تفکّر در مرگ
س ۱۰: برای مراقبت از دینمان به چه چیزی فکر کنیم؟
ج: اوّل در مرگ. مرگ، بند دنیا را از پای انسان شل میکند. انسان در گوشهی قبرستان در خلوت بنشیند –البتّه به شلوغی جمعیت نرود و الّا به جای تفکّر در مردن و مردهها، در زندهها فکر میکند و شیطان انسان را اذیّت میکند. به گوشهای برود و با انسانها کاری نداشته باشد و انسانها را هم نبیند. –آنجا فکر کند که چه کسانی را به آنجا میآورند. به جای پیرمرد، چند تا جوان میآورند؛ نوعاً جوانان میمیرند و پیرها کم میمیرند.
فکر کند به اینکه اینها جوانند؛ تحصیل کردهاند؛ لیسانسیهاند یا دکترند که مردهاند و آنها را میآورند. من هم مثل اینها هستم و فردا من را هم میآورند. این مردن را بر خودمان تطبیق میکنیم. همه قبول دارند که مردن حق است؛ حتّی کمونیستها و بیدینها هم قبول دارند. آنها خدا را قبول ندارند امّا مرگ را قبول دارند. لذا یکی از اسامی مرگ در زبان عربی، «یقین» است. یعنی همه یقین دارند که مرگ، آمدنی است و لو انسان یقین ندارد که کی میآید. ناگهانی و بیخبر میآید. این فکر باعث میشود که انسان باور کند که «من هم میمیرم و تنها اینها نیستند که میمیرند. فردا، پس فردا نوبت من هم هست.» انسان در نتیجهی این تفکّر، إنشاءالله کمی دست و پایش را از گناه و افراط در دنیاخواهی و دنیاپرستی جمع و جور میکند.