انسانِ جاری

حرف هایی از جنس طلبگی

انسانِ جاری

حرف هایی از جنس طلبگی

انسانِ جاری

۱۳ مطلب با موضوع «کلام معصومین(ع)» ثبت شده است

۲۴
خرداد
۹۳

بسم الله الرحمن الرحیم

همیشه واجبات اصول زندگی یک مسلمان است یعنی تمام زندگیش را بر اساس واجبات الهی بنا می کند . اگر فلان کار را می کنم آیا به فلان واجب من ضربه نمی زند ؟ آیا نمازم بخاطر آن قضا نمیشود ؟ آیا روزه ام مشکل پیدا نمی کند؟ و در حقیقت ، فردی موفق است که برنامه ی زندگیش را بر پایه ی واجبات الهی بنا نهاده است ؛ حتی اگر بخاطر واجبی ، ضرر بزرگ مالی دید ، دلش آرام باشد و نلرزد.

شخصی آمد به محضر امام صادق(علیه السلام) و طلب استخاره کرد . حضرت جواب استخاره را گفتند و این شخص بر خلاف استخاره عمل کرد . پس از مدتی به محضر ِ امام صادق (علیه السلام) رسید و عرض کرد : یابن رسول الله ! استخاره ای که گرفتید ، جوابش بد بود اما به آن عمل کردم و به تجارت پرداختم و سود زیادی بدست آوردم . امام صادق (علیه السلام) فرمود : آیا در فلان منطقه ، بخاطر اینکه حساب و کتاب تجارتت را رسیدگی کنی ، دیروقت نخوابیدی و در نتیجه نماز صبحت قضا شد؟ عرض کرد بله . حضرت فرمود : ضرر این قضای نماز صبحت از فایده ی تجارتت بیشتر است.

چطور با این مسئله کنار بیاییم که بخاطر شب نشینی ها ، نماز صبحمان قضا شود ؟ حتی اگر آن شب نشینی ، مستحب باشد ، حتی اگر شب نیمه ی شعبان باشد یا اینکه بخاطر ولادت حضرت ، دست به هر کار ِ خلافی بزنیم به گمان اینکه آقا خوشحال می شوند.

کسانی که برنامه ی زندگیشان بر اساس ِ هوی و هوسشان می چرخد ، باکی ندارند که واجبی از آنها ترک شود یا به حرامی گرفتار شوند . ما آدمهای گرفتار ، آنقدر بی خیال شده ایم که نمی فهمیم از کجا ضربه می خوریم اما آنان که بر اساس ِ خواسته های الهی زندگی خود را می چرخانند ، حتی اگر نمازشب ِ مستحبی آنها ترک شود ، صبح تا شب اشک می ریزند و ناله می کنند که خدایا ! چه اشتباهی کردم ، کجا پایم را کج گذاشتم که این بلا به سرم آمد .

آن بزرگ می فرمود : اگر مثلا نماز صبح از ما فوت شود ، قضا شود هیچ باک نداریم ، غصه نمی خوریم ولی ده تومان ضرر به ما وارد شود غصه می خوریم و متأثریم . می خواهی بدانی ایمان داری یا نه ، ملاحظه کن ببین نماز صبحت قضا شود بیشتر غصه می خوری یا ده تومانت از بین برود.

اگر غصه ی واجبات را خوردیم و از محرمات دلمان لرزید یعنی منتظر خوبی بوده ایم و حضور او را خوب لمس می کنیم . دیگر نیازی نیست کوچه و خیابان را زینت ببندیم چرا که رسیده ایم به آنچه او می خواست و دلش را راضی کرده ایم  در غیر این صورت ، هرچقدر هم پول خرج کنیم و کوچه و خیابان را زینت کنیم ، هرچقدر شیرینی و شربت پخش کنیم بی فایده است ...

  • بی نشان
۱۷
شهریور
۹۲

دیروز استاد بزرگوار اخلاق آیت الله توکل می فرمود: رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)خیلی سنگین بود و فقط حضرت می توانستند این بار را تحمل کنند . یقینا هیچ چیزی به اندازه ی رسالت الهی سنگین نیست ، اما خدا راه آسان شدن این سختی و سنگینی را به پیامبر خودش آموخت .

در سوره ی مزمل می فرماید: بزودی سخنی سنگین به تو القا خواهیم کرد، مسلما نماز و عبادت شبانه پابرجا تر و با استقامت تر است (5و6) ایشان می فرمود: سختی و سنگینی این سخن و این رسالت با دو چیز بر پیامبر آسان می شد که هر دو در سوره ی مزمل ذکر شده است 1- نماز شب 2- تلاوت قرآن .

از بین تمام مسلمانان، نماز شب تنها به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) واجب شده بود یعنی برای اینکه از سختی و سنگینی این بار امانت کاسته شود ، نماز شب بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)واجب شده بود.

با نگاهی به این دستور الهی می فهمیم که در سخت ترین شرایط هم باید از خدا کمک گرفت و این است که بهترین زمان برای گرفتن جواب خواسته ها ، همان نزدیک سحر است که بهترین اوقات برای اُنس گرفتن با خداست .

این آیات به ما می فهمانند ، وقتی دلت گرفت و زندگی دنیا برایت تنگ شد و حرفهایی داری برای گفتن و مشکلاتی داری برای حل شدن باید ، سحر خیزی را وسیله قرار دهی و راهی به سوی محبوب و معبود حقیقیت باز کنی .

انسانها همیشه در گرفتاری ها و مشکلات راه حلی ندارند و گاهی با فحش دادن و زدن و دیوانگی ، خودشان را خالی می کنند و گاهی پا از این فراتر گذاشته و دست به خودکشی می زنند در حالی که دریچه های رحمت حق همیشه باز و راه آرامش مشخص است.

چه بسیار انسانهایی که از معنویات بهره ای ندارند و یا اگر دارند کم است و ناله می کنند از " کم توفیقی" . حضرت آیت الله العظمی بهجت (رضوان الله علیه) فرمود: نمازشب مفتاح توفیقات است . یعنی اگر میخواهی به توفیقات الهی نائل شوی و درهای رحمت او به سویت باز شود باید نماز شب بخوانی .

کم نبودند مردانی که در دل شب ، به دنبال گمشده ای بودند ؛ گمشده ای که سالهاست شیعیان از او دور شده اند . بودند کسانی که در دل شب گریه می کردند و ضجه می زدند و آقا و مولایشان را ملاقات می کردند.

اصلا راه رسیدن به صاحب و مولای ما همین است اصلا راه رسیدن و قبول سربازی حضرت ولیعصر(ارواحنا فداه) همین نمازشب است . مگر می شود کسی سرباز امام زمان باشد و اهل نماز شب نباشد؟ سپاه حضرت ولیعصر(ارواحنا فداه) سپاهی است که تمام توان و نیروی خودشان را از سحر خیزی بدست می آورند و اگر ما اینگونه نباشیم بعید است توفیق سربازی حضرت را داشته باشیم.

امام حسن عسکری (علیه السلام)می فرمایند: إن الوصول الی الله عز و جل سفر لا یدرک إلا بإمتطاء اللیل "رسیدن به خداوند عزیز ، سفری است که جز با شب زنده داری به پایان نمی رسد"

بنابراین فرمایش بدون شک هیچ کس نمی تواند بدون تهجد و نماز شب ، مسیر حرکت به سوی خدا را بپیماید . اهمیت نافله ی شب چنان است که ائمه طاهرین(علیهم السلام) در برخی روایات فرموده اند : اگر کسی موفق به خواندن نماز شب نشد ، شایسته است قضای آن را به جا آورد.

همین توجه به نماز شب و مداومت بر خواندن و اصرار قضای آن ، موجب کسب توفیق دائمی برای انجام نافله ی شب در وقت فضیلت آن می شود.

حضرت آیت الله مظاهری (دام ظله العالی)فرمودند : یکی از علمای بزرگ که رحمت خدا بر او باد ، به من فرمود: خدمت امام زمان(اواحنا فداه) رسیدم و آن حضرت فرمودند : "ننگ است برای طلبه که نماز شب نخواند و عیب است برای شیعه که نماز شب نخواند"

اساتید بزرگوار اخلاق و بزرگان علما نیز، همواره شاگردان خود را به مداومت بر نماز شب ، سفارش و ترغیب می کرده اند. استاد عظیم الشأن ما علامه طباطبایی می فرمودند : در مدرسه ایستاده بودم که متوجه شدم کسی دست خود را روی شانه ی من گذاشت . برگشتم ، مرحوم آیت الله آقای قاضی (رضوان الله علیه) را دیدم .

ایشان فرمودند : فرزندم ، اگر دنیا می خواهی نماز شب ، اگر آخرت می خواهی نماز شب ، اگر هم دنیا و هم آخرت می خواهی ، نماز شب


  • بی نشان
۱۷
شهریور
۹۲

دلم آشفته است و هراسان از پوچ شدن ؛ از اینکه توشه ای که ماه ها و شاید سالها برای جمع کردنش ، نشسته ام و زحمت کشیده ام را با دستان خودم بسوزانم ؛ سخت نیست؟ سخت نیست که جمع کنی و جمع کنی و انباری بسازی برای راهی بی نهایت اما در شبی تاریک ، با حالی مست ، با یک چوب کبریت ، همه ی آنها را آتش بزنی ؟ و آن زمان که به حال خودت برگشتی ، بجز خاکستر چیزی یافت نکنی ؟

حال هر روز من اینطور است ، قرآن می خوانم ، نماز می خوانم ، اشک می ریزم ، زیارت می کنم ، درختی می کارم ، خانه ای میسازم و حتی برج هایی ؛اما شب نشده همه  را می سوزانم ، فقط با یک چوب کبریت گناه . از این می ترسم که عاقبت دست خالی راهی دیار ابدی شوم . راستش این همان عاقبت به سوء شدن است که همه  به نحوی از آن فراری اند و ترسان.

از عارفی پرسیدند : مهم ترین دعای شما در طول شبانه روز چیست؟ فرمود : اینکه عاقبت بخیر شوم ، همین .

این روزها تمام فکر و ذکرم مشغول این است که خدایا ! یاریم کن تا اندوخته هایم و توشه ای را که برای راهی بی نهایت آماده کرده ام ، قبل از سفر به دست خودم نسوزانم .

پ . ن : رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمود: کسی که سبحان الله بگوید خداوند درختی در بهشت برایش غرس می فرماید . مردی از قریش برخاست و عرض کرد : پس ما در بهشت درختان زیادی داریم ؟ حضرت فرمود : آری ولی بترسید از اینکه آتشی بسوی آنها بفرستید و همه را بسوزانید

  • بی نشان
۱۷
شهریور
۹۲

همیشه از علمای اخلاق شنیده بودم که : اگر کسی به واجباتش عمل کند و محرمات را ترک کند ، به مقام اولیای الهی می رسد و تمام سیر و سلوک الی الله در همین دو جمله است " انجام واجبات و ترک محرمات"

فکر می کردم می توانم به راحتی از محرمات بگذرم و واجبات را انجام دهم اما همان طور که از آیت الله بهجت شنیده بودم :" گمان نکنید که ترک محرمات و انجام واجبات کار آسانی است " کار بسی طاقت فرسایی است .

نه ترک محرماتش آنقدر آسان است که من فکر می کردم؛ از غیبت گرفته که مثل آب خوردن  از آن استفاده می کنیم تا دروغ که نقل و نبات زندگی ها شده تا چشم چرانی ها که کمتر کسی را پیدا می کنی که چشمش به حرام عادت نکرده باشد تا بی حجابی که آنقدر گسترش یافته است که دیگر نمی شود ، کاری برایش کرد.

و نه انجام واجباتش آنقدر آسان است که فکر می کردم . فکر می کردم اگر به نماز و روزه و خمس و زکات و غیره و غیره پایبند باشم ، رسیده ام به آنچه که باید می رسیدم اما این طور نبود و نیست.

که این ها همه فرعند و اصل چیز دیگری است . نمازه و روزه و خمس و زکات یک طرف و امر به معروف و نهی از منکر یک طرف دیگر . اصلا همه ی واجبات را هم حساب کنم و روی هم بگذارم به امر به معروف و نهی از منکر نمی رسند.

تمام حرف این است که امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: همه کارهاى نیک و جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهى از منکر بیش از قطره اى [آب دهانى] در برابر دریاى خروشان نیست.(نهج البلاغه ، ح 366، ص 921)

وقتی این روایت را دیدم ، تمام آنچه بافته بودم پنبه شد و فهمیدم هنوز حرکت نکرده ام تا سیر و سلوکی به سمت حق داشته باشم.

تازه رسیدم به جمله ی حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه) که می فرمود : ملا شدن چه مشکل ، آدم شدن محال است ....

خدایا ما را در انجام وظایف و واجباتمان یاری فرما

  • بی نشان
۱۶
دی
۹۱

بارها شنیده بودم و دیده بودم که حرف از سکوت می زدند . در روایات و تفسیر بعضی آیات ، در گفتار و کلام بزرگان دین حرف از سکوت بارها به گوشم خورده بود.

با مروری که به روایات کردم دیدم سکوت باعث آرامش و صفای دل انسان است .یعنی کسی که سکوتش بیشتر است صفای دل و آرامش درونش بیشتر از دیگری است.

از امام صادق(ع) روایت است که فرمود : آسایش دنیا در چهار چیز است که یکی از آنها سکوتی است که به وسیله ی آن حال قلب و دلت و آنچه را که بین تو و خالق توست را بشناسی.

این یعنی سکوت ، تفکر انسان را آزاد می کند و مواد فکر را هر لحظه به جریان می اندازد . 

در جای دیگری می بینیم که این سکوت است که درهای حکمت الهی را به روی آدمی باز می کند و محبت دلها را زیاد می کند و هر خیر و خوبی را برای آدمی  به جریان می اندازد.

شاید این همه فایده ای که در سکوت دیده می شود ، بی جا نباشد چرا که آدمی هر مصیبتی برایش پیش می افتد ، تنها بخاطر زبانش است و بس. 

امیرالمومنین(ع) برادر و همراه خود را کسی معرفی می کند که در سکوت شکست نمی خورد. یعنی کسی می تواند برادر علی(ع) باشد که از علی(ع) بیشتر سکوت کند :

اذا غلب علی الکلام فلا یغلب علی السکوت . چه بسا کسی بیشتر از او حرف می زد ، ولی نمی توانست بیشتر از او سکوت کند و سکوت را تحمل نماید.(نهج البلاغه ، حکمت 289)

بقول استاد صفایی : این ماییم که غوغای درونمان را نمی توانیم برای یک لحظه هم تحمل کنیم و مجبوریم که سرو صدا راه بیندازیم و شادی و نشاط را روپوش شلوغی و غوغای درونمان کنیم و از خود فرار کنیم.

استاد فاطمی نیا  فرمودند :عالمی به تهران آمده بود، سوار ماشین شده بود، کسی هم همراهشان بود، کمی که حرکت کردند همراهشان به ایشان گفت آقا اینجا مثلا فلان خیابانه، آقا بهش گفت خیلی ممنون!، یکم دیگه رفتن جلو، باز آن همراه گفت آقا اینجا مثلا خیابان بهارستانه، باز آقا گفت خیلی ممنون!، دفعه سومی که همراهشان می خواست چیزی بگوید، آن عالم گفت: دست نگه دار! بذار یه جای صافی هم بمونه (در صفحه دل)، همشو خط خطی نکن!

شاید خیلی از مردم به این حرفها زیاد توجه نمی کنند اما خیلی از مشکلاتی که توی زندگی پیدا می کنند بخاطر همین حررفهای نابجایی است که می زنند.

حضرت آیت الله بهاء الدینی فرمودند: من سیزده ساله بودم، سیدی در کوه خضر می نشست که به او می گفتند:سید سکوت. بیست سال بود که حرف نمی زد.

من با بعضی بچه ها رفته بودیم کوه خضر و او را دیدیم. شخصی از روستائی آمد گفت:مریض داریم او را دعا کنید!سید با حرکات دست و اشاره به او تفهیم کرد که مریض خوب شد، بعد معلوم شد که مریض خوب شده است! همچنین مثل اینکه فهمیده بود ما بچه ها گرسنه هستیم با اشاره دست به ما بچه ها فهماند که در فلان منطقه پائین کوه دارند اطعام می کنند، بروید بخورید، ما رفتیم پائین به همان مکانی که آدرس داده بود، دیدیم در یک باغی آش پخته اند و به مردم می دهند.

پس از بیان این مطلب آیت الله بهاالدینی فرمودند: بزرگان هم به او سر می زدند.

عرض شد : آقا این سید سکوت را که فرمودید بزرگان هم پیش او می رفتند، چه سری داشت؟!

وقتی این سوال شد، دستشان را بردند به طرف لبشان و فرمودند: در آتش را بسته بود،و چیزی در کفش نهاده بودند.!

در احوالات حضرت آیت الله قاضی طباطبایی است که ایشان 26 سال ریگ در دهان نگه داشتند تا مبادا حرفی بیهوده بزنند .

از آیت الله سید محمد حسینی همدانی نقل است که داخل دهان مرحوم قاضی کبود بود . از ایشان علت را پرسیدم ؟

 ایشان مدتها پاسخم نداد بعدها که خیلی اصرار کردم و عرض کردم که به جهت تعلیم می پرسم و قصد دیگری ندارم،باز به من چیزی نفرمود تا اینکه روزی در جلسه خلوتی فرمودند: آقا سید محمد! برای طی مسیر طولانی سیر وسلوک، سختی های فراوانی را باید تحمل کرد و از مطالب زیادی نیز باید گذشت؛ آقا سید محمد! من در آغاز این راه در دوران جوانی برای اینکه جلوی افسار گسیختگی زبانم را بگیرم و توانائی بازداری آن را داشته باشم 26 سال ریگ در دهان گذارده بودم که از صحبت و سخن فرسایی خودداری کنم، اینها اثرات آن دوران است!

در هر صورت این سکوت حرفها دارد که با این چند سطر نمی شود از آن گذشت اما با حدیث قدسی خطاب به رسول خدا(ص)  این بحث را پایان می دهم :

«علیک بالصمت فان اعمر القلوب قلوب الصالحین و الصامتین فان اخرب القلوب قلوب المتکلمین بما لایعنیهم.» ،(بر تو باد سکوت، که همانا آبادترین دلها، دلهای صالحان و سکوت کنندگان است وخراب‌ترین دلها، دلهای کسانی است که سخنهای بی‌فائده می‌گویند)


  • بی نشان