انسانِ جاری

حرف هایی از جنس طلبگی

انسانِ جاری

حرف هایی از جنس طلبگی

انسانِ جاری

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تقوا» ثبت شده است

۲۷
خرداد
۹۳

از همان ابتدا که حرفها در وجودم جریان گرفت ، مرا آرام کردند بدون اینکه درونم را لمس کنند و مرا از درون پر کنند. این روزها درد ما این است که نه از درون پر می شویم و نه از درون دیگران را پر می کنیم.

حرفها را می زنیم و به گمان خودمان ،پشتمان را از زیر بار مسئولیت ها خالی می کنیم در حالی که در این وادی ، عملی نکردیم و فقط خودمان را بازی دادیم .

می گفتند : تقوا یعنی از خدا بترسی و سمت گناه نروی . با خودم فکر می کردم ، مگر می شود خدایی که خالق هستی و زیبایی است ، اینقدر ترسناک باشد اما باید می پذیرفتم و عمل می کردم.

با همین حال کودکی و نوجوانی و حتی جوانی را طی کردم و هنوز این مسئله برایم گنگ بود. تا اینکه روزی به من فهماندند که تقوا یعنی در مقابل خدا ، حیا کنی .

تقوا با آن مفهوم و معنایی که از کودکی در گوشم جای گرفته بود ، تنها بخش محرمات و شاید واجباتم را در بر می گرفت اما حالا با این معنا تمام حرکات و سکناتم را در بر می گیرد .

حیا همان معنا و مفهومی بود که مرا به سمت تقوا کشید و سیری جدید در وادی بندگی من باز کرد . وقتی با این دید حرکت کردی ، می بینی در لحظه لحظه ی زندگیت ، تقوا جریان دارد.

در خوابیدن ، مراعات میکنی و حیا از زیاده روی . در خوردن ، آرام و با تأنی که او می بیند . در حرکت ، وجودت را و حرکاتت را آرام می کنی که در محضر او قدم می زنی .

در محیطی که سیر زندگیت می چرخد ، اطراف و اطرافیانت را سیر می دهی و بی تفاوت نمی گذری که او می بیند ...

این است وادی تقوا که رحمت و برکات الهی را از زمین و آسمان در زندگیت جاری می سازد "وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض"

وقتی از این وادی گذشتی ، سنگ ها را از راهت بر می دارند و راهت را هموار می کنند و رزق مادی و معنوی را در سراسر زندگیت جاری می سازند " وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب "

در وادی بلا و فتنه ها راه را نشانت می دهند و از سرگردانی و حیرانی ، نجاتت می دهند " إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا"

آنچه از گناهان در نامه ی اعمالت ثبت شده را می بخشند و تو می مانی با نامه ای مملو از حسنات و اجری بسیار بزرگ " وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُعْظِمْ لَهُ أَجْرا"

  • بی نشان
۲۰
آبان
۹۱

بافتی و بافتی تا اینکه اندازه ی این وجود فانی ام شد.

لباسی برازنده ی وجودم که خود بارها به خوبی آن اقرار کردی ولباس التقوی ذلک خیر؛ آری زیباترین لباس زندگیم ، لباسی است که تو دوختی . لباسی که خیاطش خودت بودی .میدانم که آرامش دو گیتی را در پوشش این لباس قرار دادی.

اما ؛ الهی البستنی الخطایا ثوب مذلتی ؛ ندیدم و در خطاها غرق شدم . ندیدم و لباس تقوا را از تنم کشیدند و این خطاها بودند که لباس ذلت را بر تنم دوختند. نمی خواستم اما آمده ام تا اقرار کنم. ظلمت نفسی و تجرأت بجهلی ...

من کجا و ندای ملکوتی تو ؛ عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی ! یعنی به این وجودی که ذلتها رهایش نمی کنند اینقدر لطف داری که می خواهی در آستان خودت راهم دهی و مرا همچون خودت کنی ؟

این یعنی همه چیز ، یعنی هنوز که هنوز است به شکوفا شدنم امید داری یعنی هنوز هم امید هست تا باز گردم و تو ندای فتبارک الله احسن الخالقینرا سر دهی 


  • بی نشان