انسانِ جاری

حرف هایی از جنس طلبگی

انسانِ جاری

حرف هایی از جنس طلبگی

انسانِ جاری

۴۴ مطلب با موضوع «توصیه های اخلاقی» ثبت شده است

۰۷
آذر
۹۳

حضرت آیت الله بهاالدینی (ره) :

کلمات قرآن خیلی روی حساب است، اگر کسی دعوا کند به اینکه بسیاری از جملات قرآن مناسب است یک تدوین مستقل بر یک جمله ترکیبیه شود، خیال نکنید این جزاف است یا خلاف است، اگر افکار رسانه میکند این دلیل بر این نیست که قرآن اینجور نیست، افکار رسانه میکند، شاید معنای اینکه قرآن سبعة بطون یا سبعین بطون، اینها بحسب افق ناظر و متفکر و دانشمندان تفاوت پبدا میکند، هراندازه که پیشروی بکند در مسیر الهی، استفاده اش از کتب زیادتر است و لذا تفسیری که اهل بیت(ع) دارند،علم به کتابی که اهل بیت دارند دیگران ندارند، اینقدر تفاسیر از عامه و خاصه نسبت به کتاب (قرآن) نوشته شده، حالا یا جهات ادبی است، جهات اخلاقی است ، ولکن نسبت به علمی که ائمه دارند و نسبت به کتاب اینها همه صفر است.

اینکه پیغمبر خدا (ص) فرمود ایندو را از هم جدا نکنید بی جهت نیست، نمیشود جدا کرد، یعنی اگر جدا کردی کتاب را نمیشود فهمید، شاید فلسفه هم در اسلام همین است، اسلام دعوت میکند که همه حرکت کنید، یعنی حرکت تکاملی کنید،اگر بالا بروید چیزی میفهمید، ولی در این سطح نازل که بیچاره اقتصادی، بیچاره شهواتی، بیچاره مقامی، با اینها فقط باید برایت جوجه کباب درست شود چیز دیگری خبری نیست، وقتی میتوانی به معارف اسلام آشنا شوی که در حرکت الی الله کامل بشوی، این آثار حرکت است و این حقه بازی و کلک بر نمیدارد، تبلیغات درستش نمیکند، تمام دنیا هم تبلیغ کنند که فلان آقا یک حکیم الهی است و آشنای به کتاب خداست، آدم آشنا نمیشود، فقط دستگاه خدا میتواند آدم را آشنا کند، باید از مسیرش برود و خدا همه را توفیق بدهد و همه را مؤید کند که راه استفاده را آشنا باشیم راه تکامل را حالی بشویم و از مسیر تکامل حرکت بکنیم، و بدانید فقط راه منحصر به مسیریست که انبیاء از آن مسیر رفتند،حالا ما نمیتوانیم آن کارها را بکنیم ولی ما میتوانیم یک بنده ساده بشویم، این هم خیلی قیمت دارد، از بدیها دور بشویم، به خوبیها نزدیک بشویم، اگر انشاالله دروغها را کم کردیم، تهمتها را کم کردیم، جهالتها را کم کردیم، توطئه ها را کم کردیم، توطئه تنها آمریکا نیست، شما هم توطئه میکنید، خیلی هم بدتان نیاید اگر ما حقیقتی را به شما میگوییم، ما میگوییم تا شما انشاالله توطئه نکنید، در اقتصادتان توطئه نکنید، در کارهای مذهبی تان توطئه نکنید، توطئه مخالف و مزاحم تکامل شماست، خدا انشاالله همه تان را موفق کند

  • بی نشان
۲۷
خرداد
۹۳

از همان ابتدا که حرفها در وجودم جریان گرفت ، مرا آرام کردند بدون اینکه درونم را لمس کنند و مرا از درون پر کنند. این روزها درد ما این است که نه از درون پر می شویم و نه از درون دیگران را پر می کنیم.

حرفها را می زنیم و به گمان خودمان ،پشتمان را از زیر بار مسئولیت ها خالی می کنیم در حالی که در این وادی ، عملی نکردیم و فقط خودمان را بازی دادیم .

می گفتند : تقوا یعنی از خدا بترسی و سمت گناه نروی . با خودم فکر می کردم ، مگر می شود خدایی که خالق هستی و زیبایی است ، اینقدر ترسناک باشد اما باید می پذیرفتم و عمل می کردم.

با همین حال کودکی و نوجوانی و حتی جوانی را طی کردم و هنوز این مسئله برایم گنگ بود. تا اینکه روزی به من فهماندند که تقوا یعنی در مقابل خدا ، حیا کنی .

تقوا با آن مفهوم و معنایی که از کودکی در گوشم جای گرفته بود ، تنها بخش محرمات و شاید واجباتم را در بر می گرفت اما حالا با این معنا تمام حرکات و سکناتم را در بر می گیرد .

حیا همان معنا و مفهومی بود که مرا به سمت تقوا کشید و سیری جدید در وادی بندگی من باز کرد . وقتی با این دید حرکت کردی ، می بینی در لحظه لحظه ی زندگیت ، تقوا جریان دارد.

در خوابیدن ، مراعات میکنی و حیا از زیاده روی . در خوردن ، آرام و با تأنی که او می بیند . در حرکت ، وجودت را و حرکاتت را آرام می کنی که در محضر او قدم می زنی .

در محیطی که سیر زندگیت می چرخد ، اطراف و اطرافیانت را سیر می دهی و بی تفاوت نمی گذری که او می بیند ...

این است وادی تقوا که رحمت و برکات الهی را از زمین و آسمان در زندگیت جاری می سازد "وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض"

وقتی از این وادی گذشتی ، سنگ ها را از راهت بر می دارند و راهت را هموار می کنند و رزق مادی و معنوی را در سراسر زندگیت جاری می سازند " وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب "

در وادی بلا و فتنه ها راه را نشانت می دهند و از سرگردانی و حیرانی ، نجاتت می دهند " إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا"

آنچه از گناهان در نامه ی اعمالت ثبت شده را می بخشند و تو می مانی با نامه ای مملو از حسنات و اجری بسیار بزرگ " وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُعْظِمْ لَهُ أَجْرا"

  • بی نشان
۰۷
ارديبهشت
۹۳

بسم الله الرحمن الرحیم

می گفت : عبد باش و بندگی کن . راهش هم مشخص است؛ هیچ دیده ای که مرده ، زیر دست غسال ، چگونه است ؟ هیچ حرکتی از خودش ندارد و تا غسال ، دستی به او نزند و او را به راست یا چپ ، حرکت ندهد ، حرکتی از خودش ندارد .

سعی کن خودت را مثل یک مرده در زیر فرامین الهی قرار دهی . از خودت و خواسته های نفسانیت هیچ حرکتی نداشته باش و تنها با امر و نهی های الهی حرکت کن تا به آنچه می خواهی برسی.

وقتی راه بندگی را اینگونه پیمودی ، می رسی به مقامی که « علمه الله علم ما لم یکن یعلم» راه را برایت باز می کند و تو را تا سر منزل مقصود می رساند . هیچ نیازی نیست بدنبال استاد اخلاق بگردی ؛ چرا که اگر ، تو خوب شاگردی خدا را بکنی ، خودش می شود استاد اخلاق تو .

به دانسته هایت عمل کن و در راه او حرکت کن تا علمی را در وجودت به جریان اندازد که به هیچ صورتی توان رسیدن به آن را نداری . تو خوب بندگی کن تا دستت را بگیرد و به عرش برساندت . « عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی» بنده ی من ! مرا اطاعت کن تا تو را مثل خودم بکنم.

وقتی روح و جانت با بندگی او جهت گرفت و شدی مثل یک میت در زیر دست غسال ، حرکات و افعال و حرفهایت می شود خدایی . دعایت را رد نمی کنند و در هر سراشیبی دستت را می گیرند مثل آن خار کن که از کوچه پس کوچه ها رد می شد که ناگهان صدای ناله ی مادری را شنید .

سرش را بالا گرفت که دید کودکی در حال افتادن است . مضطرب شد و با صدا و ندایی از دل گفت : یا الله . کودک بین زمین و هوا معلق شد . خار کن ، کودک را به زمین گذاشت و حرکت کرد . دور او را گرفتند و گفتند : که هستی و چه کردی که به این مقام رسیدی ؟

خار کن ، با آرامشی که از درونش جریان گرفته بود ، گفت : یک عمر ، بندگی کردم و حال یک بار از او خواستم و او رد نکرد. سیم دلت که وصل باشد و خودت را در مسیر بندگی او کنی می شوی مصداق این حدیث « من کان لله کان الله له » هر کس مال خدا باشد ، خدا هم مال اوست . 

  • بی نشان
۰۶
بهمن
۹۲

 

 

 

استفاده از فرصت ها

ای عزیز، تو ملتفت خود باش که نیز روزی مثل مایی و خودت نمی دانی آن چه روز است؛ شاید الان که مشغول قرائتی باشی، اگر تعللی کنی، فرصت از دست می رود. ای برادر من، این امور را تعویق نینداز که تعویق انداختنی نیست.

چقدر آدم های صحیح و سالم با موت ناگهانی از این دنیا رفتند و ندانیم عاقبت آنها چیست؟

پس فرصت را از دست مده و یک دم را غنیمت شمار که کار خیلی اهمیت دارد و سفر خیلی خطرناک است. دستت، از این عالم که مزرعه آخرت است، اگر کوتاه شد، دیگرکار گذشته است و اصلاح مفاسد نفس را نتوانی کرد، جز حسرت و حیرت و عذاب و مذلت نتیجه نبری. اولیای خدا آنی راحت نبودند و از فکر این سفر پر خوف و خطر بیرون نمی رفتند.

استفاده از فرصت جوانی برای غلبه بر مفاسد اخلاقی

ای عزیز برای یک خیال باطل، یک محبوبیت جزئی بندگان ضعیف، یک توجه قلبی مردم... خود را مورد سخط و غضب الهی قرار مده؛ و مفروش آن محبت های الهی، آن کرامت های غیرمتناهی، آن الطاف و مراحم ربوبیت را بر یک محوبیت پیش خلق که مورد هیچ اثری نیست و از او هیچ ثمری نبری جز ندامت و حسرت. وقتی دستت از این عالم کوتاه شد که عالم کسب است و عملت منقطع گردید، دیگر پشیمانی نتیجه ندارد و رجوع بی فایده است.

یاد خدا و نعمت های الهی

ای عزیز متذکر عظمت خدای خودت باش؛ متذکر نعمت ها و مرحمت های او شو و متذکر حضور باش و ترک کن نافرمانی او را؛ در این جنگ بزرگ بر جنود شیطان غلبه کن؛ مملکت خود را مملکت رحمانی و حقانی کن و به جای جنود شیطان محل اقامت لشگر حق تعالی نما تا آنکه خداوند تبارک و تعالی تو را توفیق دهد در مجاهده مقام دیگر و در میدان جنگ بزرگ تر که در پیش است؛ و آن جهاد با نفس است در عالم باطن و مقام دوم نفس.

ارزش اعمال و ایمان ما

ای عزیز، تمام عمر ما، که پنجاه و شصت سال است، فرض می کنیم که در آن قیام کنیم، به جمیع وظایف شرعیه و با ایمان صحیح و عمل صالح و توبه صحیحه از این دنیا برویم، آیا این مقدار اعمال و ایمان ما را چه مقدار جزاست؟

کوچک و بی ارزش شمردن اعمال

ای عزیز، این قدر لاف خدا مزن! این قدر دعوی حب خدا مکن، ای عارف، ای صوفی، ای حکیم، ای مجاهد، ای مرتاض، ای فقیه، ای مؤمن، ای مقدس، ای بیچاره های گرفتار، ای بدبخت های دچار مکاید نفس و هوای آن، ای بیچاره های گرفتار آمال و امانی و حب نفس! ـ همه بیچاره هستید، همه از خلوص و خداخواهی فرسنگ ها دورید. این قدر حسن ظن به خودتان نداشته باشید. این قدر عشوه و تدلل نکنید. از قلوب خود بپرسید ببینید خدا را می جوید یا خودخواه است؟ موحد است و یکی طلب، یا مشرک است؟ پس این عجب ها، یعنی چه؟ این قدر به عمل بالیدن چه معنی دارد؟ عملی که فرضا تمام اجزاء و شرایطش درست باشد و خالی از ریا و شرک و عجب و سایر مفسدات باشد. قیمتش رسیدن به شهوات بطن و فرج است چه قابلیتی دارد که این قدر تحویل ملائکه می دهید؟ این اعمال را باید مستور از چشم ها داشت. این اعمال از قبایح و فجایع است! باید انسان از آنها خجالت بکشد و ستر آنها باشد.

ترجیح رضایت الهی بر رضایت مخلوقات

ای عزیز، نام نیک را از خداوند بخواه. قلوب مردم را از صاحب قلب خواهش کن با تو باشد. تو کار را برای خدا بکن، خداوند علاوه بر کرامت های اخروی و نعمت های آن عالم در همین عالم هم بر تو کرامت ها می کند؛ تو را محبوب می نماید؛ موقعیت تو را در قلوب زیاد می کند؛ تو را در دنیا سربلند می نماید، ولی اگر بتوانی با مجاهده و زحمت قلب خود را از این حب هم به کلی خالص نما؛ باطن را صفا ده تا عمل از این جهت خالص شود و قلب متوجه حق گردد؛ روح بی آلایش شود؛ کدورت نفس برطرف گردد. حب و بغض مردم ضعیف، شهوت و اسم نزد بندگان ناچیز، چه فایده ای دارد. فرضا فایده داشته باشد، یک فایده ناچیز جزئی چند روزه است. ممکن است این حب عاقبت کار انسان را به ریا برساند و خدای نخواسته آدم را منکر و منافق و کافر کند؛ اگر در این عالم رسوا نشود، در آن عالم در محضر عدل ربوبی پیش بندگان صالح خدا و انبیای عظام او و ملائکه مقربین رسوا شود؛ سرافکنده گردد؛ بیچاره شود. رسوایی آن روز را نمی دانی چه رسوایی است. سرشکسته در آن محضر را خدا می داند چه ظلمت ها دنبال دارد. آن روز است که به فرموده حق تعالی کافر می گوید: «ای کاش خاک بودم» و دیگر فایده ندارد.

عزم و اراده

ای عزیز بکوش تا صاحب «عزم» و دارای اراده شوی، که خدای نخواسته اگر بی عزم از این دنیا هجرت کنی، انسان صوری بی مغزی هستی که در آن عالم به صورت انسان محشور نشوی؛ زیرا که آن عالم محل کشف باطن و ظهور سریره است. جرئت بر معاصی کم کم انسان را بی عزم می کند و این جوهر شریف را از انسان می رباید. استاد معظم ما، دام ظله می فرمودند: «بیشتر از هر چه، گوش کردن به تغنیات سلب اراده و عزم از انسان می کند.»

عزم و اصلاح امر و نفس

ای عزیز، راه حق سهل است و آسان، ولی قدری توجه می خواهد. اقدام باید کرد. با تسویف و تأخیر امر را گذراندن و بار گناه را هر روز زیاد کردن کار را سخت می کند، ولی اقدام در امر و عزم بر اصلاح امر و نفس، راه را نزدیک و کار را سهل می کند. تو تجربه کن و چندی اقدام کن، اگر نتیجه گرفتی، صحت مطلب بر تو ثابت می شود والا راه فساد باز است و دست گنهکار تو دراز.

سنجش میزان عمل خود با میزان شریعت و ولایت اهل بیت

ای عزیز، قدری از حال غفلت بیدار شو و در امر خود تفکر کن و صفحه اعمال خود را نگاه کن، بترس از آنکه اعمالی را که به خیال خودت عمل صالح است، از قبیل نماز و روزه و حج و غیر آن، خود اینها اسباب گرفتاری و ذلت شوند در آن عالم. سپس، حساب خودت را در این عالم تا فرصت داری بکش و خودت میزان اعمالت را بر پا کن و در میان شریعت و ولایت اهل بیت اعمال خود را بسنج و صحت و فساد و کمال و نقص آن را معلوم کن و آنها را جبران کن تا فرصت هست و مهلت داری. اگر در اینجا خود را محاسبه نکنی و حساب خودت را درست نکنی، در آنجا که به حسابت رسیدگی می شود و میزان اعمال برپا می شود مبتلابه معصیت های بزرگ می شوی. بترس از میزان عدل الهی و به هیچ وجه مغرور مباش و جد و جهد را از دست مده، قدری به صحیفه اعمال اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله ، که معصوم از گناه و خطا بودند مراجعه کن و تفکر در آنها کن.

توفیق خواستن از خداوند جهت ریشه کن کردن وابستگی های دنیایی

ای عزیز، اکنون که مفاسد این علقه و محبت را متذکر شدی و دانستی که انسان را این محبت دنیا به هلاکت دچار می کند، و ایمان انسان را از دست او می گیرد و دنیا و آخرت انسان را درهم و آشفته می کند. دامن همت به کمر زن و هر قدر توانی وابستگی دل را از این دنیا کم کن و ریشه محبت را سست کن و این زندگی چند روزه را ناچیز شمار و این نعمت های مشوب به نقمت و رنج و الم را حقیر دان و از خدای تعالی توفیق بخواه که تو را کمک کند و از این رنج و محنت خلاصی دهد و دل تو را مأنوس به دار کرامت خود کند.

همت بلند

ای عزیز گوش دل باز کن و دامن همت به کمر زن و به حال خود رحم کن، شاید بتوانی خود را به صورت انسان گردانی و از این عالم به صورت آدمی بیرون روی که آن وقت از اهل نجات و سعادتی.

اختیار انسان در پذیرش حق و باطل

ای عزیز، تو خود دانی، می خواهی این را بپذیر یا آن را، که خدای تعالی بی نیاز است از ما و همه مخلوقات و اخلاص ما و همه موجودات عالم.

 

  • بی نشان
۰۶
بهمن
۹۲

۱٫ گام اول
اولین و مهم‌ترین قدم خودسازى این است که انسان به خود و به اخلاق و رفتار خود با نظر انتقادى نگاه کند؛ عیوب خود را با روشنى و دقت ببیند و سعى در برطرف کردن آن‌ها داشته باشد. این از عهده‌ى خود ما برمى‌آید و این تکلیفى بر دوش ماست.
خطبه‌هاى نماز عید سعید فطر ۲۵/۹/۱۳۸۰

۲٫ بین خود و خدا
یکى از ویژگی‌ها که بسیار مهم است تا براى خودسازى به آن توجه کنیم و شاید جنبه‌ى تقدمى هم داشته باشد، «اخلاص» است. اخلاص عبارت است از کار را خالص انجام دادن و این‌ که کارى را مغشوش انجام ندهیم [...] خالص بودن عبادت و خالص بودن عمل، این است که براى خدا باشد. در بین مردم، متأسفانه خیلى رایج است که کارهاى خوب خودشان را بر زبان بیاورند و بگویند. کأنّه توجه ندارند که نباید کار نیک را به زبان آورد و گفت که ما مى‌خواهیم این کار را بکنیم یا ما این کارها را مى‌کنیم. البته برخى جاها استثناست. در جاهایى، بعضى از کارها باید در علن انجام گیرد. در روایات در باب صدقه آمده است که «صدقه‌ى سِرّ» این ثواب را دارد و «صدقه‌ى علانیة» این ثواب را. یا مثلاً عبادات گروهى، جلوى چشم مردم انجام مى‌گیرد و باید انجام گیرد و این از شعائر الهى است، اما بسیارى از عبادات یا اغلب عبادات، آن روابطى که بین خود انسان و خداست -ذکر، توجه، دعا، نافله، شب‌زنده‌دارى، سحرخیزى، احسان و کارهاى نیک- باید بین خود انسان و خدا بماند.
روز اول ماه مبارک رمضان  ۴/۱۲/۱۳۷۱

۳٫ طبیب خود باشیم
طبیب خودتان باشید. بهترین کسى که مى‌تواند بیمارى ما را تشخیص دهد، خودمان هستیم. بیاورید روى کاغذ. بنویسید «حسد». بنویسید «بخل». بنویسید «بدخواهى براى دیگران؛ وقتى کسى به خیرى مى‌رسد، ما ناراحت مى‌شویم.» بنویسید «تنبلى در کار». بنویسد «روح بدبینى به نیکان و صالحان». بنویسید «بى‌اعتنایى به وظایف». بنویسید «علاقه به خود؛ شدیداً به خودمان علاقه داریم.» ماه رمضان فرصتى است که یکى‌یکى این بیماری‌ها را تا آن‌جایى که بشود، برطرف کنیم.
روز اول ماه مبارک رمضان ۴/۱۲/۱۳۷۱

۴٫ پولادین خواهید شد اگر…
در درجه‌ى اول، جوان دانشجو و دانش‌آموز باید خودسازى کند. خودتان را با تربیت دینى بسازید. امور تربیتى خوب است. معلم تربیتى خوب است. گوینده‌ى تربیتى خوب است، اما آن کسى که از درون خود، موعظه کننده و تربیت کننده‌اى نداشته باشد، -واعظٌ مِنْ نَفْسِهِ- این تربیت‌ها به کارش نمى‌آید. خودتان را بسازید، با نفس مبارزه کنید، اجراى حکم الهى را در محدوده‌ى شخص خودتان بزرگ بشمارید و به نماز، به توجه به خدا، به دعا و به توکل اهمیت بدهید. این شما را پولادین خواهد کرد.
دیدار با گروهى از دانشجویان و دانش‌آموزان ۱۵/۸/۱۳۷۰

۵٫ خاک‌ریزهاتان را محکم کنید
مراقب باشید. مواظب باشید و خاک‌ریزهایتان را محکم کنید تا دشمن نتواند در سنگرهاى شما نفوذ کند. با این روحیه‌ى ایمانى و استوار است که مى‌توانید شاخ استعمار را بشکنید و اسلحه را از دستش بگیرید تا ملتتان بتواند نفسى بکشد، تا بتوانید کشور را بسازید، تا بتوانید سطح زندگى را بالا ببرید، تا بتوانید مشکلات و گره‌هایى را که میراث سال‌های دوران استعمار و سلطه‌ی اجانب است، از بین ببرید.
در اجتماع مردم مشهد و زائران امام ‌رضا(ع) در روز عید فطر ۱۵/۰۱/۱۳۷۱

۶٫ شکستن آن بت
ما باید سعى کنیم که روح بندگی را در خودمان زنده نماییم. بندگی، یعنى تسلیم در مقابل خدا، یعنى شکستن آن بتى که در درون ماست. آن بت درونى ما -یعنى من- در خیلى جاها خودش را نشان مى‌دهد. وقتى که منفعتت به خطر بیفتد، کسى حرفت را قبول نکند، چیزى مطابق میل تو -ولو خلاف شرع- ظاهر بشود، یا سر دو راهى قرار بگیرى، -یک طرف منافع شخصى، یک طرف وظیفه و تکلیف- در چنین تنگناها و بزن‌گاه‌هایى، آن منِِ درونى انسان سر بلند مى‌کند و خودش را نشان مى‌دهد.
اگر ما بتوانیم این من درونى، این هواى نفس، این فرعون باطنى، این شیطانى را که در درون ماست، مهار کنیم، یا اقلاً قدرى مهار کنیم، همه‌ى امور اصلاح خواهد شد. قبل از هرچیز، خود ما آدم خواهیم شد و به فلاح خواهیم رسید. ماه رمضان، مقدمه‌ى این است. روزه، نماز باتوجه، انفاقات، حتّى جهاد فى‌سبیل‌اللَّه، براى رسیدن به چنین دنیایى است که مردم بنده‌ى خدا باشند.
دیدار با اقشار مختلف مردم در آخرین روز ماه رمضان ۲۶/۲/۱۳۶۹

۷٫ حتی بند کفش
چیزى را که خدا مى‌دهد، قبلاً باید از خدا بخواهیم. چرا بخواهیم؟ یکى از عللِ این‌ که گفته‌اند حاجات کوچک را هم از خدا بخواهید، این است که به حوائج و عجز و حقارت و تهی‌دستى خودمان توجّه پیدا کنیم تا ببینیم که چقدر تهی‌دستیم. اگر خداى متعال کمک نکند، امکان ندهد، نیرو ندهد، فکر ندهد، ابتکار ندهد و وسایل را جور نیاورد، همان بندِ کفش هم به دست ما نخواهد رسید. اگر شما به قصد خریدنِ بند کفش از خانه بیرون آمدید، در راه جیبتان را زدند یا پولتان گم شد و یا مغازه‌ى مورد نظر بسته بود و یا در بین راه، حادثه‌ى مهمّى پیش آمد که مجبور شدید برگردید، بند کفش گیرتان نیامده است. بنابراین، هر چیز را از خدا بخواهید؛ حتّى بند کفش را، حتّى کوچک‌ترین اشیاء را و حتّى قوت روزانه‌ى خود را. بگذارید این منِ دروغینِ عظمت‌یافته در سینه‌ى ما -که مى‌گوییم «من» و خیال مى‌کنیم مجمع نیروها ما هستیم- بشکند. این «من» انسان‌ها را بی‌چاره مى‌کند.
خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران ۲۸/۱۱/۱۳۷۳

۸٫ موانع درونی
راه براى ما روشن است، موانع راه هم براى ملت ایران روشن است. باید این موانع را بردارید؛ هم موانع درونى و هم موانع بیرونى را. موانع درونى را باید با تضرع به درگاه پروردگار، با دعا، با توجه، با تربیت و تهذیب نفس، با تقویت اخلاق، با عبادت و با توسل، از پیش پا بردارید. اگر دل ما سالم نباشد، نمى‌توانیم دنیاى سالمى درست کنیم. اگر در درون خودمان معیوب باشیم، نمى‌توانیم عیب جامعه و جهان را برطرف کنیم. ملت ایران بار سنگینى بردوش دارد و باید آن را به منزل برساند. باید دنیایى بسازد که هم براى خودش شیرین باشد و هم براى جوامع دیگر. شما مى‌توانید چنین کارى بکنید؛ اما شرطش این است که هر یک از ما، درصدد تهذیب نفس خودمان باشیم. نماز با توجه، انس با قرآن، دعا و توسل، تضرّع، روزه‌ى ماه رمضان و عبادات نیمه‌شب، مخصوصاً براى جوانان که تأثیرپذیری‌شان زیاد است، مى‌تواند مهذِّب نفس باشد.
روز عید فطر در اجتماع مردم مشهد و زائران امام ‌رضا(ع) ۱۵/۰۱/۱۳۷۱

۹٫ یک‌ساعت برای خودتان
دعا کنید. نافله بخوانید. توجه پیدا کنید. متذکر باشید. در شبانه‌روز یک ساعت را براى خودتان و خداى خودتان قرار بدهید. از کارها و اشتغالات گوناگون خودتان را بیرون بکشید. با خدا و با اولیاى خدا و با ولى‌عصر عجل‌الله‌ تعالى‌ فرجه و ارواحنافداه، مأنوس بشوید. با قرآن مأنوس باشید و در آن تدبر بکنید.
دیدار با مسؤولان و کارگزاران نظام ۲۳/۵/۱۳۷۰

۱۰٫ مسجد پایگاه
با امام جماعت مسجد، با عبادت‌کنندگان مسجد و با مؤمنینى که در مسجدند، برادرانه صمیمى باشید و آن را حفظ و بیشتر کنید. اول وقت، نماز را به جماعت، پشت سر پیش‌نماز هر مسجدى که در آن هستید، بخوانید. در مراسم دینى مسجد و تبلیغات آن شرکت کنید. در مراسم دعا و قرآن و مراسم مذهبى شرکت کنید. [...] براى مسجد، جاذبه درست کنید.
دیدار فرماندهان بسیج سراسر کشور ۲۷/۸/۱۳۷۱

۱۱٫ مثل آینه
من بارها گفته‌ام، باز هم مى‌گویم؛ ما تلاوت برجسته‌ى قرآن را در این کشور دنبال مى‌کنیم، براى این‌ که اُنس با قرآن و تلاوت قرآن در بین مردم عمومیت پیدا کند. عزیزان من! باید با قرآن اُنس پیدا کنید. زبان ما، زبان قرآن نیست. مى‌توانیم به ترجمه‌ى قرآن مراجعه کنیم، اما عمق‌یابى مضامین قرآنى فقط با مراجعه‌ى به ترجمه نمى‌شود؛ کما این‌ که با خواندن متن قرآن هم براى کسانى که مى‌فهمند، همیشه به دست نمى‌آید. با تدبّر به دست مى‌آید. با عمق‌یابى به دست مى‌آید. با قرآن باید مثل آینه مواجه شد؛ پاکیزه، براق و بى‌زنگار، تا قرآن در دل ما منعکس شود. قرآن باید در جان ما انعکاس پیدا کند.
دیدار قاریان قرآن کریم ۱۴/۰۷/۱۳۸۴

۱۲٫ هر روز و هر روز
قرآن خواندن هر روز را فراموش نکنید. هر روز حتماً قرآن بخوانید. هر مقدارى مى‌توانید. آن‌هایى که ترجمه‌ى قرآن را مى‌فهمند، با تدبّر به ترجمه نگاه کنند. آن‌هایى که ترجمه‌ى قرآن را نمى‌فهمند، یک قرآن مترجم خوب -که الحمدلله زیاد هم داریم- کنار دستشان بگذارند و به ترجمه‌ى آن نگاه کنند. ممکن است ده دقیقه صرف وقت کنید و یک صفحه یا دو صفحه بخوانید، اما هر روز بخوانید. این را یک سیره‌ى قطعى براى خودتان قرار دهید. علامت بگذارید، فردا از دنباله‌اش بخوانید.
دیدار اعضاى هیأت دولت ۸/۶/۱۳۸۴

۱۳٫ بگذارید در ذهنتان حک شود
تلاوت قرآن یک فضیلت بزرگ و یک ثواب است، اما این تلاوت وسیله‌اى براى رسیدن به معرفت است. این قرآن یک اقیانوس عظیم است. هر چه بیشتر جلو بروید، تشنه‌تر مى‌شوید و علاقه‌مندتر مى‌شوید و دل شما روشن‌تر مى‌شود. در قرآن باید تدبّر کرد. من باز هم از شما جوانان خواهش مى‌کنم که با معانى قرآن انس پیدا کنید و ترجمه‌ى قرآن را بفهمید. من بارها این را از جوانان خواسته‌ام و بسیارى هم اقدام کرده‌اند. قرآن را که هر روز تلاوت مى‌کنید، هرچه تلاوت کردید، ترجمه‌ى آن را هم نگاه کنید. بگذارید این مفاهیم در ذهن جوان شما حک شود. در آن صورت فرصت تدبّر پیدا خواهید کرد.
مراسم اختتامیه‌ى مسابقات حفظ و قرائت قرآن کریم ۰۹/۰۸/۱۳۷۹

۱۴٫ هنوز فاصله داریم
قرآن کتاب نور، کتاب معرفت، کتاب نجات، کتاب سلامت، کتاب رشد و تعالى و کتاب قرب به خداست. ما این خصوصیات را چه وقت از قرآن به دست مى‌آوریم برادران عزیز؟ همین که قرآن را در جیبمان بگذاریم، کافى است؟ این ‌که در هنگام سفر، از زیر قرآن رد شویم، کافى است؟ این‌ک ه ما در جلسه‌ى تلاوت قرآن شرکت کنیم، کافى است؟ این ‌که حتى قرآن را با صداى خوش تلاوت کنیم یا تلاوت خوش را بشنویم و از آن لذّت ببریم، کافى است؟ نه؛ چیز دیگرى لازم دارد. آن چیست؟ آن تدبّر در قرآن است. باید در قرآن تدبّر کرد. خودِ قرآن در موارد متعدد از ما مى‌خواهد که تدبّر کنیم. عزیزان من! اگر ما یاد گرفتیم که با قرآن به ‌صورت تدبّر اُنس پیدا کنیم، همه‌ى خصوصیاتى که گفتیم، حاصل خواهد شد. ما هنوز خیلى فاصله داریم، پس باید پیش برویم.
مراسم اختتامیه‌ى مسابقات قرائت قرآن ۱۴/۱۰/۱۳۷۳

۱۵٫ حضور قرآن در ذهن
شما جوانان و نوجوانانى که قرآن را فرامى‌گیرید، این را بدانید که یک ذخیره‌ى مادام‌العمر براى اندیشیدن و فکر کردن را براى خودتان فراهم مى‌کنید. این چیز بسیار باارزشى است. ممکن است در سنین جوانى، معانى و معارف عمیقى را از آیات قرآن استنباط نکنید و نتوانید درست بفهمید -فقط چیزهاى سطحى و اندکى از معارف را بفهمید- اما به موازات بالا رفتنِ سطح معلومات و پیش‌رفت علمى، از آیات قرآن ‌که در حافظه و ذهن شما قرار دارد، بیشتر استفاده مى‌کنید. حضور قرآن در ذهن انسان، نعمت بسیار بزرگى است.
فرق است بین کسى که براى مطلبى، بارها آیات قرآن و فهرست‌هاى قرآنى را جست‌وجو مى‌کند تا ببیند در این‌باره آیه‌اى وجود دارد یا نه، با آن کسى که آیات قرآن در ذهن و دل و جلوِ چشم اوست و نگاه مى‌کند و آن‌چه را که در هر بخشى از معارف اسلامى به آن نیاز دارد، از قرآن استنباط و استخراج مى‌کند و روى آن فکر و تأمّل مى‌کند و از آن استفاده مى‌برد. اُنس با قرآن در دوران کودکى و نوجوانى، تا دوران جوانى، یک نعمت بسیار بزرگ است.
دیدار جمعى از حافظان و قاریان قرآن نونهال و نوجوان کشور ۲۸/۰۶/۱۳۸۰

۱۶٫ بدترین درد
برادران غفلت نکنیم. بزرگ‌ترین عذاب خدا بر یک ملت این است که آن ملت غافل بشوند. بدترین درد براى یک جامعه، غفلت آن جامعه است. از خدا غافل نشویم. در دل و جان ما و در یکایک تصمیم‌گیری‌ها و حرکات ما، کار ادارى، کار سیاسى، کار نظامى، کار مدیریت، وقت پول خرج‌کردن، وقت اعتبار تخصیص‌دادن، وقت قانون گذراندن، وقت قضاوت کردن، در تمام مراحل باید خدا به یاد ما باشد. ما باید براى خدا کار کنیم. این‌طورى این جامعه پیش خواهد رفت.
در دیدار اعضاى هیأت دولت ۸/۶/۱۳۸۴

۱۷٫ پایان جوشش انقلابی
وقتى نماز جماعت مى‌خوانید، نماز شما باید هم‌راه با توجه به پروردگار و خشوع در مقابل او باشد. وقتى اعتکاف مى‌کنید، وقتى روزه مى‌گیرید، وقتى اجتماعات مذهبى تشکیل مى‌دهید، باید هم‌راه با توجه به خداى متعال و هم‌راه با اخلاص باشد. کلید موفقیت این‌هاست. اگر این نباشد، همان چیزى بر سر انسان خواهد آمد که دیدید بر سر عده‌اى آمد. عده‌اى در اول انقلاب خیلى تند و داغ و پُرشور بودند، اما متأسفانه فکر دینى آن‌ها عمق نداشت؛ با اولین باد سردى که از طرف تبلیغات دشمنان آمد، برگ و بار انقلابیشان ریخت و جوشش انقلابیشان تمام شد. بعضى‌ها صدوهشتاد درجه این طرف غلتیدند. [...] این به ‌خاطرِ نداشتن عمق است. به این دلیل است که ریشه‌ى اعتقادى و فکرى وجود ندارد.
دیدار دانشجویان و استادان دانشگاه‌هاى استان کرمان ۱۹/۲/۱۳۸۴
   
۱۸٫ همه می‌توانند
همه‌ى مردم و بالخصوص جوانان عزیز، این ارتباطى را که به برکت این روزهاى مبارک و شب‌هاى نورانى با خداى متعال پیدا کرده‌اند، نگذارند قطع شود. این رابطه‌ى با خدا را حفظ کنید. وسیله‌ى حفظ این رابطه هم در اختیار همه هست. اگر همین نماز پنج‌گانه، با توجه، با حضور قلب و با این توجه که در مقابل خدا ایستاده‌ایم، خوانده شود، بهترین رابطه است و روزبه‌روز دل شما را نورانى‌تر خواهد کرد. آن جوان‌هایى که شب‌هاى قدر در مساجد، حسینیه‌ها و حرم‌هاى مطهر گرد هم آمدند، گریه کردند، دعا خواندند، قرآن سر گرفتند، احیاء گرفتند و دل‌هایشان را با نور محبت الهى نورانى کردند، این رابطه را حفظ کنند که از آن بهره‌مند خواهند شد. إن‌شاءاللَّه در طول زمان، در سال‌هاى دیگر، روزبه‌روز این رابطه بیشتر خواهد شد. انسان از این راه هست که به کمال مطلوب و غایت خلقت خود، دست خواهد یافت. موفقیت در همه‌ى میدان‌هاى زندگى هم به همین وابسته است.
خطبه‌هاى نماز عید سعید فطر ۲/۸/۱۳۸۵

۱۹٫ بالاترین خطر
اگر بخواهیم استغفار- این نعمت الهى- را به دست بیاوریم، دو خصلت را باید از خودمان دور کنیم، یکى غفلت و دیگرى غرور. غفلت، یعنى انسان به‌کلّى متوجّه و متنبّه نباشد که گناهى از او سر مى‌زند. مثل بعضى از مردم [...] بعضى از این افراد غافل، اصلاً به ثواب و عِقاب عقیده‌اى ندارند. بعضى به ثواب و عقاب هم عقیده دارند، اما غرق در غفلتند و اصلاً ملتفت نیستند که چه کار مى‌کنند. اگر این را در زندگى روزمرّه‌ى خودمان قدرى ریز کنیم، خواهیم دید که بعضى از حالات زندگى ما شبیه حالات غافلان است. غفلت، دشمنى بسیار عجیب و خطر بزرگى است. شاید واقعاً براى انسان هیچ خطرى بالاتر و هیچ دشمنى بزرگ‌تر از غفلت نباشد. [...] در اصطلاحات قرآنى، آن چیزى که نقطه‌ى مقابل این غفلت است، تقواست. تقوا، یعنى به‌هوش بودن و دائم مراقب خود بودن.
خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران ۲۸/۱۰/۱۳۷۵

۲۰٫ بازگشت به خدا
لازم نیست که اگر انسان مى‌خواهد احساس گناه کند، حتماً بایستى سال‌هاى متمادى غرق در گناه شده باشد. نخیر؛ یک گناه هم یک گناه است. نباید گناه را کوچک دانست. در روایات باب «استحقار الذّنوب» داریم که حقیر شمردن گناهان را مذمّت کرده‌اند. علت این ‌که خداى متعال مى‌فرماید «مى‌آمرزیم»، این است که بازگشت به خدا، خیلى مهم است؛ نه این ‌که گناه، کم و کوچک است. گناه، عمل بسیار خطرناکى است، منتها بازگشت و توجّه به خدا و ذکر او، این قدر اهمیت دارد که اگر کسى این را صادقانه و درست و حقیقى انجام دهد، آن وقت آن بیمارى صعب‌العلاج از بین مى‌رود.
خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران ۲۸/۱۰/۱۳۷۵

 

منبع:موسسه تنظیم و نشر آثار مقام معظم رهبری

 

  • بی نشان