انسانِ جاری

حرف هایی از جنس طلبگی

انسانِ جاری

حرف هایی از جنس طلبگی

انسانِ جاری
۰۹
بهمن
۰۱

س ۴: آیا درست است که می‌گویند در روایت است که پیامبر اکرم ص به حضرت امیر ع که در کارهای منزل کمک می‌کردند فرمودند: کار کردن مرد در منزل کفّاره‌ی گناهان کبیره است؟

ج: برای کسانی که اهل گناه هستند، اثرش تخفیف است و برای کسانی که اهل گناه نیستند، اثرش رشد ایمان است. حضرت امیر ع در منزل کمک می‌کردند؛ عدس پاک می‌کردند.[۱]

س ۵: میزان توجّه فرد به خانواده و همسر چه مقدار است؟ آیا ملاکی در این زمینه هست؟

ج: به اندازه‌ای که خدا دستور داده است؛ نه این‌که تمام اوقات خرج آن‌ها شود؛ عدالت لازم است. هر کاری به اندازه‌ی خودش باید باشد. کار به اندازه‌ی خودش، خواب به اندازه‌ی خودش و رسیدگی به دیگر لوازم زندگی و حیات به اندازه‌ی خودش باشد. در این ۲۴ ساعت باید به همه‌ی این‌ها برسیم. مقداری برای زن و بچّه است. زن و بچّه هم حق دارند که باید به آن‌ها برسیم. چون مرد از خانه بیرون می‌رود و زن مشغول کار خانه می‌شود و با همسرش ارتباط ندارد. اگر مرد هم بخواهد با این‌ها ارتباط نداشته باشد، ناگهان می‌بینید از جای دیگر سر در آورده است.

پری رخ، تاب مستوری ندارد               در ار بندی، ز روزن سر بر آرد

باید مواظب باشید و الّا مشکلات پیش می‌آید. آن‌ها برای چه ازدواج کرده‌اند؟ یادت نرود. باید مقداری وقت بدهی که با آن‌ها بگویی و بخندی تا احساس تنهایی و غربت نکنند؛ وگر نه افسرده می‌شوند. این‌ها به اندازه‌ای است که خدا گفته است.

  • بی نشان
۰۹
بهمن
۰۱

نوشته‌اند در روایات آخر الزّمان مطرح شده که بلند بودن ساختمان‌ها و آرایش کردن مردها و … مذموم است،[۱۳] چرا بلند بودن ساختمان‌ها مذموم است؟

ج: طبقات ساختمان بالا برود یعنی اِشراف. در این صورت انسان حیاط خانه‌ی مردم را می‌بیند. این حرام است و جایز نیست؛ باید کاری کنند که حیاط خانه‌ی مردم دیده نشود؛ اشراف در ساختمان، حرام است؛ بنابراین ذمّ آن برای این است. شما می‌روی بالای آپارتمان، همه‌ی حیاط پیدا است. زن مردم را وقتی بدون چادر بیرون آمد، می‌بینی و این درست نیست. لذا یا باید ساختمان بالا نرود یا اگر بالا رفت، طوری باشد که حیاط خانه‌ی مردم دیده نشود.

در روایت آمده ساختمان از شش ذراع که بالا رفت، باید بالایش «بسم الله الرحمن الرحیم» بنویسی. شیطان می‌آید آن بالا کارهایی بکند،[۱۴] یعنی به نام و یاد خدا بیفت که گناه نکنی. آن‌جا زمینه‌ی گناه، آماده می‌شود. بنابراین این از غربی‌ها است که حرام و حلال ندارند. صد طبقه هم می‌سازند. اشراف هم برای‌شان مهم نیست؛ چون خانه‌شان دیوار ندارد، آزادند. ولی ما که مسلمانیم، برنامه‌ی خاصی در ساختمان داریم؛ چون اشراف جایز نیست. خانه مخصوص ما است. زن و بچّه می‌توانند بیایند داخل حیاط آزاد باشند و دیگران هم حق ندارند نگاه کنند.

اگر کسی در حال عبور از یک کوچه یا خیابان دید درب یک خانه باز است و داخل خانه را نگاه کرد و از توی خانه با سنگ زدند چشمش را کور کردند. اَرش ندارد. چرا نگاه کردی؟ خانه‌ی مردم است. حق نداری نگاه کنی. این‌ها حدود اسلام است. غربی‌ها هیچ کدام از این‌ها را ندارند. آن‌ها می‌گویند حلال و حرام نداریم. بد و بیراه نداریم؛ همه چیز آزاد است. بنابراین ما نباید از آن‌ها بگیریم. صد طبقه مال آن‌ها است. آن‌ها چیزهای دیگری هم دارند، صد طبقه هم دارند. در آسانسور هم می‌روند و می‌آیند؛ اتاق خلوت است دیگر. اسلام می‌گوید خلوت زن و مرد نامحرم حرام است. یک زن با یک مرد حق ندارند در آسانسور تنها باشند. باید مراعات کنیم.

  • بی نشان
۰۹
بهمن
۰۱

س ۱۹: در قرآن آمده: «إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطینِ».[۱۲] چرا گناه اسراف و تبذیر این‌قدر بالا است؟

ج: چون ارزاق عمومی کم می‌شود؛ مقدار زیادی ضایع می‌شود و گیر عدّه‌ای نمی‌آید. آیا این درست است؟ در حالی که خدا سفره را برای همه‌ی انسان‌ها پهن کرده است. اگر هر کس به اندازه‌ی خودش مصرف کند، کم نمی‌آید؛ امّا یک نفر به اندازه‌ی هزار نفر مصرف کند، آن وقت کم می‌آید و عدّه‌ای محروم می‌شوند و خدا نمی‌خواهد محروم شوند؛ لذا هر کس باید به اندازه‌ی خودش بخورد؛ در این صورت کم نمی‌آید.

س ۲۰: پس این‌که می‌گویند رزق بین بندگان تقسیم شده است، یعنی چه؟

ج: اگر عدّه‌ای زیاد بخورند، این‌طور تقسیم می‌شود. برای عدّه‌ای مثلاً یک سیر می‌شود و برای عدّه‌ای دیگر یک مَن می‌شود. تقسیم که می‌شود، این‌طوری می‌شود و این درست نیست؛ چرا شما اسراف کردی؟ در مهمانی‌ها باید نیاز مطرح باشد نه شئون و شرف. بعضی‌ها یک مهمانی دارند، برای هر نفر یک مرغ می‌کُشند. این درست نیست. در زمان امیر المؤمنین س قحطی شد. آن موقع مردم قبائلی بودند و هر رئیس قبیله برای افراد قبیله‌اش یک شتر می‌کُشت. رئیس یک قبیله‌ای با قبیله دیگر رقابت کرد. او می‌خواست از دیگری جلو بزند. او یک شتر کُشت و دیگری دو شتر. او دو تا کُشت و دیگری چهار تا. کم کم کسی نبود که شترها را بخورد و گوشت‌ها می‌ماند و می‌گندید. این‌جا بود که حضرت فرمودند: «کسی از گوشت‌ها نخورد؛ زیرا این برای غیر الله ذبح شده است و حرام است.» چون می‌ماند و از بین می‌رود. وقتی به اندازه‌ی نیاز تهیه شود غذا ادامه دارد و به همه می‌رسد. لذا اسراف حرام است. اسراف و تبذیر هر دو یکی است. تبذیر یعنی بذرپاشی. کسانی که می‌خواهند گندم بکارند، چه می‌کنند؟ گندم را می‌پاشند. انسان اسراف کار، پول را همان‌طور می‌پاشد؛ نباید بپاشد و باید به اندازه‌ی نیاز خرج کند.

س ۲۱: این‌که فرموده‌اند: «هر کس تا آخرین لقمه‌ی رزقش را نخورد، از دنیا نمی‌رود» یعنی چه؟

ج: این‌طور می‌خورد. اگر در یک جامعه اسراف و تبذیر شد، رزق یک نفر می‌شود یک سیر و رزق دیگری می‌شود چهل مَن. و خدا این را می‌داند که این شخص در اثر این کارها چهل مَن گیرش می‌آید و آن یکی یک سیر گیرش می‌آید. تقصیر خودشان هم هست؛ لذا خدا فرمود: این کارها را نکنید، اگر کردید این‌طور می‌شود.

س ۲۲: این فقط برای این است که غذا باقی نماند؛ یا مثلاً خود غذا هم مهم است؟

ج: دستور رسیده است که هر مقدار غذا در سفره جمع می‌شود، باید بخورید. خُرده‌ی نان و خُرده‌ی برنج که جمع می‌شود، باید بخورید. چون این‌ها هم جنس همان اصلی است، پس چرا نمی‌خوری؟ این را هم باید بخوری. اگر نخوری، مثلاً در جامعه‌ای که ده میلیون جمعیت دارد، چقدر از این‌ها جمع می‌شود؟ آن وقت چقدر غذا می‌شود؟! لذا خود پیغمبر اکرم ص بشقاب‌شان را انگشت می‌زدند و پاک می‌کردند که هیچ چیز ته آن نماند و به ما هم یاد دادند. امّا غربی‌ها می‌گویند باید نصفش را بخوری و نصفش را دور بریزی که کارخانه زیاد تر تولید کند. امّا شما حق نداری دور بریزی. به اندازه‌ی نیاز بپز تا تمام شود و ته آن پاک شود.

  • بی نشان
۰۹
بهمن
۰۱

 در روایت آمده: «ظُلْمُ مَنْ ظَلَمَکَ فَإِنَّهُ یَسْعَى فِی مَضَرَّتِهِ وَ نَفْعِکَ وَ لَیْسَ جَزَاءُ مَنْ سَرَّکَ أَنْ تَسُوءَهُ وَ اعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّ الرِّزْقَ رِزْقَانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاکَ مَا أَقْبَحَ الْخُضُوعَ عِنْدَ الْحَاجَهِ وَ الْجَفَاءَ عِنْدَ الْغِنَى»[۱۰] لطفاً توضیح دهید؟

ج: دو جور روزی داریم؛ کسی باید صبح بلند شود و برود هشت ساعت کار کند؛ نتیجه‌اش جلب روزی است. انسان حقوق می‌گیرد یا هر روز منفعتی به دست می‌آورد و زندگی‌اش تأمین می‌شود. امّا گاهی روزی را خدا پَر می‌دهد و می‌آید دم در خانه شما. به در خانه می‌آیند و می‌گویند: «شما امسال به حج مشرّف شو یا مثلاً این‌قدر بگیر فلان کار را بکن.» این هم یک نوع روزی است که خدا پَر می‌دهد. این مِن غَیر اکتساب است. از این‌ها هم هست. خدا به کسانی که به حرف او گوش می‌دهند و تقوا را مراعات می‌کنند و گناه نمی‌کنند وعده داده از این روزی‌های غَیر مُکتَسَب برایشان پیش آورد.[۱۱] مکّه می‌روند؛ مشهد می‌روند؛ خیلی از این چیزها زیاد برایشان پیش می‌آید.

س ۱۸: اگر گناه باعث قطع رزق و روزی و قهر خداوند می‌شود پس چرا در کشورهای کفر و پر از گناه، روزی‌های مادّی فراوان است و از قحطی خبری نیست؟

ج: همان‌طور که گناه کردن موجب کمی روزی می‌شود، کارهای دیگر هم هست که موجب رشد اقتصادی آن‌ها می‌شود و آن‌ها آن کارها را کرده‌اند و شما نکرده‌اید. شما هم اگر آن کار را بکنید، مثل آن‌ها می‌شوید. آن‌ها قاره‌ی آفریقا را کشتی کشتی غارت می‌کنند و شما این را نمی‌بینی؛ فقط آن اقتصاد و فراوانی را می‌بینی! از این طرف می‌آیند کشورها را استعمار می‌کنند و طلا و نقره‌شان را می‌برند، اورانیوم‌شان را می‌برند و همه چیزشان را می‌برند؛ برای این است که وضع مادّی‌شان خوب است. شما هم اگر از این کارها بکنی، مثل آن‌ها می‌شوی. امّا حق نداری از آن کارها بکنی. او دزدی می‌کند ولی شما نمی‌توانی دزدی کنی.

  • بی نشان
۰۹
بهمن
۰۱

گاهی در روز چند بار پیش می‌آید که با گداهای خیابانی برخورد می‌کنیم و نمی‌دانیم آن‌ها واقعاً فقیرند یا نه؛ چه کنیم؟

ج: لازم نیست به آن‌ها کمک کنی، مگر جایی که خطر آبروریزی باشد. آن وقت مجبوری کمک کنی؛ مثلاً اگر پول ندهی، فحش می‌دهد. چون فرموده‌اند: «خَیْرَ مَا بَذَلْتَ مِنْ مَالِکَ مَا وَقَیْتَ بِهِ عِرْضَکَ»[۹] یعنی بهترین پولی که خرج می‌کنی، آن است که در راه حفظ آبرو است. بعضی‌ها بد زبانند، بد دهانند و فحش می‌دهند.

نقل می‌کنند در زمان مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء ره هم فقیر زیاد بود. سر نماز می‌آمدند تکدّی می‌کردند. یک روز گدایی آمد و مردم به دیگری کمک کرده بودند و به این گدا چیزی نرسید. آن گدا آب دهان به محاسن شیخ انداخت. شیخ راه افتاد در صفوف نماز و گفت: «هر کس آبروی من را می‌خواهد، کمک کند.» پول جمع کرد و به او داد. موارد آبرو استثنا است؛ امّا در حال عادی چیزی ندهید. اگر به آن‌ها بدهید، دیگران هم تشویق می‌شوند که گدایی کنند و این حرفه را انتخاب می‌کنند؛ امّا اگر خطر آبروریزی بود، چاره‌ای نیست، به اندازه‌ی حفظ آبرو به این روایت عمل کنیم «خَیْرَ مَا بَذَلْتَ…».

س ۱۶: گاهی گدا توهین نمی‌کند ولی اطرافیان که می‌بینند، قضاوت بد می‌کنند و مثلاً می‌گویند: «چرا به او کمک نکرد؟»

ج: اگر دیدی چنین موردی هم هست، در این مورد هم چیزی بده؛ چون اگر این‌ها هم نظر بد به شما کنند، مصداق همان است.

  • بی نشان