انسانِ جاری

حرف هایی از جنس طلبگی

انسانِ جاری

حرف هایی از جنس طلبگی

انسانِ جاری
۰۹
بهمن
۰۱

دوست بد چه تأثیری در انسان دارد؟

ج: در دعایی از امام سجّاد ع آمده است: «وَ أَلْبِسْ قَلْبِیَ الْوَحْشَهَ مِنْ شِرَارِ خَلْقِکَ»؛[۶] خدایا!کاری کن من با آدم‌های بد، انس پیدا نکنم. از آن‌ها وحشت کنم و این وحشت باعث شود از آن‌ها دوری بجویم؛ چون آدم‌های شِرار و آدم‌های گنه‌کار کسانی هستند که اگر به طرف آن‌ها بروی، حالت گنه‌کاری آن‌ها به تو هم منتقل می‌شود؛ لذا فرموده‌اند نه تنها با آن‌ها معاشرت نکن، بلکه با اهل تقوا معاشرت که که روحیه‌ی ترس از گناه، از آن‌ها به شما منتقل شود و شما هم اهل تقوا شوی؛ امّا اگر انسان با بدها معاشرت کرد، مقدّمات بدی از آن انسان‌های بد به او نفوذ می‌کند و مثل همان‌ها بد می‌شود. این یکی از لوازم ساختن خود است. اگر می‌خواهی ساخته شوی، دوستی با شخص بد نباید باشد. با بدها نباش. به آن‌ها بگو: «سلام علیکم و رحمۀ الله، خداحافظ شما.» امّا اگر به خانه‌اش بروی و بنشینی با هم بگویید و بخندید، بدی او ضمن این‌ها می‌آید و تو هم مثل او می‌شوی.

باید با آدم‌های بد معاشرت نکنیم، بلکه به عکس با آدم‌های خوب معاشرت کنیم. درباره‌ی معاشرت در قرآن کریم کم صحبت شده است ولی یک آیه‌ی خیلی جامع و خوبی را خدا بیان کرده که تکلیف را روشن کرده است. خدا فرمود: « الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقینَ»[۷]، روز قیامت همه با هم دشمن می‌شوند. این می‌گوید: «تو به من گفتی بیا برویم آن مجلس و من هم آمدم و لذا بهایی شدم. تو به من گفتی این کتاب را بخوان و من خواندم و لذا بی‌دین شدم.» آن‌جا یقه‌اش را می‌گیرد. «إِلاَّ الْمُتَّقینَ». امّا آدم‌های با تقوا در سایه‌ی تقوا با هم رفاقت کردند و این هم اگر ضعف داشت، با رفاقت با او قوّت پیدا کرده است. پس خیلی خوشحال هستند و آن‌جا به جای این‌که عَدو شوند، خیلی خوشحال هستند و تقدیر می‌کنند؛ بنابراین باید با آدم‌های با تقوا معاشرت کرد به این منظور انتقال تقوا از او به ما؛ و از آدم‌های گنه‌کار هم باید فرار کرد، فرارَک مِنَ الأسد؛ این‌قدر خطرناک هستند.

  • بی نشان
۰۹
بهمن
۰۱

 

دوستی دنیا؛ دنیا دو جور است؛ گاهی دنیای حلال است دوستی‌اش اشکال ندارد، حرام نیست. شئون دنیا یکی‌اش زن است. انسان دوست داشته باشد مستحبّ هم هست.[۱] آن مقداری که وظیفه‌ی واجب است بر انسان که برود دنبال دنیای حلال آن مقدار دوست داشتنش عیب ندارد، آن ضرر نمی‌زند چون خدا گفته است آزاد است. دوست داشتن دنیای حرام خطرناک است. انسان حتّی حلالش را هم (زیاد) دوست داشته باشد کم کم در آن می‌رود و وقتی در آن رفت گمراه می‌شود و خطر پیش می‌آید. بنابراین کلِ دنیا محبّتش حرام نیست. دنیا دو قسم است: دنیای حلال، دنیای حرام؛ دنیای حرام محبّتش خطرناک است؛ دنیای حلال طوری نیست.

مولا امیر المؤمنین ع درباره‌ی صفات، فضایل، آثار و روحیات انسان‌های باتقوا در جامعه فرمودند:

«وَ یَقُولُ لَقَدْ خُولِطُوا»؛ دنیاپرستان به کسانی که مثل خودشان چهار نعل به دنبال دنیا نمی‌دوند می‌گویند: «این‌ها عقل‌شان ناقص است، عقل‌شان نمی‌رسد؛ اگر عقل داشتند مثل ما ثروتمند می‌شدند؛ پولدار می‌شدند.» آن‌ها خیال می‌کنند این‌ها یک خورده عقل‌شان عقب است امّا نمی‌دانند این‌ها عقل‌شان عقب نیست؛ عقل خود آن‌ها عقب است؛ این‌ها یک فکر دیگری در سرشان است که نتیجه‌ی آن فکر این است که زندگی ابد را تأمین می‌کند؛ ولی شما دنیاپرستان نتیجه‌ی فکرتان این است که در عمر کوتاه اگر هم به خواسته‌های‌تان برسید بعد زیان و خسران عمیق و عجیبی دامن‌گیرتان خواهد شد.

«وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِیمٌ»، بله متّقین امر عظیمی در پیش دارند، می‌خواهند بتوانند در پیشگاه فرمان و امر پروردگار متعال آن‌گونه که باید انجام وظیفه کنند، این برای آن‌ها مشکل ایجاد کرده است، شما دنیاپرستان از این مشکل آزاد هستید.

  • بی نشان
۰۹
بهمن
۰۱

 منظور از تفکّری که در روایات سفارش شده چیست؟

ج: تفکّر مراحلی دارد. مرحله‌ی ابتدایی که به تقوا کمک می‌کند و به انسان کمک می‌کند که زیاد دنبال پول و دنیا ندود، تفکّر در مرگ است. جنازه‌ای را که تشییع می‌کنند، چند قدمی تشییع کند و در فکر فرو رود که «این میّت هم مثل من بود و مُرد؛ فردا من هم می‌میرم؛ این همه آمال و آرزو برای چیست؟» در روایت دستور رسیده که در حال تشییع جنازه به هم سلام نکنید. چون ماهیت تشییع جنازه این است که انسان‌های تشییع کننده را به فکر مُردن می‌اندازد. تشییع کننده، دست از دنیا کشیده و آمده تا چند قدم تشییع جنازه کندو در فکر مرگ فرو رفته است. اگر به او سلام کنی، باید جواب بدهد و لذا نخ فکرش پاره می‌شود. لذا گفته‌اند: رهایش کنید تا به فکرش مشغول باشد؛ برایش مفید است.

بنابراین اوّلین فکر برای کسانی که می‌خواهند از دنیای حرام فرار کنند، فکر در مرگ است. فکر در این‌که «این‌قدر لازم نیست جمع کنیم و دنبالش برویم؛ فردا مرگ می‌رسد و هرچه جمع کرده‌ایم، این‌جا می‌ماند.» اوّلین فکر این است. البتّه فکر مراحلی دارد و اولش همین است. همین برای ما مفیدتر است.

  • بی نشان
۰۹
بهمن
۰۱

علّت عذاب اخروی

س ۳: خداوند از همه مهربان‌تر است، پس چطور حاضر می‌شود انسان‌ها را تا ابد به بدترین وجه شکنجه کند؟! لطفاً در مورد فلسفه‌ی عذاب‌های اخروی توضیح دهید.

ج: اگر خدا این کار را نمی‌کرد و به مردم وعده‌ی عذاب نمی‌داد، در این صورت همه جهنّمی می‌شدند و همه‌ی انسان‌ها از بین می‌رفتند و این خلاف مهر و محبّت خدا است؛ یعنی کاری می‌کرد که همه از بین می‌رفتند. امّا خدا عدّه‌ای را عذاب می‌کند تا دیگران خوب شوند. این می‌ارزد. فلسفه‌اش این است. با این حال که خدا انسان‌ها را تهدید به جهنّم کرده، چه کسی گوش می‌دهد؟! همه دنبال یلّلی تلّلی هستند.

س ۴: «فَلَنُذیقَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا عَذاباً شَدیداً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذی کانُوا یَعْمَلُونَ»[۱]، اگر ترجمه درست کرده باشند گفته‌اند: این‌که به خاطر بدترین کاری که می‌کردند بیشتر از اعمالشان آن‌ها را عذاب می‌کند یعنی چه؟ این آیه به خاطر این است که دیگران را هم گمراه کرده‌اند؟

ج: تهدید است دیگر، تهدید است. وقتی شما مخالفت کردی خدا حق دارد این کارها را بکند.

س ۵: در این آیه معنای عبارت «لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذی کانُوا یَعْمَلُونَ» دقیقاً چیست؟

ج: انسان اعمال مختلفی انجام می‌دهد؛ بعضی از اعمالش بد است و بعضی دیگر خیلی بد است. هر کدام جزای خاصّ خودش را دارد. آن عملی که خیلی بد است، جزایش خیلی بد است و آن عملی که کم بد است، جزایش کم بد است. خدا می‌فرماید: ما آن جزای بدتر را می‌دهیم.

س ۶: سؤال این است که هر کاری بکنیم جزایش را می‌بینیم؛ آن‌که بدتر است عذاب بدتر و آن‌که کوچکتر است عذاب کوچکتر؛ هر کدام برای خودش. در این نکته چه تهدیدی است؟

ج: خدا می‌فرماید: من هم می‌توانم عذاب کمتر را بدهم و هم عذاب بیشتر را. وقتی بیشتر را می‌دهم، تهدید است.

س ۷: انسان‌هایی که در قیامت، خلود در جهنّم پیدا می‌کنند عذاب‌های رنگارنگ و عجیب چه فایده‌ای به حال انسانیت آن‌ها دارد؟

ج: به حال زنده‌ها مفید است. زنده‌ها می‌ترسند و دنبال راه آن‌ها نمی‌روند. کسی که مُرده، گذشت. امّا به حال زنده‌ها مفید است؛ هر چه عذاب شدیدتر باشد، آن‌ها بیشتر می‌ترسند. آن وقت حواس زنده‌ها جمع می‌شود تا کاری که آن‌ها کردند و مبتلا به عذاب ابدی شدند را نکنند و می‌ترسند. ایجاد ترس، یکی از مطالب مهم در آدم‌های معمولی است.

س ۸: آیا ممکن است عذاب‌ها محقّق نشود؟

ج: مسلّماً محقّق می‌شود. خدا گفته و پای آن می‌ایستد. اگر این‌ها بفهمند که خدا پای آن نمی‌ایستد، همه دنبال همان‌ها می‌روند. نخیر؛ خدا پدرشان را هم در می‌آورد تا مردم بفهمند خدا راست می‌گوید.

س ۹: چرا خداوند انسانی را که خود خلق نموده و نسبت به او محبّت ویژه‌ای دارد، بر اثر مخالفت فرمان بدین شکل عجیب عذاب می‌کند؟ هیچ پدری فرزند خود را این‌چنین عذاب می‌کند؟

ج: این کار را می‌کند که زنده‌ها دنبال آن‌ها نروند؛ به خاطر این است؛ می‌گوید: او که از بین رفت امّا این یکی دنبال او نرود. بیشتر کارها برای اثرپذیری زنده‌ها است

  • بی نشان
۰۹
بهمن
۰۱

س: «وقتی نماز انسان قبول نباشد اعمال دیگر انسان نیز قبول نیست». آیا این با عدل خداوند ناساگار نیست؟

ج: این با حکمت خدا سازگار است. عبارت «قبول نیست» به معنی بطلان عمل نیست؛ یعنی در بالا رفتن ایمان اثر ندارد. ممکن است صحیح باشد و طبق دستور خدا باشد امّا این اثر که ایمان را بالا ببرد، ندارد. لذا انسان می‌بیند بعضی‌ها شصت سال نماز می‌خوانند و روزه می‌گیرند امّا ایمانشان همان ایمان شصت سال قبل است و هیچ رشدی نکرده، به خاطر همین است؛ آن‌ها کنار نماز، گناه می‌گذارند؛ کنار روزه، گناه دارند. چون خدا می‌خواهد مردم کار حرام و بد را که به ضرر و زیان خودشان است، انجام ندهند، فرموده: «اگر بخواهی این اثر را به این نماز بدهم، باید گناه نکنی» دعوت مردم به ترک گناه، یکی از مسایل بسیار مهمّ زندگی فردی و اجتماعی مردم است که خدا به هیچ وجه نمی‌گذرد؛ چون اگر اجازه بدهد، مردم هر روز چقدر انسان می‌کشند یا چقدر دزدی می‌کنند. آیا این درست است؟ بنابراین شرط قبولی اعمال خیر را ترک گناه قرار داده.

  • بی نشان