انسانِ جاری

حرف هایی از جنس طلبگی

انسانِ جاری

حرف هایی از جنس طلبگی

انسانِ جاری

۱۵ مطلب با موضوع «خدا» ثبت شده است

۲۰
آبان
۹۱

بافتی و بافتی تا اینکه اندازه ی این وجود فانی ام شد.

لباسی برازنده ی وجودم که خود بارها به خوبی آن اقرار کردی ولباس التقوی ذلک خیر؛ آری زیباترین لباس زندگیم ، لباسی است که تو دوختی . لباسی که خیاطش خودت بودی .میدانم که آرامش دو گیتی را در پوشش این لباس قرار دادی.

اما ؛ الهی البستنی الخطایا ثوب مذلتی ؛ ندیدم و در خطاها غرق شدم . ندیدم و لباس تقوا را از تنم کشیدند و این خطاها بودند که لباس ذلت را بر تنم دوختند. نمی خواستم اما آمده ام تا اقرار کنم. ظلمت نفسی و تجرأت بجهلی ...

من کجا و ندای ملکوتی تو ؛ عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی ! یعنی به این وجودی که ذلتها رهایش نمی کنند اینقدر لطف داری که می خواهی در آستان خودت راهم دهی و مرا همچون خودت کنی ؟

این یعنی همه چیز ، یعنی هنوز که هنوز است به شکوفا شدنم امید داری یعنی هنوز هم امید هست تا باز گردم و تو ندای فتبارک الله احسن الخالقینرا سر دهی 


  • بی نشان
۲۰
آبان
۹۱

فأعبدنی و أقم الصلاة لذکری . ای موسی مرا بپرست و نماز را بپا دار برای ذکر من.

با این پیام آسمانی به ما فهماندی که نماز ذکری از اذکار توست و بندگانت را به یاد تو می اندازد.

همان نمازی که با کسالت وجود من همراه هست اما خودت فرمودی : هرچه که ذکری از تو داشته باشد سعادت و آرامش بندگانت را به همراه دارد. الا بذکرالله تطمئن القلوب . با ذکر و یاد خداست که دلها به اطمینان و آرامش می رسد.

این پیام آسمانی می رساند که نماز ، نمازی که یاد و ذکر خداست قلب ها را به آرامش می رساند . اما کوتاهی و بی توجهی به ذکر و یاد الهی که یکی از مصداقهایش نماز است ؛ باعث می شود زندگی دنیا در بیچارگی و بدبختی سپری شود که این فرموده ی خود اوست :

من أعرض عن ذکری فإن له معیشة ضنکا و نحشره یوم القیامة اعمی . هر کس از یاد من روی گرداند ، پس همانا برای او زندگی تنگ و سختی خواهد بود و ما او را در قیامت نابینا محشور می کنیم .

این نماز است که کم توجهی به آن همان اعراض و روی گردانی از یاد توست و این بیچارگی و سختی در نیا و آن هم کور محشور شدن در صحرای محشر.

  • بی نشان
۲۰
آبان
۹۱

حضرت آیت الله جوادی آملی مفسر عظیم جهان اسلام فرمودند :

اگر انسان بخواهد نماز شب بخواند به درس روز لطمه  وارد نمی شود به شرط این که شب ها یک مقدار زود بخوابد و شام را سبک ترمیل کند . شام را هرچه شبک تر میل کنید بهتر است . شما می دانید بدن دو وعده غذا بیشتر احتیاج ندارد. به ما گفته اند اگر سیر هستید غذا نخورید ، در روایات آمده است در حال سیری غذا خورد استعداد را کم می کند.

یکی از بیانات نورانی حضرت امیر این است که : فطانت و هوشمندی با پرخوری جمع نمی شود . پرخور هرگز خردمند نمی شود . چرا ؟ برای این که تمام تلاش و کوشش روح این است که این غذاها را هضم کند و دیگر فرصت اندیشیدن ندارد. درست مثل آن است که شما یک متخصص دانشمند را رفتگر کوی و برزن کنید تا زباله ها را جمع کند.

اگر کسی بتواند استاد باشد چرا او را به رفتگری وادار کنیم ، بگوییم زباله ها را جمع کن . غذایی که می خوریم تا به مواد دفعی و زباله تبدیل شود طول می کشد . این کار را که بدن انجام نمی دهد ؛ این روح است که با واسطه ی بدن این کارها را انجام می دهد.

خلاصه حیف است انسان روح خود را به رفتگری وادار کند . وجود مبارک امیرالمومنین علیه السلام فرمود : لا تجتمع عزیمة و ولیمة. یک وقت انسان اهل سورچرانی است ، می خواهد این جا سور بخورد و آنجا سور بخورد ، هر روز میهمان باشد . آدم سور چران اهل عزم نیست.

انسان تا می تواند بهتر است دستش کنار سفره خودش باشد . اگر کسی بخواهد اهل عزیمت و جزء وارثان اولوالعزم باشد ، در همان رفت و آمد با ارحام هم مراقب است .

گاهی میهمانی هایی پیش می آید که عیبی ندارد انسان برود ، اما این که سورچران باشد با اهل عزم بودن سازگار نیست. پس نماز شب انسان را از کار روز باز نمی دارد ،‌ بشرط آن که انسان مراقب مسائل جنبی باشد.

خیلی از برنامه های تلویزیون است که انسان می تواند نگاه نکند ، همه ی سریال ها که سودمند نیست . خیلی از جلسات و گفت ها و شنیدن ها سودمند نیست . حضرت امیر به فرزندش فرمود : جوان ! مبادا کاری کنی یا حرفی بزنی که دیگران به تو بخندند. این کار ،‌تو را کوچک می کند . اگر نیم ساعت به اذان صبح بلند شوید هم به نماز شب می رسید هم به نماز اول وقت ؛ بعد هم کمی استراحت می کنید و به درس روز هم لطمه ای وارد نمی شود.

 

 --------------------------------------------------------------

نهج البلاغه ، خطبه 241

توصیه ها ، پرسش ها و پاسخ ها 


  • بی نشان
۲۰
آبان
۹۱

راستی که انسان چقدر فراموش کار است

چقدر زود گناهان و نافرمانی ها را فراموش می کند

انگار نه انگار همین دیروز از ارتکاب گناهی که کرده بود پشیمان بود

انگار نه انگار که می خواست زمین دهان باز کند و آب شود از این جسارت

زود فراموش می کنیم ! نمی دانم شاید بخاطر این است که کم حافظه ایم

فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره

وقتی به اتفاقاتی که در گذشته برایم افتاد نگاه می کنم با خودم می گویم : آیا من این بودم؟

هیچ باورم نمی شود که گذشته ام با حال اینقدر تفاوت داشته باشد.

به آرشیو زندگی که نگاه می کنم می بینم چه پرونده های سنگینی داشتم

اما حال حسرت عمری را می خورم که چقدر بی تفاوت به آن بودم

اینجا حسرت روزهایی را می خورم که چند صباحی بیش از آن نمی گذرد و فراموششان کردم

اما چه باید بکنم وقتی که تمام اعمالم را به من نشان می دهند؟

اینجا به کارهایی که گناه نبود ولی عمرم را تلف کرد حسر ت می خورم و با خودم کلنجار می روم

چه کنم وقتی تمام خوب و بدم را در مقابلم ردیف می کنند؟

می گفتند :

شاید خدا از تمام گناهان و معاصی بگذرد ، اما فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره

تمام خوبی ها و بدی ها را ثبت کرده اند و نشان خواهند داد. حتی اگر بخشیده باشند...

می ترسم از آن لحظه ! از لحظه ای که پرونده ام باز می شود.

که در آن هنگام ، نیازی نیست مرا بکشند به سمت جهنم

چرا که از شدت خجلت و شرمندگی خود سر به زیر انداخته و راهی آتش می شوم

  • بی نشان
۲۰
آبان
۹۱

هنوز هم فقر مرا بسوی تو سیر می دهد...

هنوز نیاز دارم که تو را صدا بزنم....

هنوز هم لحظه لحظه با بغض و آه صدایت می زنم...

تمام وجودم یک صدا این را زمزمه می کند...

نمی خواهم بی نیاز از تو باشم...

نمی خواهم عشق ِ تو از رگ های وجودم بیرون شود...

هوا سرد است....

هوای دلم را می گویم...

سرد شده ، دوست ندارم

میخواهم هوای دلم گرم باشد...

گرم گرم....از گرمای عشق تو

عشقی که هر لحظه اضطراب ِ از دست دادنش را داشته باشم...

عشقی که اشک را هر لحظه در چشم هایم حلقه زند...

چقدر زیباست ، من عاشق تو شده أم

وقتی در ذهن خود ، حرف از تو می زنم چقدر خوشحالم که تو را دارم...

اما وقتی به این فکر می کنم که با گناهی از تو دور شوم، اشکم جاری می شود...

نمی خواهم، نمی خواهم لذت گناهی را که عشق تو را از دلم جدا کند...

+مخاطب خاص داره خود ِ خدا :)


  • بی نشان