انسانِ جاری

حرف هایی از جنس طلبگی

انسانِ جاری

حرف هایی از جنس طلبگی

انسانِ جاری

۳۵ مطلب با موضوع «نکته های ناب و کوتاه» ثبت شده است

۰۷
آذر
۹۳

سه‌چیز برای حل معضلات و گرفتاری خیلی مؤثر است. اولی، کشتن گوسفند؛ کسانی که تمکن مالی دارند، گوسفند ذبح کنند و به فقرا بدهند. کشتن گوسفند و خون‌ریختن خیلی از بلاها را رفع می‌‌کند.

دومی، حدیث کساء است. «و ادفعوا أمواج البلاء بالدّعاء»، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم چندبار قسم ‌خوردند که اگر کسی این حدیث را بخواند، اگر غمگین باشد، غمش برداشته می‌‌شود، صاحب حاجت حاجتش برآورده می‌‌شود.

سومی هم، چهارده‌هزار مرتبه صلوات فرستادن است. حالا چهارده‌هزار مرتبه را چندنفر یا در چند جلسه بفرستند فرقی نمی‌کند. ذکر صلوات برای اموات خیلی خاصیت دارد. گاهی من برای اموات صلوات را هدیه می‌‌کنم و اثرات عجیبی هم دیدم. خواب دیدم فردی به چند نوع عذاب گرفتار است مقداری صلوات برایش هدیه کردم دوباره در خواب دیدم، الحمدلله صلوات‌ها او را نجات داده‌اند. کسی می‌‌گفت: مادرم چند‌سال قبل مرده بود، یک شب خوابش را دیدم، گفت: پسرم! هیچ‌چیزی مثل صلوات روح من را شاد نمی‌کند؛ بهترین هدیه که به من می‌‌دهی، این ذکر است.

منابع: آیت بصیرت و نردبان آسمان

  • بی نشان
۰۷
آذر
۹۳

حضرت آیت الله بهاالدینی (ره) :

کلمات قرآن خیلی روی حساب است، اگر کسی دعوا کند به اینکه بسیاری از جملات قرآن مناسب است یک تدوین مستقل بر یک جمله ترکیبیه شود، خیال نکنید این جزاف است یا خلاف است، اگر افکار رسانه میکند این دلیل بر این نیست که قرآن اینجور نیست، افکار رسانه میکند، شاید معنای اینکه قرآن سبعة بطون یا سبعین بطون، اینها بحسب افق ناظر و متفکر و دانشمندان تفاوت پبدا میکند، هراندازه که پیشروی بکند در مسیر الهی، استفاده اش از کتب زیادتر است و لذا تفسیری که اهل بیت(ع) دارند،علم به کتابی که اهل بیت دارند دیگران ندارند، اینقدر تفاسیر از عامه و خاصه نسبت به کتاب (قرآن) نوشته شده، حالا یا جهات ادبی است، جهات اخلاقی است ، ولکن نسبت به علمی که ائمه دارند و نسبت به کتاب اینها همه صفر است.

اینکه پیغمبر خدا (ص) فرمود ایندو را از هم جدا نکنید بی جهت نیست، نمیشود جدا کرد، یعنی اگر جدا کردی کتاب را نمیشود فهمید، شاید فلسفه هم در اسلام همین است، اسلام دعوت میکند که همه حرکت کنید، یعنی حرکت تکاملی کنید،اگر بالا بروید چیزی میفهمید، ولی در این سطح نازل که بیچاره اقتصادی، بیچاره شهواتی، بیچاره مقامی، با اینها فقط باید برایت جوجه کباب درست شود چیز دیگری خبری نیست، وقتی میتوانی به معارف اسلام آشنا شوی که در حرکت الی الله کامل بشوی، این آثار حرکت است و این حقه بازی و کلک بر نمیدارد، تبلیغات درستش نمیکند، تمام دنیا هم تبلیغ کنند که فلان آقا یک حکیم الهی است و آشنای به کتاب خداست، آدم آشنا نمیشود، فقط دستگاه خدا میتواند آدم را آشنا کند، باید از مسیرش برود و خدا همه را توفیق بدهد و همه را مؤید کند که راه استفاده را آشنا باشیم راه تکامل را حالی بشویم و از مسیر تکامل حرکت بکنیم، و بدانید فقط راه منحصر به مسیریست که انبیاء از آن مسیر رفتند،حالا ما نمیتوانیم آن کارها را بکنیم ولی ما میتوانیم یک بنده ساده بشویم، این هم خیلی قیمت دارد، از بدیها دور بشویم، به خوبیها نزدیک بشویم، اگر انشاالله دروغها را کم کردیم، تهمتها را کم کردیم، جهالتها را کم کردیم، توطئه ها را کم کردیم، توطئه تنها آمریکا نیست، شما هم توطئه میکنید، خیلی هم بدتان نیاید اگر ما حقیقتی را به شما میگوییم، ما میگوییم تا شما انشاالله توطئه نکنید، در اقتصادتان توطئه نکنید، در کارهای مذهبی تان توطئه نکنید، توطئه مخالف و مزاحم تکامل شماست، خدا انشاالله همه تان را موفق کند

  • بی نشان
۲۷
خرداد
۹۳

از همان ابتدا که حرفها در وجودم جریان گرفت ، مرا آرام کردند بدون اینکه درونم را لمس کنند و مرا از درون پر کنند. این روزها درد ما این است که نه از درون پر می شویم و نه از درون دیگران را پر می کنیم.

حرفها را می زنیم و به گمان خودمان ،پشتمان را از زیر بار مسئولیت ها خالی می کنیم در حالی که در این وادی ، عملی نکردیم و فقط خودمان را بازی دادیم .

می گفتند : تقوا یعنی از خدا بترسی و سمت گناه نروی . با خودم فکر می کردم ، مگر می شود خدایی که خالق هستی و زیبایی است ، اینقدر ترسناک باشد اما باید می پذیرفتم و عمل می کردم.

با همین حال کودکی و نوجوانی و حتی جوانی را طی کردم و هنوز این مسئله برایم گنگ بود. تا اینکه روزی به من فهماندند که تقوا یعنی در مقابل خدا ، حیا کنی .

تقوا با آن مفهوم و معنایی که از کودکی در گوشم جای گرفته بود ، تنها بخش محرمات و شاید واجباتم را در بر می گرفت اما حالا با این معنا تمام حرکات و سکناتم را در بر می گیرد .

حیا همان معنا و مفهومی بود که مرا به سمت تقوا کشید و سیری جدید در وادی بندگی من باز کرد . وقتی با این دید حرکت کردی ، می بینی در لحظه لحظه ی زندگیت ، تقوا جریان دارد.

در خوابیدن ، مراعات میکنی و حیا از زیاده روی . در خوردن ، آرام و با تأنی که او می بیند . در حرکت ، وجودت را و حرکاتت را آرام می کنی که در محضر او قدم می زنی .

در محیطی که سیر زندگیت می چرخد ، اطراف و اطرافیانت را سیر می دهی و بی تفاوت نمی گذری که او می بیند ...

این است وادی تقوا که رحمت و برکات الهی را از زمین و آسمان در زندگیت جاری می سازد "وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض"

وقتی از این وادی گذشتی ، سنگ ها را از راهت بر می دارند و راهت را هموار می کنند و رزق مادی و معنوی را در سراسر زندگیت جاری می سازند " وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب "

در وادی بلا و فتنه ها راه را نشانت می دهند و از سرگردانی و حیرانی ، نجاتت می دهند " إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا"

آنچه از گناهان در نامه ی اعمالت ثبت شده را می بخشند و تو می مانی با نامه ای مملو از حسنات و اجری بسیار بزرگ " وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُعْظِمْ لَهُ أَجْرا"

  • بی نشان
۲۵
خرداد
۹۳

بسم الله الرحمن الرحیم

حرکت کردیم به سمت حرم بانو تا از وجود با برکتش توشه ای بگیریم برای روزی نو. سلامی کردم و فاطمه را به ضریح بانو نزدیک کردم و گفتم : خانم جان ! از همین حالا تا بزرگ شدنش تا نهایت عمرش ، خودت تربیتش کن . البته این خواسته برای خودم هم بود ولی معصومیت نگاه فاطمه مرا به خودش جذب کرد . این معصومیت آنقدر دیدنی است که گاهی به همسرم می گویم : نگاه کن ! پاک ِ پاک است . هیچ گناهی نکرده . دلش پاک است و گناهی ، در آن جای نگرفته است . ای کاش تا پایان عمرش همین طور صاف و پاک بماند.

همه ی علاقه ی من به کودک به بخاطر همین معصومیتی است که خدا ارزانیش داشته است .گاهی اوقات خدا به خاطر همین معصومیت ، از عذاب بندگانش چشم می پوشد مثل قوم یونس پیامبر که بخاطر اشک های کودکانشان ، از عذاب قطعی الهی نجات پیدا کردند .

کودک از همان ابتدا زیر نظر تربیت الهی است اما ما آدمها راهش را کج می کنیم و به بیراهه می کشیم او را . چقدر زیباست اگر تا پایان عهد بندگیش در زیر سایه ی همین تربیت الهی بماند .

به همین خاطر دنبال راهی می گشتم تا از همین ابتدا پایه های تربیت الهی را در وجودش محکم کنم که به فکر حفظ قرآن کریم افتادم و در یادداشت ها نوشتم در صورتی که نبودم و فاطمه لب به سخن باز کرد ، به کلاس های حفظ قرآن راهنماییش کنید . راستش ، مسیر حفظ قرآن امن ترین راه برای هدایت کودک است چرا که همین حفظ قرآن بود که مرا به سمت طلبگی هدایت کرد .

از خیلی قبل تر ها ، تصمیم گرفته بودم برای حفظ خانواده ام از فتنه ها ، شب های جمعه ، توسلی داشته باشیم به سید الشهدا چرا که سفینه النجات است و چراغ هدایت خلق . دیده بودم که عده ای با همین توسلات ، خانواده شان را بیمه می کردند .

و چقدر زیبا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) این دو مسیر تربیتی را از سالها قبل به انسانها نشان داده است در آنجا که فرمود : إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی

باشد تا به وسیله ی این دو ثقل اکبر ، خود و خانواده را از آتش غضب الهی در امان بداریم که فرمود : یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا

  • بی نشان
۲۴
خرداد
۹۳

بسم الله الرحمن الرحیم

همیشه واجبات اصول زندگی یک مسلمان است یعنی تمام زندگیش را بر اساس واجبات الهی بنا می کند . اگر فلان کار را می کنم آیا به فلان واجب من ضربه نمی زند ؟ آیا نمازم بخاطر آن قضا نمیشود ؟ آیا روزه ام مشکل پیدا نمی کند؟ و در حقیقت ، فردی موفق است که برنامه ی زندگیش را بر پایه ی واجبات الهی بنا نهاده است ؛ حتی اگر بخاطر واجبی ، ضرر بزرگ مالی دید ، دلش آرام باشد و نلرزد.

شخصی آمد به محضر امام صادق(علیه السلام) و طلب استخاره کرد . حضرت جواب استخاره را گفتند و این شخص بر خلاف استخاره عمل کرد . پس از مدتی به محضر ِ امام صادق (علیه السلام) رسید و عرض کرد : یابن رسول الله ! استخاره ای که گرفتید ، جوابش بد بود اما به آن عمل کردم و به تجارت پرداختم و سود زیادی بدست آوردم . امام صادق (علیه السلام) فرمود : آیا در فلان منطقه ، بخاطر اینکه حساب و کتاب تجارتت را رسیدگی کنی ، دیروقت نخوابیدی و در نتیجه نماز صبحت قضا شد؟ عرض کرد بله . حضرت فرمود : ضرر این قضای نماز صبحت از فایده ی تجارتت بیشتر است.

چطور با این مسئله کنار بیاییم که بخاطر شب نشینی ها ، نماز صبحمان قضا شود ؟ حتی اگر آن شب نشینی ، مستحب باشد ، حتی اگر شب نیمه ی شعبان باشد یا اینکه بخاطر ولادت حضرت ، دست به هر کار ِ خلافی بزنیم به گمان اینکه آقا خوشحال می شوند.

کسانی که برنامه ی زندگیشان بر اساس ِ هوی و هوسشان می چرخد ، باکی ندارند که واجبی از آنها ترک شود یا به حرامی گرفتار شوند . ما آدمهای گرفتار ، آنقدر بی خیال شده ایم که نمی فهمیم از کجا ضربه می خوریم اما آنان که بر اساس ِ خواسته های الهی زندگی خود را می چرخانند ، حتی اگر نمازشب ِ مستحبی آنها ترک شود ، صبح تا شب اشک می ریزند و ناله می کنند که خدایا ! چه اشتباهی کردم ، کجا پایم را کج گذاشتم که این بلا به سرم آمد .

آن بزرگ می فرمود : اگر مثلا نماز صبح از ما فوت شود ، قضا شود هیچ باک نداریم ، غصه نمی خوریم ولی ده تومان ضرر به ما وارد شود غصه می خوریم و متأثریم . می خواهی بدانی ایمان داری یا نه ، ملاحظه کن ببین نماز صبحت قضا شود بیشتر غصه می خوری یا ده تومانت از بین برود.

اگر غصه ی واجبات را خوردیم و از محرمات دلمان لرزید یعنی منتظر خوبی بوده ایم و حضور او را خوب لمس می کنیم . دیگر نیازی نیست کوچه و خیابان را زینت ببندیم چرا که رسیده ایم به آنچه او می خواست و دلش را راضی کرده ایم  در غیر این صورت ، هرچقدر هم پول خرج کنیم و کوچه و خیابان را زینت کنیم ، هرچقدر شیرینی و شربت پخش کنیم بی فایده است ...

  • بی نشان