتاب درسی انسان می شود. با مطالعه بیشتر و دقت فراوانتر، نورافشانی زیادتر می شود. تا این که پس از چندین سال، بینایی چشم، روشنایی دل و نورانیت درونی، نصیب آدمی می شود.
و در پی آن است که همه معارف اسلام را آن طور که هست، درمی یابد و «وجدان» می کند. آنچه حق است می یابد و طهارت درون و باطن همراه او می شود. فکر جریان یافته، محصولات ارزنده ای به عالم وجود تقدیم می کند. بسیاری از ابتکارات، خلاقیتها و نوآوری ها در پی این حالت نصیب انسان می گردد. »

ایشان می فرمودند :
« بنده چهار سال مدام مشغول تفکر بودم؛ تا این که دریچه ای به رویم باز شد و در موضوعی ده سال به فکر و تعمق اشتغال داشتم و سرانجام به نتیجه رسیدم. اگر تفکر در زندگی انسان باشد، عبادات انسان عمق بیشتری می یابد و حال معنوی بهتری خواهد داشت.
فکر است که بیداری صبحگاهی آدمی را عظمت می بخشد و به تهجد و عبادات او بها می دهد. باید قبل از اذان صبح بیدار شویم و مدتی فکر کنیم، تا آثار معجزه آسای تفکر را دریابیم. اگر جای خلوت و مکانی مقدس را انتخاب کنیم، برکات بیشتری خواهد داشت. بنده اغلب جاهایی که می خواستم بروم پیاده می رفتم و راههای خلوت را انتخاب می کردم، تا بتوانم بهتر و بیشتر به فکر خود ادامه دهم.
گاهی مسیری سی کیلومتر بود، اما خسته نمی شدم؛ زیرا همیشه مشغول به تفکر و تعمق بودم.
بارها پیاده به مسجد جمکران می رفتم، تا بهتر بتوانم چیزهایی را به دست آورم و فکر کنم. باید بدانیم که فکور بودن، نقش ارزشمندی در رسیدن به مقامات معنوی دارد. بسیاری از معضلات فکری و مشکلات علمی انسان حل می شود، مسائلی همچون حاکمیت خدای متعال بر هستی، مقام و ارزش معصومین علیهم السلام و نقش آنان در جهان و عالم تکوین، عظمت قدرت الهی و ضعف خرد بشری و قدرتهای ظاهری در مقابل پرودگار متعال و … .»

  • بی نشان
۰۶
بهمن
۹۲

راوی می گوید :

«یک وقت عازم زیارت بیت الله الحرام بودم، برای عرض سلام و خداحافظی خدمت علامه رفتم و گفتم نصیحتی بفرمایید که به کارم بیاید و توشه راهم باشد. این آیه مبارکه را قرائت فرمودند:
«فاذکرونی اذکرکم:
به یاد من باشید تا من به یاد شما باشم.» (بقره/152)
علامه می افزاید:
«به یاد خدا باش تا خدا به یادت باشد، اگر خدا به یاد انسان بود، از جهل رهایی می یابد و اگر در کاری مانده است خداوند نمی گذارد عاجز شود و اگر در مشکل اخلاقی گیر کرد خدایی که دارای اسماء حسنی است و متصف به صفات عالیه، البته به یاد انسان خواهد بود.»
هنگامی که مرحوم علامه پاسخ نامه دوست خود، آیت الله مرندی را نوشته و در پاکت می گذارد و به یکی از بستگان مرحوم مرندی می دهد تا به وی برساند، آن شخص به علامه عرض می کند: آقا! مطلبی هم برای من بنویسید. علامه طباطبائی تکه کاغذی برداشته و با خط زیبای خودشان می نویسند:
«خدا را فراموش مکن!»

----------------------------------------------------------------------------------

استاد امجد می گوید:
«هرگاه از ایشان می پرسیدم: چگونه قرآن بخوانیم؟ می فرمودند :
«توجه داشته باشید که کلام الله است.»
در اینجا مناسب است به دو روایت بسیار لطیف و عمیق اشاره شود که اگر معنای ژرف و خاص «تجلی» را بدانیم و التفات داشته باشیم که کلام از متکلم جدا نیست، آن دو را جامع ترین روایت در معرفی قرآن خواهیم دانست:
1- حضرت مولی الموحدین علی(ع) می فرمایند:
«فتجلی ـ سبحانه ـ لهم فی کتابه من غیر أن یکونوا رأوه بما أراهم من قدرته:
پس خداوند سبحان، در کتابش (قرآن) بر بندگان، بی آن که (بتوانند) او را ببینند، تجلی کرد به آنچه از توانایی اش به آنان نشان داد.»
2- حضرت صادق(ع) فرمودند:
«(والله) لقد تجلی الله لخلقه فی کلامه ولکنهم لایبصرون:
(به خدا قسم که) خداوند در سخن خویش (قرآن) بر آفریدگان خود تجلی کرده، اما آنان او را نمی بینند (و توجه ندارند.)»

----------------------------------------------------------------------------------

علامه می فرمود:
«ما هر چه داریم از اهل بیت پیامبر(ع) داریم... ما همه آبروی خود را از محمد و آل محمد(ع) کسب کرده ایم.»
مراقبه و خودسازی
علامه می فرمود:
«در شب و روز زمانی را برای حسابرسی خود قرار بدهید و ببینید که این بیست و چهار ساعت چگونه بر شما گذشته، اهل محاسبه باشید، همانطور که یک بازرگان، یک کاسب، دخل و خرج خود و صادرات و واردات خود را حساب می کند، شما ببینید در شبانه روزی که بر شما گذشته چه چیزی اندوخته اید، چه گفته اید، یک یک رفتار و گفتارتان را حساب برسید، از نادرستی ها استغفار کنید و سعی کنید تکرار نشود و برای آنچه شایسته و صالح و به فرمان حاکم عقل بود خدا را شاکر باشید، تا به تدریج برای شما تخلق به اخلاق ربوبی ملکه بشود.»
آیت الله استاد حسن زاده آملی می فرماید:
یکی از کلمات قصار علامه طباطبایی، این بود که:
«ما کاری مهم تر از خودسازی نداریم.»
البته این نه به این معناست که انسان همه کارها و وظایفش را کنار بگذارد و برود یک گوشه ای مشغول خودسازی شود، بلکه خودسازی اصلی در اجتماع بودن و به وظایف خود عمل کردن و گناه نکردن است.
علامه می فرماید:
«تخم سعادت، مراقبت است. مراقبت یعنی کشیک نفس کشیدن. یعنی حریم دل را پاسبانی کردن. یعنی سر را از تصرفات شیطانی حفظ داشتن. پاسبان حرم دل بودن. این تخم سعادت را باید در مزرعه دل کاشت و بعد به اعمال صالحه و آداب و دستورات قرآنی ، این نهال سعادت را پروراند.»
اواخر عمر مبارکشان دائم می فرمودند:
«توجه! توجه!» و این، فراتر از «تذکر» و «تفکر» است.
علامه می فرمودند:
«بزرگترین (و سخت ترین) ریاضت ها، همین دینداری است.»
در روایتی از حضرت امیر(ع) هست که می فرماید:
«الشریعه ریاضه النفس:
آیین اسلام و احکام آن، ریاضت و ورزیدگی نفس می آورد.»
از خود بطلب هر آنچه خواهی!
آیت الله حسن زاده به نقل از علامه می فرمود:
«ما سرانجام هر چه را در «خارج» می جستیم، در «درون» یافتیم.»
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست از خود بطلب هر آنچه خواهی، که تویی

----------------------------------------------------------------------------------

 

حجة الاسلام محمد فاضل (تبریزی) می‌گوید:آقای شربیانی روزی علامه را به خانه خود (در تبریز) دعوت کرد و چند نفر را هم برای زیارت و استفاده از سفره معارف ایشان به منزل خود  فراخواند؛ از جمله بنده .

آن شب علامه به من فرمود: «من سی سال پیش، استخر شاگُلی (محلی با صفا و خرم در تبریز) را دیده‌ام.» سپس با ملاطفت و مزاح ادامه داد: اگر مزاحم خواب آقایان نباشم، می‌خواهم فردا بین‌الطلوعین به آنجا بروم. گفتم: صبح خدمتتان خواهم بود.

فردای آن شب، با اتومبیلم ایشان را به استخر شاگُلی می‌بردم که دیدم ایشان در ماشین، قرآنی از جیبِ خود درآورده و گفت: من عهد دارم که هر روز یک جزء از قرآن را بخوانم و الآن چهل سال است که این کار را انجام می‌دهم.

دیشب شما علما مزاحم شدید، نتوانستم بخوانم و اکنون قضا می‌کنم! هر ماه یک ختم قرآن تمام می‌شود و باز از ابتدای آن شروع می‌کنم و هر بار می‌بینم که انگار اصلاً این قرآن، آن قرآن پیشین نیست! از بس مطالب تازه‌ای از آن می‌فهمم! از خدا می‌خواهم به بنده عمر بسیاری دهد تا بسیار قرآن بخوانم و از لطایف آن بهره ببرم . نمی‌دانید من چه اندازه از قرآن لذت می‌برم و استفاده می‌کنم!

----------------------------------------------------------------------------------

حجة الاسلام صحفی می‌گوید در اواخر عمر مبارک علامه طباطبایی، از ایشان خواستم برای آرامش قلب، دستوری بفرمایند، فرمودند:

«دست را روی سینه بگذار و سه ـ چهار بار نشسته و ایستاده (یا فرمود: ایستاده و نشسته ـ که یادم نیست ـ) این آیه را بخوان:

«الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله؛ ألا بذکر الله تطمئن القلوب؛

کسانی که ایمان آورده‌اند و دل‌هایشان به یاد خدا آرام می‌گیرد، آگاه باش که با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد.» (رعد/ 28)

 

و من اثر این دستور را هم دیدم... .

----------------------------------------------------------------------------------

 

از استاد پرسیدم :

مقصود از  "وجه خداوند" چیست؟

 آنجا که مى‌فرماید: "کل شى ء هالک الا وجهه" (قصص: 88)

هر چیز نابود است، بجز وجه او.

استاد فرمودند:

 خداوند سبحان مى فرماید:  "ما عندکم ینفد، و ما عند الله باق" (نحل: 96)

هر چه نزد شماست نابود مى گردد و پایان مى پذیرد، و تنها آنچه نزد اوست باقى و پایدار است .

از این آیه شریفه به ضمیمه آیه پیش استفاده مى شود که "وجه خدا" همان "ما عند الله" است.

در جاى دیگر نیز مى فرماید:  "و لاتحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا، بل احیاء عند ربهم یرزقون" (آل عمران : 169)

و هرگز کسانى را که در راه خدا کشته شده‌اند، مرده مپندار، بلکه نزده اند که نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند.

و نیز مى‌فرماید:  "و لاتقولوا لمن یقتل فى سبیل الله اموات ، بل احیاء و لکن لاتشعرون" (بقره : 154)

کسانى را که در راه خدا کشته مى شوند، مرده نخوانید، بلکه زنده اند، ولى شما نمى‌دانید.

با ضمیمه کردن این آیات به آیات پیش استفاده مى شود که "شهداء"، "وجه الله" هستند و فنا و زوال ندارند، زیرا "عند الله" و "عند ربهم" هستند، و هر چه "عندالله" است باقى و پایدار است . و ائمه علهیم السلام بالاترین شهداء هستند.
 

آیة الله امجد می‌فرماید:

«هر گاه از علامه طباطبایی می‌پرسیدم: چگونه قرآن بخوانیم؟ می‌فرمودند:

«توجه داشته باشید که کلام الله است.»

----------------------------------------------------------------------------------

  • بی نشان